عکس نوشته های برف (30 عکس پروفایل و متن دلنشین زمستانی)
برف زیباست. زیبایی که در تلفیق با شعر و متن زیبایی آن دو چندان می شود. در این بخش از سایت ادبی و هنری تک متن چندین عکس نوشته درباره برف را برای شما دوستان قرار داده ایم. امیدواریم این عکس نوشته های زیبا و متن دلنشین مورد توجه شما قرار بگیرند.
عاشق زمستان و برفم ، او را نمی دانم …
من و زمستان ، هیچوقت او را نفهمیدیم.
عکس نوشته های زیبای برفی
خدا کند زمستان تمام نشود ..!
تنها چیزی که می تواند
مرا یاد او بیندازد؛
شالی که عاشقانه بافتَمش،
دورگردنش انداخته است؛
شاید مرا یادی کند…
خدا کند زمستان
تمام نشود…
مطلب مشابه: انشا درباره برف (10 انشا جدید برف مقاطع مختلف تحصیلی)
این مردگی، این سرما، این خستگی را نبین
در دل خاک زمستان زده
جوانه ای از عشق و امید منتظر است
تا بی محابا و با اولین نسیم بهاری
راهش را به دنیای ما پیدا کند
زمستان در دلش یک دنیا امید دارد
در برف، سپیدی پیداست . آیا تن به آن می دهی ؟ بسیاری با نمای سپید نزدیک می شوند که در ژرفنای خود نیستی بهمراه دارند
عکس نوشته های عاشقانه برفی
فصل که رخت عوض می کند دوباره عاشقت می شوم …
گیرم زمستان باشد و من آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم !
عشق تو همین شال پشمی است که نفسم را گرم می کند !
دارد برف می آید در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد
تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند
برف بارید و خدا پاکی خود را به زمین هدیه کرد. زمین مغرور شد که سفید است، پاک است چون دل خدا… و خدا با آفتابی، اشتباه زمین را به وی گوشزد کرد
زمستان
یک تو می خواهد
یک تو که دستانش را بشود
بی هیچ دلهرهای گرفت
یک تو که بشود
این خیابانهای یخ زده را
گرم قدم زد …
مطلب مشابه: عکس نوشته زمستان / ۴۰ متن و جمله دلنشین هوای سرد عاشقانه
تا وقتی تو هستی که دستانم را بگیری ،
آرزو میکنم هر روز زمین بخورم !
کاش تابستانها هم برفی بود !
عکس نوشته قشنگ برفی
آرزو می کنم غم های دلت بروند زیر برف های زمستانی تا همیشه بدون غم بمانی
به شقایق سوگند که تو برخواهی گشت ،
من به این معجزه ایمان دارم ،
منتظر باید بود
تا زمستان برود ، غنچه ها گل بکنند !
زمستان باشد
و نم باران
قهوه داغ
و بوی هیزم سوخته
گاهی
از همه دنیا
یه فنجون قهوه میخوای
و یه دلِ خوش …
عکس نوشته برف برای استوری
سپاس اَت می گویم
بخاطرِ چشم هایی که داری
برای نفسی که می تواند
عصرهای زمستان را تسکین دهد
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سُر نخوری
که گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم
عاشق تــوام !
ره به جایی نبرد فکر فرار از باران
نیست چتری که به اندازه ی باران باشد
میدونی فرق من با برف چیه ؟
.
.
.
.
.
.
.
برف میاد و به زمین می شینه ، ولی من همین جوری هم به دل میشینم