متن درباره ایران (جملات غرورآمیز و خفن درباره این خاک اهورایی)

متن درباره ایران را در سایت ادبی تک متن آماده کرده‌ایم. در ادامه با ما همراه شده و از این متون زیبا برای تروجی فرهنگ ایرانی استفاده کنید.

متن درباره ایران (جملات غرورآمیز و خفن درباره این خاک اهورایی)

جملات زیبا درباره ایران

لباسِ پروازم

کفنم !!

مرا

اما

بپیچانید در

پرچمِ میهنم ایران !!!

وطن

با حضور نوابغ

زندگی می کند

و با خون شهدا

زنده می ماند.

مهم است که به وجود کشورمان افتخار کنیم ؛

ولی مهمتر از آن این است که :

“کاری کنیم” کشورمان به وجودمان افتخار کند …

متن های قشنگ با موضوع ایران

زندگیتان چون سه رنگ پرچم ایران زمین یاران من

ذهن ودلهاتان به رنگ سبز وپرصدق وصفا

رویتان مانند نیکان پاک بادا وسپید

قبضه ی شمشیرهاتان هم

ز خون دشمنان سرزمین آریایی سرخِ سرخ

پـرچـم مـا سـه رنگ اصلی داره

حتما یه مفهوم و یه قصدی داره

سبز کـه میگن به یاد سر زندگی

درخت و بـاغ و گـل و سبزینگی

سفید ، مثل قلـب پاک و روشن

نشونـۀ صلـح و صـفا و گلـشـن

قرمـز به رنگ خون پـاک شهید

دشمن میترسه از شهیدان شدید

مسلمانم ولی آزاد

به تن، یک پیرهن دارم

به رنگ پرچم ایران

سفید و سبز

میان لاله ی قرمز

به غارت رفته است جانم

در این زندان بی آواز

نفس در سینه می لرزد

وطن تنها میراثی است

که هرگز نمی توان

آن را خرج کرد،

هدیه داد

و یا فروخت.

سایه بانی دارم

که سه رنگ است و به آن می بالم

«سبز» چون فصل قناری و دل هر عاشق

«سرخ»چون غیرت مردان نجیب

و «سفیدی» که تبارش نور است

از پلیدی دور است

کمترین قیمت نامش جان است

پرچم ایران است.

مسلمانم ولی آزاد

به تن، یک پیرهن دارم

به رنگ پرچم ایران

سفید و سبز

میان لاله ی قرمز

به غارت رفته است جانم

در این زندان بی آواز

نفس در سینه می لرزد

پـرچـم مـا سـه رنگ اصلی داره

حتما یه مفهوم و یه قصدی داره

سبز کـه میگن به یاد سر زندگی

درخت و بـاغ و گـل و سبزینگی

سفید ، مثل قلـب پاک و روشن

نشونـۀ صلـح و صـفا و گلـشـن

قرمـز به رنگ خون پـاک شهید

دشمن میترسه از شهیدان شدید

ایران، سرزمینی کهن با تاریخی پرشکوه و فرهنگی غنی، از دیرباز مهد تمدن‌های بزرگ و الهام‌بخش جهانیان بوده و همچنان با عزت و سربلندی در مسیر پیشرفت گام برمی‌دارد.

از کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده زاگرس تا دشت‌های وسیع و حاصلخیز خوزستان، ایران با طبیعت بی‌نظیر و مردمانی مهربان، همواره چون نگینی در قلب آسیا می‌درخشد.

ملت ایران، با ریشه‌ای عمیق در تاریخ و فرهنگی سرشار از ادبیات، هنر و فلسفه، در برابر هر طوفانی استوار ایستاده و آینده‌ای روشن را با همت و اراده خود می‌سازد.

در هر گوشه از این سرزمین مقدس، از تخت‌جمشید باستانی تا مساجد فیروزه‌ای اصفهان، داستان‌هایی از شجاعت، خلاقیت و ایمان مردم ایران به گوش می‌رسد.

ایران، با میراثی از شعرای بزرگی چون مولانا، حافظ و سعدی، و دانشمندانی چون ابن‌سینا، جهانی را با کلام و حکمت خود مسحور کرده و همچنان الهام‌بخش است.

مردم ایران، با دلی پر از امید و ذهنی خلاق، در هر چالش و سختی، راهی برای سربلندی و افتخارآفرینی یافته‌اند و آینده‌ای درخشان را برای سرزمینشان رقم می‌زنند.

مطلب مشابه: متن درباره میهن / جملات و اشعار غرور آمیز درباره وطن‌مان ایران

متن های قشنگ با موضوع ایران

ایران، مهد تمدن و فرهنگ، سرزمینی که تاریخش با شکوه و عزت نوشته شده است.

قلب ایران، پر از عشق و همدلی، در هر گوشه‌اش داستانی از ایثار و غرور می‌درخشد.

از قله‌های البرز تا سواحل خلیج‌فارس، ایران جلوه‌ای از زیبایی و استقامت است.

ما ایرانیان، وارثان کوروش و داریوش، با افتخار راه اجدادمان را ادامه می‌دهیم.

ایران، سرزمین شعر و عرفان، جایی که هر واژه‌اش بوی حافظ و سعدی می‌دهد.

در هر نبض این خاک، غرور ملتی جریان دارد که هرگز سر خم نکرده است.

ایران، چون خورشیدی درخشان، در آسمان تاریخ جهان می‌درخشد.

محل زندگی همه مردم جهان است

و ما تنها به قسمتی کوچک از آن

به نام دل بسته ایم.

جان دادن در راه وطن، به سان پروراندن گل های شقایق در دشت های سرسبزی است که همیشه عطرشان در مشام می ماند.

شهید شدن در راه وطن، کار آزادگان است. آزادگانی که ارزش میهن را شناخته و آن را از آرزوهای خویش، بزرگتر دانسته اند.

هیچ گرایشی شدیدتر و مقدس تر از علاقه به خاک وطن نیست و من این عشق را در سینه ام می پرورانم.

من به کشورم با تاریخ کهن و فرهنگ اصیل خود افتخار می کنم و خود را سرباز وطن می دانم.

وطن، ای باشکوه ترین خاک زمین، در راه تو از جان خویش می گذرم و اجازه تعدی دشمنان به حریمت را نخواهم داد.

جان من فدای وطن و مام میهن که تمام روح و قلبم در ریشه و خاک آن، جای گرفته است.

بزرگی و عظمت یک مملکت

منوط به وسعت خاک آن نیست

بلکه مربوط به اخلاق

و روحیات اهالی آن است.

ای وطن ای مادر تاریخ ساز

ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای کویر تو بهشت جان من

عشق جاویدان من ایران من

ای ز تو هستی گرفته ریشه ام

نیست جز اندیشه ات اندیشه ام

آرشی داری به تیر انداختن

دست بهرامی به شیر انداختن

کاوه آهنگری ضحاک کش

پتک دشمن افکنی ناپاک کش

رخشی و رستم بر او پا در رکاب

تا نبیند دشمنت هرگز به خواب

مرزداران دلیرت جان به کف

سرفرازان سپاهت صف به صفوطن

یعنی چه آباد و چه ویران

وطن یعنی همین جا یعنی ایران

عکس نوشته درباره ایران

علاقه ای در دنیا

شدید تر از عشق به وطن نیست.

زندگی انسان های فعال ،

خاک وطن را بارور می سازد.

خانه ات را حاضری از دست بدهی ،

ولی وطن را هرگز .

یکی از دل مشغولی هایی

که خداوند به انسان عطا می کند،

عشق به وطن است.

پرچم ما سه رنگه

رنگاش چقدر قشنگه

سرخ و سفید و سبزه

هرکدومش یک رمزه

مبارز وطن

پرنده سینه چاکی است

که با خون خود

دنیایی از آرامش و آسایس

فراهم می سازد

تا دیگران آسوده و راحت

در آن زندگی کنند.

زندگیتان چون سه رنگ پرچم ایران زمین یاران من

ذهن ودلهاتان به رنگ سبز وپرصدق وصفا

رویتان مانند نیکان پاک بادا وسپید

قبضه ی شمشیرهاتان هم

ز خون دشمنان سرزمین آریایی سرخِ سرخ

ایران فقط یک کشور نیست؛ ایران مادر تمدن است، کسی که تاریخ را زایید و هنوز شیرش را به جهان می‌دهد.

هر جا که خورشید طلوع می‌کند، سایه‌ی دماوند روی زمین افتاده است؛ جهان بدون ایران، فقط یک بیابانِ بی‌ستاره است.

ما از همان نژادی هستیم که وقتی اسکندر آمد، تخت‌جمشید را سوزاندند تا به او بگویند: «بخند، این فقط یک خانه بود؛ روح ما را نمی‌توانی بسوزانی.»

ایران یعنی سرزمینی که هزار بار مرده و هزار و یک بار دوباره متولد شده؛ مرگ برای ما فقط یک شوخی تاریخی است.

زبان پارسی را خدا آفرید تا انسان بتواند با غرور حرف بزند؛ بقیه زبان‌ها فقط برای بقا ساخته شدند.

ما وقتی کوروش منشور حقوق بشر نوشت، اروپا هنوز داشت با گرز سر هم می‌کوبید؛ ما دیروزِ جهان نیستیم، فردای آنیم.

ایران یعنی جایی که خاکش خونِ شیر دارد؛ هر جا یک قطره از این خون ریخته شد، یک شیربال دیگر سر برآورد.

مطلب مشابه: شعر درمورد وطن {مجموعه‌ای از اشعار زیبا، پرشور و دل‌نشین}

عکس نوشته درباره ایران

جهان ما را تحریم می‌کند، ما لبخند می‌زنیم؛ چون می‌دانیم کشوری که هفت هزار سال تحریمِ زمان را شکسته، از چند کاغذِ امضا شده نمی‌ترسد.

دشمن فکر می‌کند اگر پرچم را پایین بیاورد، ایران تمام می‌شود؛ نمی‌داند پرچم ما فقط یک پارچه است، ایران در رگ‌های ماست.

ایران یعنی سرزمینی که خدا وقتی می‌خواست بگوید «من قادر مطلقم»، آن را وسط همه‌ی طوفان‌ها گذاشت و گفت: «بمان و بخند.»

ایران فقط یک نقطه روی نقشه نیست؛ ایران قلبِ تپنده‌ی تاریخ بشری است. وقتی بقیه‌ی جهان هنوز در غارها با پوست حیوانات خودشان را می‌پوشاندند، ما در تخت‌جمشید ستون‌هایی ساختیم که هنوز هم آسمان را به چالش می‌کشند. ما همان ملتی هستیم که وقتی اسکندر با لشکرش آمد، به جای تسلیم شدن، آتش زدیم به کاخ‌هایمان و گفتیم: «بگیر و ببر، این فقط سنگ و چوب بود؛ ایران در سینه‌ی ماست و تا ابد خواهد تپید.»

جهان فکر می‌کند با چند تحریم و تهدید می‌تواند ایران را به زانو درآورد. خنده‌ام می‌گیرد. ما ملتی هستیم که هفت هزار سال است در برابر همه‌ی طوفان‌های تاریخ ایستاده‌ایم؛ از مغول تا تیمور، از اعراب تا روس و انگلیس، همه آمدند، همه رفتند، همه خاک شدند و ایران هنوز سر پا، سرافراز و خندان است. ما نه فقط زنده ماندیم، بلکه هر بار از خاکستر خودمان ققنوس‌تریم ساختیم.

زبان پارسی را خدا آفرید تا انسان یاد بگیرد چطور با ابهت حرف بزند. ما با همین زبان به جهان آموختیم که شعر یعنی چه، عشق یعنی چه، سلحشوری یعنی چه. حافظ و سعدی و فردوسی و مولوی فقط شاعر نبودند؛ آن‌ها فرماندهان روحِ بشر بودند که هنوز هم پرچمِ ایران را در قلب میلیون‌ها نفر در سراسر جهان برافراشته نگه داشته‌اند.

ایران یعنی سرزمینی که خدا وقتی خواست بگوید «من چیزی می‌سازم که هیچ قدرتی نتواند نابودش کند»، آن را وسط همه‌ی دشمنان و توفان‌ها گذاشت و گفت: «حالا ببینید این ملت چطور تاریخ را به بازی می‌گیرد.» ما نه فقط یک کشور، بلکه یک ایده‌ایم؛ ایده‌ای که هر بار فکر می‌کنند مرده، دوباره با غرش شیر از خواب بیدار می‌شود.

دماوند فقط یک کوه نیست؛ تاجِ آهنین ایران است. البرز فقط یک رشته‌کوه نیست؛ ستون فقراتِ این سرزمین است. هر بار که دنیا به ما حمله کرد، این کوه‌ها سینه سپر کردند و گفتند: «تا ما هستیم، ایران خم به ابرو نمی‌آورد.» ما از همان سنگ‌هایی هستیم که دماوند را ساختند؛ هر چه فشار بیشتر، الماس‌تر.

ما وقتی کوروش منشور حقوق بشر نوشت، اروپا هنوز در جنگل‌های تاریک خودش گم شده بود. ما وقتی ابن‌سینا و رازی و بیرونی آسمان و زمین را می‌شکافتند، بقیه‌ی جهان هنوز فکر می‌کرد زمین صاف است. ما دیروزِ تمدن نیستیم؛ ما همیشه فردای آن بوده‌ایم و خواهیم بود.

دشمنان فکر می‌کنند اگر پرچم را بسوزانند، ایران تمام می‌شود. احمق‌ها! پرچم ما فقط یک پارچه‌ی سه‌رنگ است؛ ایران در رگ‌های تک‌تک ماست، در صدای اذان صبح، در عطر گلاب، در صدای سنتور، در نگاه مادری که برای فرزندش لالایی می‌خواند. تا یک ایرانی نفس بکشد، ایران خواهد خندید.

ما ملتی هستیم که مرگ را خندیدیم. وقتی مغول آمد، وقتی صدام بمب شیمیایی ریخت، وقتی داعش تا دروازه‌هایمان رسید، ما نه فقط ایستادیم، بلکه آواز خواندیم، شعر گفتیم، عاشق شدیم و بچه آوردیم. چون می‌دانیم ایران با مرگ تمام نمی‌شود؛ ایران با زندگی شروع می‌شود، هر روز، هر لحظه، هر نفس.

جهان به ما می‌گوید «تسلیم شوید»، ما جواب می‌دهیم: «ما از نژادی هستیم که وقتی چنگیرخان آمد، به جای تسلیم، به او گفتند: بیا ببین چطور از خونمان رودخانه می‌سازیم تا تو در آن غرق شوی.» ما تسلیم را در فرهنگمان نداریم؛ ما فقط یک کلمه داریم: یا مرگ، یا ایرانِ سربلند.

ایران یعنی جایی که خدا وقتی خواست به فرشتگانش بگوید «این است شاهکار من»، دستش را روی این خاک گذاشت و گفت: «این ملت را ببینید؛ با همه‌ی زخم‌ها، با همه‌ی خون‌ها، با همه‌ی خیانت‌ها، هنوز ایستاده، هنوز می‌خندد، هنوز عاشق است، هنوز جهان را روشن می‌کند.» ایران یعنی جاودانگیِ غرور، یعنی ابدیتِ یک ملت که هرگز، هرگز، هرگز نمی‌میرد.

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا