متن در مورد تنهایی خودم / جملات سنگین و غمگین درباره تنهایی خودم
متن در مورد تنهایی خودم در تک متن گردآوری شده است. وقتی تنهایی واقعی سراغت میآید، نه آن تنهاییِ معمولیِ یک شبِ خسته، بلکه آن تنهاییِ سنگین که انگار همهٔ دنیا رفتهاند و فقط تو ماندهای و سکوتی که دیوارها را میلرزاند، در آن لحظه فقط یک چیز با تو حرف میزند: متن.

جمله های غمگین درباره تنهایی خودم
اگه میخوای قوی باشی
یاد بگیر از تنهایی لذت ببری
روحی که زیبایی را می بیند ممکن است گاهی تنها قدم بردارد
“گوته”
فصل تنهایی و انزوا درست زمانی است که کرم ابریشم بال در می آورد
دفعه بعد که احساس تنهایی کردی، این را به یاد بیاور
“مندی هیل”
گاهی لازم است تنها باشی
نه صرفا برای اینکه تنها باشی، بلکه برای لذت بردن از اوقات فراغتی که در آن خود واقعی ات هستی
بزرگترین چیز در جهان این است که بدانیم چگونه به خودمان تعلق داشته باشیم
“میشل دو مونتنی”
گاهی باید تنها به روی پاهای خودت بایستی تا مطمئن شوی که هنوز هم می توانی
اگر عمیق تر و عمیق تر به قلب خود رجوع کنید، در دنیایی با ترس، انزوا و تنهایی کمتر زندگی خواهید کرد
به جای همنشینی با افراد خودخواه، مغرور، پرخاشگر و لجباز،
بهتر است که به تنهایی قدم بر داری
“بودا”
بهتر است تنها باشی تا اینکه اجازه بدهی افرادی که راه به جایی نمی برند، تو را از سرنوشتت دور کنند
“جول اوستین”
مطلب مشابه: متن بیو کوتاه غمگین + جملات دردناک و غمگین تنهایی

اگر تنها هستید، کاملا به خودتان تعلق دارید. اگر حتی یک همسفر با شما همراه باشد، به نسبت بی فکری رفتار او فقط نصف خود یا حتی کمتر از آن را به خود اختصاص داده اید، و اگر بیش از یک همراه داشته باشید، عمیق تر به همان مصیبت دچار می شوید
“لئوناردو داوینچی”
چیزهایی بدتر از احساس تنهایی وجود دارد
چیزهایی مانند بودن با کسی و همچنان احساس تنهایی کردن
عکس نوشته تنهایی خودم
تنهایی هم
برای خودش عالمی دارد
حداقل خیالت راحت است
که دیگر دلت نمیشکند!
در تنهایی، ذهن نیرو می گیرد و یاد می گیرد که به خود تکیه کند
رویاها در هر زمان فقط یک صاحب دارند
به همین دلیل است که رویاپردازان تنها هستند
گاهی وقتا خوشحالی یعنی تنها موندن توی خونه،
تمرکز کردن روی کارات، نه گفتن به دیگران و در تنهایی خودت بودن!
تو زندگی یاد بگیر تنها باشی🤞
خوردی زمین تنها پاشی 🙂
درد تنهایی را به دل نگیر ، تنهایی رفیقیست که در ذاتش خیانت نیست
هیچ وقت اجازه نده تنهایی، تو رو به سمت آدم های سمی هل بده!
و در آخر، تمام چیزی که یاد گرفتم این بوده که چطور تنهایی قوی باشم
اگه میخوای قوی باشی، باید یاد بگیری که تنهایی از همه چی لذت ببری…
دانستن اینکه چگونه تنها باشیم در هنر عشق ورزیدن نقش اساسی دارد
وقتی می توانیم تنها باشیم، می توانیم با دیگران باشیم بدون اینکه از آن ها به عنوان وسیلهای برای فرار از تنهایی استفاده کنیم
تنهایی، خیلی خطرناکه
اعتیاد آوره
به محضی که بفهمی چقدر آرامش بخشه
دیگه دوست نداری سمت کسی بری!
من
برای ماندنت جان دادهام
تو برای رفتنم
نذر کردهای…
خداوندا اگر جایی
دلی بیتاب دلدار است…
نمیدانم چطور
خودت پا در میانی کن…
در زنامهای زندگی میکنیم
که اگر کسی بگوید تنها هستم با تعجب و گاهی هم تحقیر سرهای زیادی به سمتش خم میشود…
چرا؟!
انقدر عجیب است دیدن انسانی که ارزش خودش را بالاتر از بودنهای موقت و عشقهای دروغی میداند؟!
قلبم مدتهاست گرفتار یک سکوت بیپایان است…
من از نسلی هستم که
مهمترین حرفهای خود را بر تنهاییاش هک کرده است…
ما به هم نمیرسیم
اما بهترین غریبهات میمانم
که تو را همیشه دوست خواهد داشت…
بهتره آدم کسی رو نداشته باشه و تنها باشه
تا کسی رو داشته باشه و تنها باشه
کسی که تنهایی رو قبول کرده
دیگه منتظر اومدن کسی نیست…
بماند که ندارمت…
بماند که هنوز دلم برایت تنگ است
بماند که تکهای از تو در من مانده است
بماند که شبها بیقرارت میشوم
بماند که هنوز دلم میخواهدت
بماند که بی تو فقط زندهام
بماند که هنوز وقتی باران میبارد صدایت در گوشم میپیچد
بماند که نیستی تا آرامم کنی
بماند که نمیتوانم از ذهنم بیرونت کنم
همه ی اینها بماند در دلم
در تنهایی من تو فقط خوب باش، همین کافی است…
از تنها بودنم راضی نیستم
ولی خوشحالم با خیلیا نیستم
بر تنهایی خویش سجده میکنم
وقتی میبینم انسانها
چه بیوفایند و
در مواقع سختی و نیاز
چطور تنهایت میگذارند
گاهی باید دور خودت یک دیوار تنهایی بکشی
نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی
بلکه برای اینکه ببینی چه کسی برای دیدنت
دیوار را خراب میکند
اگر یک روز از من بپرسند:
قویترین زنان دنیا چه کسانی هستند؟
جواب میدهم:
زنانی که تنهایی را یاد گرفتهاند
به تنهایی عادت کن
و در این دنیا به هیچکس وابسته نباش!
حتی سایهات
هنگام تاریکی تو را ترک میکند

متن سنگین تنهایی خودم
تنهایی را باید با خط بریل نوشت
چون فقط نوشتن آن کافی نیست
باید لمسش کرد
من و تنهایی با یکدیگر انس گرفتهایم
به همدیگر عادت کردهایم
و از دوستی با هم لذت میبریم
تنهایی دوست داشتنی نیست
اما خواستنیتر از تمام
«دوستت دارم»های مسموم است
مگر تا کجا
میتوانی به دلت بگویی:
ببخشید که باورم شد؟
می دانی عشق یعنی چی؟
خیال نمی کنم بفهمی
هیچکس نمی داند من چه حالی دارم! هیچکس …
دلم از تنهایی می پوسید و دردهای ناگفتنی توی دلم تلمبار می شد.
آدم عاشق باشد و نتواند به کسی بگوید،غم انگیز نیست…؟
تنهایی هیولای عجیبیست
روزهای هفته را می بلعد
غروب جمعه بالا میاورد…
دنیا بدهکار من است
تمام صبحهایی را
که طعم تلخ چای را
تنهایی چشیدم
انگشتت را هر جای
نقشه خواستی بگذار
فرقی نمیکند
تنهایی من
عمیقترین جای جهان است
و انگشتان تو
هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهند برد
«لیلا کردبچه»
گاهی
آدمها دلگیر و دلتنگ هستند
آرام با یک بغل تنهایی، کنج اتاقشان میخزند
گاهی
آدمها
تا اطلاع ثانوی تعطیل هستند
لطفاً بعداً مزاحم شوید
تنهایی
تمام سالهاییست
که به جای تو
کسی را دوست نداشتهام
همه در دنیا کسی را دارند برای خودشان:
خسرو و شیرین
لیلی و مجنون
ویس و رامین
تو و او
من و تنهایی
این روزها در خودم به دنبال کلیک راست میگردم
تا از خودم یک copy بگیرم و کنار خودم paste کنم
شاید از این تنهایی خلاص شدم
تنهایی هر روز صبح
از خواب بیدارم میکند
مرا در آغوش میگیرد و میگوید
چیزی نیست عزیزم، خواب بد دیدهای
با هم چای میخوریم
درد دل میکنیم
و داریم در کنار هم بزرگ میشویم
خانهام کوچک شده است برای تنهاییام
آیینه تنها دوست مشترک ماست
آدمها از آنچه که در آیینه میبینند، تنهاترند
هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه
ای ترس تنهایی من، اینجا چراغی روشنه
«شعر روزبه بمانی با موضوع جدایی»
تو رفتهای
و من از تنهایی
ککام هم نمیگزد دیگر
حالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی
همین تو
که حتى فکرش را هم نمیکنى
میتوانى مرهم تنهایی یک نفر باشى
خودت را از او دریغ نکن
قویترینها بین ما کسانی هستند
که در تنهایی گریه میکنند
و دردی دارند که کسی درمان آن را نمیداند
کــآش فقـــط بودی…
وقتی بغـــض میکردم …
بغلــــم میکردی و میگفتی …
ببینــــم چِشــآتو …
منـــو نیگــــا کُن …
اگه گریــــه کنی قهر میکنــــم میرم!
مطلب مشابه: متن درباره پیری + جملات دلنشین و شعر درباره پیر شدن و تنهایی

تــو هم تلخ بودی
تلــــخ درست مثل قطرههای فلج اطفالی
که در کودکی به خوردم میدادند
غافل از اینکه این بار تلخی تــــو دلم را فلــــج کرد
به آینه نگاه میکنم بیست و هفت بار عکس خودم را قد میکشم!
و به اندازهی بیست و هفت سال کوچکتر میشوم!
گریهام میگیرد،گریه میکنم!
بزرگ که میشوم بغض تمام گریههایم را میخورد….
چقدر زود بزرگ شدم….
گرفته
جنگل تنهاییام را
درد در آغوش، بیا آتش بزن
قلب مرا از درد راحت کن …
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بیکسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بی کس و محتاج !!!
زیاد خوب نباش …
زیاد دم دست هم نباش …
زیاد که خوب باشی دل آدمها را میزنی …
آدمها این روزها عجیب به خوبی، به شیرینی، آلرژی پیدا کردهاند …
زیاد که باشی، زیادی میشوی …
مینویسم تو سنجاق میکنم روی قلبم، و تپیدن آغاز میشود.
تو در تمام لحظههایم تکرار میشوی اما هیچگاه تکراری نمیشوی.
همیشه با من بمان هیچکس عاشقانهتر از من، نمیتواند تو را بسراید.
میشه تنهایی بازی کرد
میشه تنهایی خندید
میشه تنهایی سفر کرد
ولی خدایی خیلی سخته تنهایی
تنهایی را تحمل کرد …!
این روزها
زل میزنم توی چشمانم
خودم را بهانه میکنم برای خندیدن
قدم میزنم پا به پای خودم
و
دستم، دست دیگرم را میگیرد
تا گم نشوم
میان این همه تنهایی



