متن ادبی قشنگ و کوتاه به همراه عکس نوشته های احساسی

متن ادبی قشنگ و کوتاه به همراه عکس نوشته های احساسی را در تک متن قرار داده‌ایم. این متون بسیار زیبا شامل موضوعات مختلفی می‌شوند و قطعا مورد پسند شما خواهند بود. پس در ادامه با ما همراه شوید.

متن ادبی قشنگ و کوتاه به همراه عکس نوشته های احساسی

جملات ادبی قشنگ

آرزو میکنم امروز پنج شنبه

دهم مهر ماه و پائیز

از شوق سر ریز باشید

و لبخندی به بلندی آسمان

رو لبهاتون نقش ببندد

آخر هفته تون سرشار

از خیر و برکت الهی….

صبح که می شود دنبال اتفاقات

خوب بگرد، دنبالِ آدم هایِ خوبی

که حالِ خوبت را با لبخند هایشان

به روزگارت سنجاق کنی، یک روزِ خوب،

اتفاق نمی افتد ساخته می شود….

به نام خداوند دانا، خداوند هوش

خداوند روزی ده عیب پوش

آغاز میکنیم پنجشنبه دهمین

روز از فصل پاییز و مهرماه را …

آدم ها را تشویق کنید. زحمتشان را ببینید و زیبایی شان را بگویید. ذوقشان را کور نکنید، نیش نزنید. اگر رویایی دارند، مسخره نکنید و اگر اول راهند و هنوز ناشی اند، کمکشان کنید و جنبه مثبت کارشان را ببینید. یک تحسینِ ساده و به اندازه، نیرویی بزرگ و سازنده به آن ها می بخشد.

صبر داشته باش هرآنچه که باید شود، می شود! ️

زیر آفتاب بخواب

در دریا شنا کن

هوای سرمست کننده را نفس بکش

کمی شادی به نوشیدنی ات اضافه کن

زندگی را به بهترین شیوه اش زندگی کن

زندگی همین امروز است؛

تنها زندگی که از آن مطمئن هستید!

از امروز نهایت استفاده را ببرید…

به خودم قول می دهم

که از هر دقیقه روزی که به من داده می شود تا زندگی کنم،

لذت ببرم…

یک زندگی شاد،

زندگی ای است که تا حد زیادی ساکت و آرام باشد؛

چرا که در فضایی ساکت، لذت حقیقی جرأت حضور دارد…

مطلب مشابه: متن سنگین با عکس برای پروفایل و استوری (۲۵ عکس فوق خاص)

جملات ادبی قشنگ

امید خود نوعی خوشبختی است

و شاید خوشبختی اصلی که این دنیا به ما می دهد.

اما، مانند تمام لذت‌های دیگر که بی‌ اعتدال از آن لذت می‌ بریم،

افراط در امید نیز باید با درد جبران شود.

زندگی رقصیدن زیر باران است

در حالی که خورشید موسیقی خود را می خواند

و رنگین کمان امید را به ارمغان می آورد.

در حضور تمام و کمال خودمان است

که می توانیم در یک لحظه یک عمر کامل زندگی کنیم.

درباره‌ ی زخمی که خودت صاحبش هستی

پیش دیگران ناله نکن

زخم برای هیچ کس جز صاحبش دردی ندارد

وقتی به دنیا اومدی گریه کردی و دنیا شادی کرد

زندگیت را طوری زندگی کن

که وقتی می میری دنیا گریه کنه و تو شادی کنی

اگر اشتباه کرده اید، همیشه فرصتی دیگر برای شما وجود دارد

شما می توانید هر لحظه شروع تازه ای داشته باشید،

زیرا این چیزی که ما آن را “شکست” می نامیم، سقوط نیست

بلکه پایداری است…

عکس نوشته ادبی و زیبا

تو نیستی و هر ثانیه به اندازه

یک ساعت

یک روز

یک ماه می‌ شود

تو نیستی و هر ضربه تیک تاک ساعت

در قلبم زخم می‌ شود

من نمی‌ خواهم خورشید کسی باشم؛

می‌ خواهم آن ماهی باشم که تاریک‌ ترین شب‌ های آدم ها را روشن می کند.

همه می توانند دانه های داخل سیب را بشمارند؛

اما فقط خداست که می داند چند سیب درون هر دانه وجود دارد…!

مثل نمک باشید تا آدما نتونن

از یه حدی بیشتر ازتون استفاده کنن

به اندازه باشید

چقدر من

دیدنت را دوست دارم

در خواب

در غروب

در همیشه‌ی هر جا

هر جایی که بتوان تو را دید

صدا کرد و از انعکاس نامت کیف کرد

چه ‌قدر من دیدن تو را دوست دارم

تو یادت نیست

ولی من خوب به یاد دارم

برای داشتنت دلی را به دریا زدم که از آب می ترسید

می گویند:

حرف ها هم پا دارند

پاهاي بزرگي كه گاهي

روي دلی مي گذارند

و جایشان براي هميشه مي مانند

مراقب حرفهایمان با‌شیم

دل که

رنــجيد از کـــسي

خـــرسند کردن مشکل است

ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺭﻓﺘﻪ

ﺑﻪ ﭼﻮﺏ کبریتهای ﺳﻮﺧﺘﻪ می‌مانند

ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ میخواهی ﺑﮑﻦ

ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ نمی‌شوند!

ﻓﻘﻂ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ میکند

ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ

زندگی را رنگی تازه بزن!

خدا آن حس زیباییست

که در تاریکی صحرا

زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را

یکی همچون نسیم دشت میگوید:

کنارت هستم ای تنها

همیشه طوری به همه چیز نگاه کنید که انگار برای اولین بار یا آخرین بار آن را می بینید؛

به این ترتیب مدت زمان حضور شما روی زمین پر شکوه خواهد بود.

زیباترین شکل وفاداری موندن به پای

خودت در زمان سختی هاست

عکس نوشته ادبی و زیبا

متن های بسیار قشنگ احساسی

می روند

فدای سرت

می مانند

خوش به حال لحظه هایشان

که با تو ثبت می شود

در تاریکی

نه بُعد مکان مهم است

و نه زمان

تو بگو

پشت پلک هایمان

کجای زمان ایستاده ایم؟

صبحِ آبانِ برگ ریز باشد و

نمِ باران بزند

من باشم و تو

و یک خیابانِ بی انتها،

دیگر آدم از خدا چه می خواهد

صبر نکنید!

هیچوقت زمان مناسب نخواهد رسید!

از همان جایی که هستید فوری شروع کنید.

با هر ابزاری که در دست دارید شروع کنید،

ابزارهای بهتر در میان راه درست میشوند.

بارالها امروز سه شنبه هشتم مهرماه

ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻭنمان ﺍﺭﺗﻘﺎﺀ

ﺑﺒﺨش، ﺍﯾﻤﺎﻥ و ﺻﺒﺮ، ﺍﻭﻟﯽ

ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ میكند

ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪها ﺭﺍ ﺑﻪ

ما ﻧﺰﺩﯾﮏ میكند، الهی ﺑﻪ

ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﻣﺒﺘﻼ ﻧﮕﺮﺩیم

ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻭ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﯽ، ﺍﻭﻟﯽ

ﭘﺎکی ﺟﺴﻢ ﺭﺍ میگيرد

ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺭﻭﻥ را…

وقتی راننده خداست…

فقط چشماتو ببند و بهش توکل کن

وقتی چشماتو باز کنی میبینی رسیدی

به بهترین مقصد…

انسانیت؛ تنها چیزی است که ارزش بالیدن دارد…، پول ،مقام ،زیبایی

و چیزهایی از این دست

همه برچسب های بی ارزشی هستند

که بالندگان به آن تنها می خواهند

که کمبودهای انسانی خود را پنهان کنند…

هرگز به تنهایی خود باور نداشته ست

سرباز غمگینی که همسنگر نداشته ست

او مومن بالفطره ی تنهایی خویش است

تسلیم آیینی که پیغمبر نداشته ست..

محتاج اشک و روضه و شور زیارت نیست

گوری که در اعماق خود پیکر نداشته ست

ناخوانده ای بودیم و صاحبخانه ی دنیا

جز اهرم غم چاره ای دیگر نداشته ست..!

راه گریزی نیست از دنیای پوچی که…

دردی به جز دلدادگی در بر نداشته ست؟!

میان خانه نشستن دوباره از تو سرودن

تورا به رسم غزل های عاشقانه ستودن

سرک کشیدنمان تا سرای دلکش حافظ

به شوق”جوی و کناری” غبار خانه زدودن

به جبر وهم بلندم کنار جاده نشستن

درون چاه عمیقی اسیر چشم تو بودن

گلوی نازک خود را به دست گریه سپردن

که گریه های بلندی شبیه خنده حدودا_

_میان گله ی گرگی احاطه گشته و باید

دری دوباره به روی حریم خانه گشودن!

مگر به عطر حضوری مگر به طعم وصالی

مگر به قطره ی اشکی مگر به گریه نمودن..

مطلب مشابه: پیامک های بی وفایی احساسی [ 60 متن شکایت و دلنوشته غمگین ]

متن های بسیار قشنگ احساسی

بهار گوشه ای از نوبهار چشم تو بود

بهار کوچه ای از قندهار چشم تو بود

اگر دوباره زمین چهره ی بهاره گرفت

به لطف خال سیاه کنار چشم تو بود!

شبیه دختری از کوچه های تنگ خزان

بهار آمد و در انتظار چشم تو بود..

اگرچه آمدنش یک بهانه بود و زمین

اسیر یوسُفِ در انحصار چشم تو بود!

بهار آمد و جایی قدم زدی که در آن

دلی شکسته که روزی دچار چشم تو بود..

دیدمت با همگان سوختم و دم نزدم

لب خود را به لبم دوختم و دم نزدم

گرچه از شوق تو همسایه ی فرهاد شدم

تیشه را بر سر خود کوفتم و دم نزدم..

درس سختی به من آموختی و درس تورا

سخت جان کندم و آموختم و دم نزدم

راه بازار نشان دادی و حتی به کسی

تار مویی ز تو نفروختم و دم نزدم..

همه ی راه پر از خار و خس و حادثه بود

زخم ها دیدم و اندوختم و دم نزدم..

دیدمت با همگان سوختم اما به خدا

آتشی تازه نیفروختم و دم نزدم…!

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا