انشا با موضوع خورشید / ۱۰ انشای آماده مناسب تمامی پایه‌های تحصیلی

۱۰ انشای آماده با موضوع خورسید مناسب تمامی پایه‌های تحصیلی را در تک متن آماده کرده‌ایم. این انشاهای بسیار جذاب و ادبی را می‌توانید با کمی تغییر در فضا، به کلاس تحویل داده و نمره کامل بگیرید.

انشا با موضوع خورشید / ۱۰ انشای آماده مناسب تمامی پایه‌های تحصیلی

انشا در مورد خورشید با مقدمه و نتیجه گیری

مقدمه

امروز سرت را بلند کن و به آسمان نگاه کن. می‌بینی! همان گرمابخش بزرگ که اجازه نمی‌دهد کسی مستقیم به او نگاه کند. همان چیزی که به شهر ما نور می‌بخشد و صاحب روشنایی روز است. آری! منظورم همان خورشید است که سخاوتمندانه به همه می‌تابد.

بدنه

خورشید آسمان به همه گرمی می‌بخشد؛ فارغ از اینکه چه کسی خوب یا بد و یا چه کسی زشت یا زیباست. او گرما و نورانیت خود را به زمین و ساکنان آن هدیه می‌کند.

تصور کن یک روز نباشد، دنیای تاریک، جهان مرده و انسان‌های یخ‌زده و افسرده روی زمین چه می‌کنند؟ آری! نبود او از تصور خارج است. چرا که همیشه هست، همیشه گرمای خود را بی‌منت ارزانی می‌دارد.

شاید گاهی با ابرها بازی کند و پشت آنها پنهان شود تا زمین را قطرات باران نوازش کند، اما می‌دانیم که می‌آید؛ در پس پرده ابرهای تیره پنهان شده تا زمین سیراب شود، سپس رخ نشان دهد.

امروز قدم می‌زدم و اطرافم را نگاه می‌کردم؛ گلها، درختان، پرندگان، انسان‌ها، همه سهم خود را از خورشید دریافت می‌کنند بی آنکه به سهم دیگری دست‌درازی کنند.

گلهای زیبا و درخشان که نشانه عشق و امید هستند، با نور خورشید قد می‌کشند و خودنمایی می‌کنند. آفتابگردان را ببین که چگونه مسحور زیبایی خورشید است. هرکجا آفتاب برود، او هم به همان سمت خم می‌شود.

درختان را دیدی که برگ‌های خود را زیر نور خورشید با موسیقی باد به نمایش می‌گذارد؟ همان درختانی که با کمک آفتاب برای ما اکسیژن می‌سازند تا ما نفس بکشیم.

پرندگانی که روی شاخته درختان بازی می‌کنند، حمام آفتاب می‌گیرند و رنگ‌های جذاب پرهایشان را به رخ تماشاگر می‌کشند؛ و انسان‌هایی که همه انرژی خود را هر روز با سلامی به خورشید، دریافت می‌کنند. همه ما به وجود این نعمت خدادای وابسته‌ایم.

نتیجه‌گیری: عظمت خداوند در نعمت‌هایی که به انسان‌ها بخشیده، نمایان است. از حیاتی‌ترین نعمت‌هایی که خدا به ما هدیه داده است، خورشید است.

همه موجودات روی زمین سهمی از سخاوت خورشید دارند. از کوچکترین موجودات تا بزرگترین آنها. خورشید، امیدبخش، روشنی‌بخش و گرمابخش زمین است. از وجود اوست که درختان اکسیژن تولید می‌کنند برای تنفس ما، گل‌ها رنگ می‌گیرند، خاک گرم می‌شود و بستری برای رشد گیاه فراهم می‌کند.

همه اجزای این دنیا مانند یک زنجیر به هم متصل هستند. هرکس نقش خود را ایفا می‌کند و کار را به دست دیگری می‌سپارد. خورشید هم بخش مهمی از این زنجیره است.

مطلب مشابه: انشا در مورد غروب خورشید {۸ انشا توصیفی زیبا برای همه ی پایه}

انشا در مورد گفت و گو بین ابر و خورشید

انشا در مورد گفت و گو بین ابر و خورشید

آسمان آبی، بوم نقاشی بزرگی بود که هر روز صحنه‌های جدیدی را به نمایش می‌گذاشت. روزی ابر سفید و پف‌داری، با دلخوری به خورشید که با تمام قدرت می‌درخشید، خیره شد. خورشید گرم و پر انرژی، با لبخندی به ابر نگاه کرد و گفت: سلام بر دوست من! امروز چرا اینقدر گرفته‌ای؟

ابر با لحنی دلگیر پاسخ داد: تو همیشه می‌درخشی و گرمایی را به زمین می‌بخشی، اما من چه؟ فقط می‌توانم در آسمان شناور شوم و گاهی هم باران ببارم. تو همیشه مرکز توجه هستی و همه دوستت دارند، اما من این‌گونه نیستم.

خورشید با مهربانی گفت: ابر عزیزم، هر کدام از ما نقشی مهم در این جهان داریم. من گرما و نور می‌بخشم تا گیاهان رشد کنند و همه از نعمت روشنایی بهره‌مند شوند. اما تو هم کارهای مهمی انجام می‌دهی. باران تو زمین را سیراب می‌کند و به همه موجودات زنده حیات می‌بخشد. رنگین‌کمان زیبایی که پس از باران پدید می‌آید، نشانه‌ی وجود توست. آیا این‌ها کارهای کوچکی هستند؟

ابر کمی فکر کرد و گفت: اما تو همیشه هستی و من گاهی اوقات ناپدید می‌شوم.

خورشید پاسخ داد: به همین دلیل به تو نیاز داریم. گاهی زمین به استراحت و خنکی نیاز دارد و تو با باران خود این آرامش را به ارمغان می‌آوری. گاهی آسمان به کمی سایه نیاز دارد و تو با حضور خود این سایه را ایجاد می‌کنی. تو مانند یک نقاش هستی که با رنگ‌های سفید و خاکستری، تابلوهای زیبایی را در آسمان پدید می‌آوری. هر کدام از ما مکمل دیگری هستیم و با هم یک جهان زیبا را می‌سازیم.

ابر با شنیدن این حرف‌ها لبخندی زد و گفت: حق با توست. من هم نقش مهمی دارم. از این به بعد با تو همکاری خواهم کرد تا جهان زیباتر شود.

از آن روز به بعد، ابر و خورشید با هم دوست شدند و هر کدام به نقش خود در طبیعت عمل می‌کردند. خورشید با نور و گرمای خود، زمین را روشن و گرم می‌کرد و ابر با باران خود، زمین را سیراب و حاصلخیز می‌نمود. آن‌ها با همکاری یکدیگر، جهان را زیبا و پویاتر می‌کردند.

انشا قشنگ با موضوع خورشید

مقدمه:

خورشید یک چراغ بزرگ در آسمان است که هر روز به ما نور و گرما می‌دهد. بدون خورشید، زمین خیلی سرد و تاریک می‌شد. همه‌ی گیاهان، حیوانات و انسان‌ها به نور و گرمای خورشید نیاز دارند تا زندگی کنند.

بدنه:

خورشید مثل یک توپ آتشین بزرگ است که در وسط آسمان قرار دارد. وقتی صبح می‌شود، خورشید از طرف شرق طلوع می‌کند و همه جا را روشن می‌کند. نور خورشید باعث می‌شود که ما بهتر ببینیم و کارهایمان را انجام دهیم. وقتی ظهر می‌شود، خورشید دقیقاً بالای سر ما قرار می‌گیرد و گرم‌تر از همیشه است. اما وقتی غروب می‌شود، خورشید کم‌کم به سمت غرب می‌رود و هوا تاریک می‌شود.

خورشید خیلی مهم است، چون اگر خورشید نبود، گیاهان نمی‌توانستند غذا درست کنند. گیاهان به نور خورشید نیاز دارند تا رشد کنند و ما هم برای زنده ماندن به گیاهان نیاز داریم. همچنین، خورشید به ما کمک می‌کند که هوا گرم باشد و فصل‌های سال به درستی تغییر کنند.

نتیجه:

خورشید دوست بزرگ ماست که همیشه به ما کمک می‌کند تا زندگی کنیم. بدون خورشید، زندگی روی زمین غیرممکن بود. پس باید قدر این چراغ بزرگ را بدانیم و همیشه مراقب طبیعت باشیم تا بتوانیم از نور و گرمای خورشید لذت ببریم.

انشای علمی درباره خورشید

مقدمه:

خورشید، بزرگترین ستاره منظومه شمسی است که در مرکز آن قرار دارد. قطر آن حدود 1392684 کیلومتر است که 109 برابر قطر زمین است. خورشید از گازهای هیدروژن و هلیوم تشکیل شده است.

بدنه:

خورشید منبع اصلی نور و گرمای زمین است. نور خورشید باعث می شود که زمین روشن شود و ما بتوانیم ببینیم. گرمای خورشید باعث می شود که آب تبخیر شود و باران ببارد. گیاهان نیز برای رشد و نمو به نور و گرمای خورشید نیاز دارند.

خورشید برای زندگی روی زمین بسیار مهم است. بدون خورشید، زمین یک سیاره سرد و تاریک می شد که هیچ زندگی روی آن وجود نداشت.

خورشید نقش مهمی در طبیعت ایفا می کند. نور خورشید باعث می شود که گیاهان فتوسنتز کنند و اکسیژن تولید کنند. اکسیژن برای حیات همه موجودات زنده ضروری است.

گرمای خورشید باعث می شود که آب تبخیر شود و باران ببارد. باران برای رشد گیاهان و تامین آب مورد نیاز موجودات زنده ضروری است.

خورشید همچنین باعث می شود که زمین به دور خود بچرخد. این چرخش باعث می شود که شب و روز وجود داشته باشد و فصل ها تغییر کنند.

خورشید برای زندگی انسان نیز بسیار مهم است. نور خورشید باعث می شود که ما بتوانیم ببینیم و فعالیت های روزانه خود را انجام دهیم. گرمای خورشید باعث می شود که ما از سرما محافظت شویم.

خورشید همچنین برای تولید انرژی مورد نیاز انسان استفاده می شود. انرژی خورشیدی می تواند برای تولید برق، گرم کردن آب و روشن کردن چراغ ها استفاده شود.

خورشید نماد امید و زندگی است. هر روز با طلوع خورشید، امید به زندگی جدیدی در دل ما زنده می شود. خورشید همچنین نماد قدرت و شکوه است.

نتیجه:

خورشید یکی از زیباترین پدیده های طبیعی است که هر روز می توانیم آن را ببینیم. ما باید از این نعمت ارزشمند قدردانی کنیم و از آن محافظت کنیم.

انشا در مورد طلوع خورشید با مقدمه بدنه نتیجه

انشا در مورد طلوع خورشید با مقدمه بدنه نتیجه

مقدمه:

طلوع خورشید یکی از زیباترین و شگفت‌انگیزترین جلوه‌های طبیعت است که هر روز با آن آغاز می‌شود. این لحظه که نور آرام‌آرام بر تاریکی چیره می‌شود، یادآور امید، شروع دوباره و قدرت طبیعت است. هر طلوع، گویی پیامی از جهان هستی است که زندگی همیشه ادامه دارد و امید هرگز از میان نمی‌رود.

بدنه:

هنگامی که خورشید از پشت افق سر برمی‌آورد، آسمان به رنگ‌های گرم و دل‌انگیزی مانند نارنجی، قرمز و زرد درمی‌آید. این نمایش طبیعی نه تنها چشم‌ها را مسحور می‌کند، بلکه دل‌ها را نیز آرامش می‌بخشد. پرندگان با نخستین پرتوهای خورشید، آوازهای صبحگاهی خود را آغاز می‌کنند و صدای آنها فضای صبح را سرشار از زندگی و شادمانی می‌کند.

طلوع خورشید نماد آغاز یک روز جدید است. هر روز با طلوع، فرصتی تازه برای جبران اشتباهات گذشته و ساختن آینده‌ای بهتر به ما داده می‌شود. کشاورزان، دانش‌آموزان، کارگران و همه‌ی انسان‌ها با طلوع خورشید، روز خود را آغاز می‌کنند و انرژی خود را از نور آن می‌گیرند. حتی گیاهان نیز با نخستین پرتوهای خورشید، فرایند رشد خود را شروع می‌کنند.

در بسیاری از فرهنگ‌ها، طلوع خورشید نشانه‌ای از قدرت خداوند و زیبایی خلقت است. برخی افراد این لحظه را برای دعا، مراقبه و شروع روزی پرانرژی استفاده می‌کنند. طلوع خورشید به ما یادآور می‌شود که پس از هر تاریکی، روشنایی وجود دارد.

نتیجه:

طلوع خورشید چیزی فراتر از یک پدیده طبیعی است؛ این لحظه نشانه‌ای از امید، شروع دوباره و قدرت طبیعت است. با دیدن طلوع، قلب‌هایمان از امید پر می‌شود و یاد می‌گیریم که هر روز فرصتی تازه برای بهتر زیستن است. بیایید از این پدیده زیبا درس بگیریم و مانند خورشید، هر روز نور و امید را به اطرافیان خود هدیه کنیم.

انشا درباره زیبایی خورشید

مقدمه:

طلوع خورشید یکی از زیباترین مناظر طبیعت است. شکی نیست که طلوع خورشید در ذهن انسان احساس خاصی دارد و از این رو شعرا و هنرمندان زیادی درباره آن شعرها سروده اند. طلوع خورشید بیشتر با آرامش همراه است.

بدنه:

طلوع خورشید نماد زندگی دوباره و زندگی ابدی و همچنین نور، گرما و امید است. طلوع خورشید نمادی از رستاخیز است و غروب خورشید نماد پایان زندگی در جسم.

طلوع خورشید تولد یک روز جدید، یک شروع جدید و یک فرصت جدید برای ما می باشد. با طلوع خورشید دیروز را رها می کنیم و روز جدید را آغاز می کنیم. مردم همیشه می گویند تاریک ترین هوا قبل از طلوع آفتاب است، که درست است. ما آموخته ایم که باید تاریکی را بشناسم تا قدر خورشید را بدانیم. خورشید چیزی است که ما را زنده نگه می دارد و دقیقا آن چیزی است که ما را خوشحال می کند. فکر می کنم اغلب اوقات به جای قدردانی از خورشید هنگام طلوع، وقت خود را صرف تاریکی شب می کنیم.

تقریبا غیرممکن است که طلوع خورشید را تماشا کنیم و در رویاها غرق نشویم. بگذارید زیبایی طلوع خورشید قلبتان را گرم نگه دارد. هر بار که طلوع خورشید زیبا را می بینم، باید خودم را نیشگون بگیرم زیرا نمی توانم باور کنم که بیدار هستم و این یک رویا نیست.

طلوع خورشید یک زمان باشکوه در طول روز می باشد. طلوع خورشید بیداری سیاره ما، پرندگان، درختان و حیات وحش است. همیشه یک شروع تازه است. اگر عاشقانه ای در جان خود دارید، دیدن طلوع خورشید زیبا می تواند شادی را به زندگی روزمره شما بیاورد.

نتیجه:

من در واقع می دانم که فرصت های زیادی را از دست داده ام، این را از روی طلوع خورشید می فهمم. چون حس می کنم که زمان به سرعت در حال سپری شدن است.

انشا درباره صبح و خورشید

مقدمه:

من دوست دارم در مورد طلوع خورشید نظر خود را بیان کنم. به این دلیل که طلوع خورشید تاثیرگذارترین لحظه هر روز در زندگی من است.

بدنه:

طلوع خورشید یادآور ماهیت چرخه ی جهان است. طلوع آن لحظه ای در صبح است که قسمت بالایی خورشید در افق ظاهر می شود. طلوع خورشید نماد تولد، رشد، آغازهای جدید از همه نوع، حتی آفرینش و تقریباً هر چیزی است که منشأ امیدی دارد. غروب خورشید نیز نمادی از پایان ها، مرگ و همه چیزهایی است که با تاریکی مرتبط است.

می گویند تماشای طلوع خورشید حس قدردانی بهتری نسبت به زمین به ما انسان ها می دهد. هنگامی که در زیبایی طبیعی زمین، مانند طلوع خورشید گرفتار می شوید، خود را از شر هرگونه حواس پرتی خلاص می کنید و سطوح بالایی از رضایت و قدردانی را نسبت به آنچه در مقابل شما اتفاق می افتد احساس می نمایید.

طلوع خورشید نوید تولدی دوباره است، فرصتی برای بیدار شدن و فرصتی واقعی برای پشت سر گذاشتن تاریکی و قدم زدن در نور فرصت های نو. هر طلوع خورشید یک روز جدید را نشان می دهد. هر روز یک روز کاملاً جدید است و هر روز ما می توانیم شروع دوباره ای داشته باشیم تا کاری عالی و جدید را آغاز کنیم. ما می توانیم مطمئن شویم که اشتباهات روزهای قبل را مرتکب یا تکرار نمی کنیم. زندگی هر روز متفاوت و منحصر به فرد است. اعتقاد بر این است که اگر هر روز طلوع خورشید را ببینیم، قدرت های مثبت زیادی را دریافت خواهیم کرد. مردم می گویند که باید قبل از طلوع آفتاب بیدار شویم و برای بهترین نتیجه ورزش کنیم.

نتیجه:

تماشای طلوع خورشید هر روز به من کمک می کند تا نور را در درون خود ببینم. پتانسیل، امکان، آرامش و احساس اینکه همه چیز از این به بعد خوب خواهد بود. می دانم که هر روز خورشید طلوع خواهد کرد.

انشا درباره گفت و گوی خیالی بین ماه و خورشید

ماه کم کم داشت پا به آسمان می گذاشت که دید خورشید رنگ به رخسار ندارد و به سختی در حال برچیدن نور های زیبایش از زمین است و با بی میلی دارد زمین را ترک می کند، ماه کمی جلو رفت و تیرگی را پشت سرش در زمین گستراند و گفت: چه شده خورشید چرا این قدر غمگینی؟

خورشید با صدایی که این بار از دور دست ها می آمد و به سختی به گوش می رسید گفت: ای ماه زیبا، دل کندن از زمین برایم خیلی سخت و دردناک است، تو ندیدی و نمی دانی که وقتی صبح به آسمان می آیم زمین و موجوداتش چگونه از من استقبال می کنند، پرندگان شروع به آواز خواندن و رقصیدن می کنند، گل ها به رویم می شکفند، گل های آفتابگردان پر شور و خندان تا غروب به من نگاه می کنند و درختان به احترام من سر پا می ایستند، ترک همه ی این ها برایم سخت است و در پایان هر روز با رنج و سختی آن ها را به تو می سپارم.

ماه گفت: خیالت راحت باشد من با تمام وجود از آن ها مراقبت خواهم کرد.

خورشید خنده ی بی رمقی کرد و گفت: تو نمی توانی کار مرا انجام دهی، اگر من در زمین طلوع نکنم همه ی آن ها آسیب خواهند دید.

ماه نگاهی به چهره ی غمگین خورشید کرد و ساکت شد. خورشید گفت: من هیچ وقت شب را ندیدم و هیچ وقت هم نخواهم دید چون تا تو می خواهی پا به آسمان بگذاری من باید بروم ولی حالا فرصت خوبی ست که از تو درباره ی شب بپرسم، ای ماه شب چگونه است؟

خورشید این را گفت و دورتر شد و ماه باز کمی جلو آمد سپس با صدایی بلند گفت: شب سراسر تیرگی و سیاهی ست وقتی سیاهی در آسمان پدیدار می شود آسمان برای این که زیبا تر دیده شود دست به کار می شود و ستارگان درخشان را مانند مروارید به دامن سیاهش می دوزد و چشم هر بیننده ای را خیره می کند اما گاهی هم ابر های سیاه و عصبانی این اجازه را نمی دهند و آسمان را می پوشانند، آن ها حتی گاهی روی مرا هم می پوشانند و شب را از آن چه که هست تیره تر می کنند اما من گاهی اوقات می توانم آن ها را شکست داده و نیمی از صورتم را به اهالی زمین نشان دهم، گاهی نیز با قدرت و با چهره ای کامل در آسمان می ایستم و زمین را تماشا می کنم.

مدتی سپری شد و ماه همین طور در حال صحبت بود که به خود آمد و دید دیگر خبری از خورشید نیست به همین خاطر بالا تر رفت و در وسط آسمان ایستاد و ستاره های درخشان را دور خود جمع کرد و به تماشای زمین نشست، آن شب صورت زیبای ماه کامل در آسمان می درخشید.

مطلب مشابه: انشا درباره طلوع خورشید؛ ۱۰ انشا زیبا برای مقاطع مختلف تحصیلی

انشا درباره خورشید برای کودکان

انشا درباره خورشید برای کودکان

سپیده دم هر روز خورشید خود را به خط افق رسانده و کم کم پدیدار می شود و انوار طلایی اش را با مهر بر سر هر چه در زمین است می گستراند.

او به دریا می تابد و رنگ آبی دریا را جلوه ای سرخ گون می بخشد، به جنگل می تابد و برگ سبز درختان را درخشان می کند، بر روی شبنم های کوچک روی سبزه های دشت می تابد و بازتاب زیبایی اش را در تمام آن ها نظاره گر می شود و هر چه هست را گرما و نور می بخشد.

هر روز نور خورشید خود را به دانه ها و جوانه های کوچک گیاهان می رساند و آن ها را به رشد و تکامل دعوت می کند و غنچه های بسته ی گل ها را شکوفا می کند.

خورشید بر آب های زمین می تابد و قطره های کوچک دریا ها و اقیانوس را به آسمان و ابر شدن فرا می خواند و بر میوه ها می تابد و آن ها را خوش طعم و لذیذ می کند.

خورشید گاهی کم تر می تابد و گاهی بیش تر، در برخی نقاط زمین شدید تر نور به زمین می رساند و برخی اوقات گرمایش طاقت فرسا می شود و در برخی نقاط دیگر نور و گرمای کم تری دارد و باعث قدرت نمایی یخ و سرما می شود.

فاصله ی خورشید از ما، نه کم و نه زیاد است و همین باعث می شود تا خورشید هزاران بار در خود بسوزد و نور حیات بخشش به زمین و ساکنان این کره ی خاکی زندگی ببخشد.

بدون خورشید تاریکی و سرما همه جا را فرا می گیرد و حیات پایان می پذیرد در نبود خورشید کم کم گیاهان و موجودات دیگر می میرند و به جهان دیگری سفر می کنند پس ما و تمام موجودات زمین باید قدر دان نور این سیاره ی سوزان و درخشان باشیم.

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا