اشعار زیبا با موضوع آسمان {نمادی از آرامش، امید، عشق و بیکرانگی}
سایت تک متن در این بخش با گردآوری مجموعهای از اشعار زیبا با موضوع آسمان، تلاش کرده است جلوهای شاعرانه از این بیکران نیلگون را پیش روی شما بگذارد. آسمان همواره نمادی از آرامش، امید، عشق و بیکرانگی بوده و شاعران در وصف آن سرودههایی ناب خلق کردهاند. در این مجموعه میتوانید غزلیات و ابیاتی بخوانید که هر کدام پنجرهای تازه به دنیای خیال و احساس میگشایند و نگاه شما را به سوی بلندیها و روشناییها پیوند میزنند.

سروده های زیبا درمورد آسمان
بی وزن تر از خیال
در آسمان آغوشت
اوج می گیرم
بی تابی
شروع دلتنگی ست
بیچاره این دل
که ویرانه ی خیالات ست..
اکنون رَخت به سراچه ی آسمانی دیگر خواهم کشید
آسمان ِ آخرین
که ستاره ی تنهای آن تویی
هوا آرام،
شب خاموش
راه آسمان ها باز،
خیالم چون کبوترهای وحشی
می کند پرواز…
خداوند هفت آسمان و زمین
زمین گستر و آسمان آفرین
ز خورشید مه را جدائی دهد
شب و روزشان روشنائی دهد
زندگی بی عشق جهنم است
آسمان بی خورشید شب است
اما من بی «تو»
نامی نخواهم داشت….
آسمان ابری
روزی ست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابر از رخ گلزار همی شوید گرد
بلبل به زبان حال خود با گل زرد
فریاد همی کند که می باید خورد
ستاره ای که از آسمان
می افتد
تسلیم سیاهی ِ
شب میشود…
آسمان ابری است از آفاق چشمانم بپرس
ابر، بارانی است از اشک چو بارانم بپرس
تخته دل در کف امواج غم خواهد شکست
نکته را از سینه سرشار توفانم بپرس
در همه لوح ضمیرم هیچ نقشی جز تو نیست
آنچه را می گویم از آیینه جانم بپرس
آتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرم
گر نداری باور از دنیای ویرانم بپرس
پرده در پرده همه خنیانگر عشق توام
شور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرس
در تب عشق تو می سوزد چراغ هستی ام
سوزشم را اینک از اشعار سوزانم بپرس
جز خیالت هیچ شمعی در شبستانم نسوخت
باری از شمع ار نپرسی از شبستانم بپرس
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی، روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه ای باید،
بافته بس شعله زر تارِ پودش باد…
آسمانِ دل من
مهتابی است
و تو
چون ماه
در آن تنهایی…
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید…
فریدون مشیری
از آسمان می افتم
سقوط تکه ابریست
که دست بر پیراهنم می ساید
ترس قطره اشکی ست
که نمی ریزد
قصه ی گندم به تکرار نان می رسد
قصه ی آدم به پایان مرگ
مطلب مشابه: شعر باران؛ زیباترین اشعار با موضوع باران و 10 عکس نوشته باران

اشعار خاص با موضوع آسمان
امروز خورشید درخشانتر است
و آسمان آبیتر
نسیم زندگی را به پرواز میکشد
و پرنده آواز جدید میسراید
امروز بهاری دیگر است
در روز تولد مهربانترین
در میلاد کسی که چشمانم با حضورش بارانی است
امروز را شادتر خواهم بود
و دلم را به میهمانی آسمان خواهم برد
جشنی برای میلادت بر پا خواهم کرد
تمامی گلها و سبزهها در میهمانی ما خواهند سرود
ای مهربانترین
روزهای زندگی هر روز گوارا باد
میلادت مبارک
آسمان چشم های تو بود
پنجره را باز کردی
و من
پَرپَر زدم
برای دوست داشتنت
پرنده باید بود
بعد از تو
زمین ب چرخشش ادامه داد
آسمان ب شب و روزش
فصل ها ب تغییرشان
اما حال من همانگونه ساکن
در سیاهی شب و
در سرمای زمستان باقی ماند!-…
اگر باد نبود
کنارم بند میشدی
همینجا که میدانی !
اگر باد نبود
آسمانم را سراسر ابر نمیگرفت …
و من
این همه دلتنگ نمیشدم ابرآلود …
مطلب مشابه: اشعار زیبا در وصف طبیعت / جایی که آرامش، شکوه و رازهای هستی در جریان است

شعر های عاشقانه ی آسمانی
همره ام شو ای ماه و ستاره
شب تاریک…
فِسرده از فشار غم
دیوانه از بوی غمم
نگاه من به آسمان
به لحظه، لحظه ی زمان
قصه ام راگوش کن
دور از شما هستم چرا
کفش دوزکها بیارید
زمین و آسمان
بالا و پایینِ جهان را
بدوزید…
با بندِ فلان …
ای ستاره ی مست
نشسته بر استخوان شب
بگو چطور ریشه گرفتی از بطن آسمان
در ریزش این همه درد
نمی بینی که دریچه ها
متن را طرد میکند
آسمان پرستاره من
زنبیل زندگیم پر است ، از خاطرات بی تکرار جوانیم
مهربانم ،
هیچگاه نفهمیدی
که چشمان من
به آسمان پرستاره ی تو روشن بود
و شکفتن دانه های انار در لبان خندانت
برایم مهری
به زیبایی مهر مادر داشت
و لبخند کودکانه ام
شوقی عاشقانه بود
که نه تنها در دستانت
که در دل گرمت گم می شد
و زنبیل زندگیم پر است
از خاطرات بی تکرار جوانیم
که تنها غنیمت من از
عشق بی فرجاممان است
من در خیابان عاشقی
با پای برهنه می آیم
تا بدانی که عشق خاک گرفته ام
به دنبال پاپوشی نبود
اکنون نیستی اما
من چشمانم هرشب
میهمان آسمان توست
و روشنی چشمان ناامیدم
از سوسوی ستاره شبهایت
درین هجوم خاموش تاریکی
من با خاطرات
ستاره باران ، آسمان چشمانت
راه عشق می پویم
آسمان با دیگران صاف است و با ما ابر دارد
میشود روزی صفا با ما هم اما صبر دارد
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
بوسه هایم ابری می شوند
و پشت سرت
آسمان، آسمان فرو می ریزند
و مثل پرستویی
کنار پنجره اتاقت می خوابند و
سراغت را می گیرند
هر جا که بوی تو باشد
همان جا فرو می ریزند
بوسه هایم نیز مثل خودم
نه مادر دارند، نه وطن
و نه کسی که غمخوارشان باشد
بوسه هایم تکه ابری بی مرزند
و گردباد سبز عشق
که یک سر سراغ تو را می گیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت در خانه ات شنیدی
بدان بوسه های من است
که دارد در خانه ات را می کوبد
امشب در آسمان
ماه نمی تابد
و آبشار گیسوانت را
کسی نمی بافد
امشب دست نوازشی
تو را نمی نوازد
و هیچ سازی
برای خواب تو
لالایی نمی سازد
امشب
سهم دستانم ازتو
فقط تنهاییست…
و شبی هم من عشق را یافتم
آن شب آسمان از محنت ابرها سنگین بود.
و ماه، کامل می تابید.
در هیاهوی سکوت نیمه های شب
کسی آرام در گوشم زمزمه کرد:
آن ستاره را می بینی؟ درخشان و زیباست.
رد نگاهش را که پیمودم
به آینه رسیدم.
مرا قاب گرفته بود.
ساده، شلخته، غمگین.
مطلب مشابه: متن درباره آسمان (50 جملات کوتاه دلنشین درباره آسمان زیبا)



