متن غمگین شب یلدا ( جملات و اشعار بسیار غمگین و سنگینِ شب یلدا )
جملات و اشعار بسیار غمگین و سنگینِ شب یلدا آماده شده است. شب یلدا، بلندترین شب سال، از دیرباز در فرهنگ ایرانی نماد پیروزی نور بر تاریکی بوده، اما همین بلندی شب و سرمای استخوانسوز زمستان، همیشه زمینهای قوی برای برانگیختن حس غم، دلتنگی و تأمل در گذرا بودن زندگی ایجاد کرده است. به همین دلیل متنهای غمگین ویژه یلدا در ادبیات، موسیقی و فضای مجازی ایرانی بسیار پرطرفدارند و عمیقاً با روح این شب همنوا میشوند.

جملات غم انگیز شب یلدا
شب یلدای من آغاز شد
نه سرخی انار
نه لبخند پسته
نه شیرینی هندوانه
بی تو یلدا زجرآورترین شب دنیاست
تـو که نیسـتی یـلــــــــدا بلـندترین شـب سال نیــست
اوج دلـــــتنگیـــــــست
بعد از تو عاشق یلدا شدن کار سختی نیست
بی تو هر شب زمستان
و هر شب پر از سرماست
و نبودن تو عجیب شبیه بودن های ماست
پناه می دهم به تو
که این شب یلدا تنهایی
خودم هزار شب یلدا تنها بوده ام
شبها به چه جان کندنی از نیمه گذشتند
تقویم، سراسر شب یلدا شده بی تو
حسنا محمدزاده
به رو های پایانی ماه رسیدم… ماهی که قرار بود بهترین ماه سالِ من باشد
اما نشد و همچنان غم مرا آغوش گرفته
ای غم دمت گرم خوبست حداقل تو مرا آغوش میگیری. ای جانم به قربانت پس کی نوبت خندهای من میرسد؟
یلدا است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است …
یلدا است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم …
یلدا است و بوی حلوای خیرات یاد آدم های رفته …
یلدا است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد …
آری امشب شب یلدا است. شب فال، شب عشق، شب هندوانه و شب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید جز اینکه ، امشب شب تنهایی من است
هر قطره از اشکهایم به یاد هر کدام از خاطره های شیرین با هم بودنمان بود…
یک شب تلخ بلند با یک عالمه دلتنگی ٬ سهم چشمهای بی گناهم بود….
فرا رسید شبی که باز باید به یاد تو تا سحر اشک بریزم…
اینبار همدم من یاد و خاطره های با هم بودنمان ٬ و همزبان
من صدای هق هق گریه هایم بود….
دیگر هیچ امیدی به آن نداشتم که سحرگاه را ببینم ٬
دیگر دنیا را تیره و تار میدیدم…
و ای کاش تو در آن شب در کنارم بودی که ببینی من چقدر
تو را دوست میدارم تا بدانی که بدون تو هر شبم برایم همان شب یلدای چشمانم هست!
یلــــــــدا برای من بی معناست
وقتـــــــی شــــب و روزم بی تو
یلـــــــدایی بی پـــــایان اسـت !
مــن تمام عمر چــله نشین توام
و پایيز ثانيه ثانيه مي گذرد
يادت نرود…
اينجاکسي هست که به اندازه تمام برگ هاي رقصان پایيز برايت آرزوهاي خوب دارد.
از امروز….تا يلدا.
تو که نیستی ،
“یلدا”
بلندترین شب سال نیست
اوج دلتنگیست…
مطلب مشابه: متن تبریک شب یلدا به معلم { جملات ادبی و رسمی تبریک یلدا به معلم و استاد }

دوباره داغ دل مرا تازه میکند!
شب یلدایی ک نیستی…
میبینی,یک دقیقه چه بر سر مردم آورده,
من چه میکشم از هزاران هزار دقیقه نبودن!
بی تفاوتی نیست,
حسی به هیچ شب یلْدایی ندارم دیگر…
بازهم یلدا رسید و دل من زار گریست
عکس محبوب به دست
نگهی ز شیشه ی پنجره بیرون افکند
شب بود و سکوت و یک جهان دلتنگی
با خود اندیشه کنان گفت : خدایا
راز این عشق ز چیست؟
وای که چه تلخ میگذرد امشب
این ثانیه ها
هرثانیه ای خراشی بر قلبم
و
صدای هر تیک تاک ساعت ضربه ای بر آن.
امشب این ثانیه ها دیر میگذرند
نه،نه
شاید اصلا نمیگذرند
پایان تلخ پاییز رو به اتمام است
اما برای من، امشب یک تلخی بی پایان است
یلدای من سردی تنهایی را حس میکند
و
تنهایی من تلخی یلدا را.
عکس نوشته غمگین یلدا
یلدا… !! تو هم بیا !!!
بیا به وسعت تنهایی ام بنشین!
هنوز، هزار حرفِ نگفته باقی ست!
میگن بالاتر از سیاهی رنگی نیست
بالاتر از سیاهی رنگ شب یلدای منه!
مادرم، حالا که شب یلدا نیستی، این شب قرار است طولانی تر از همه شب ها بگذرد. نه اینکه در این شب بخندیم و شاد باشیم، نه، بلکه این شب خاطره های تو را به یاد ما می آورد و اشک را در چشمانمان جاری می سازد. این شب به خاطر نبود تو آنقدر طولانی می گذرد که همه ما طعم واقعی عذاب را خواهیم کشید.
پدر جان، دلمان برای صدایت تنگ شده، همان صدایی که وقتی آن را می شنیدیم وجودمان غرق در شادی میشد. این صدا نوازشگر گوش های ما در شب یلدا هم بود آخر تو با قصه گفتن هایت کاری میکردی که عاشق صدایت شویم
آخ که چقدر دلم برات تنگ شده باباجونم …
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
“هوشنگ ابتهاج”
این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود
هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟
آخرین روز خزان هم چه گریزان شده است
آذرم رفت و دی سرد زمستان شده است
باد سردی شده و پنجره را میکوبد
گربه را کشته دم حجله و طوفان شده است
شمع و شام شب یلدا و قلم در دستم
بیت بیت غزل از دست تو گریان شده است
به چه احساس قشنگی شده ابری غمگین
بغض بشکسته و همدرد خیابان شده است
با اشارات قلم دست و دلم میلرزد
چشمهای تر من گوش به فرمان شده است
شب یلدای من افکار تو و اشعار است
من و این آب اناری که به چشمان شده است
چه شبی بهتر از امشب که تو را یاد کنم
حال و احوال تو بر قافیه مهمان شده است
“محسن روشنایی”
دوباره یک شب یلدا دوباره قرعهی فال
و نیستی که بگویی «الهی از امسال…»
به خاک من که پر از آرزوی پرواز است
بگو چگونه بمانم بدون پر، بی بال
در آستانه سرمای دی بدون توام
هنوز زنده که… بنویسم از… خیال محال!
هنوز زنده به امید مرگ وقتی که
به من امید تو را میدهد، تو… قرعه فال
همین دو چشم تر من بس است روزی که
تو را دوباره ببینم تو را اولی الاحوال
“زهرا رشیدی”
من پارههای قلبم و در اشک جاریام
خونابهای به وسعت یک زخم کاریام
چون قلب دیرسال تراشیده بر درخت
تنهاترین نشانه یک یادگاریام
یلدای من که ثانیه شوم ساعت است
ای وای بر حکایت شب زنده داریام
زندان شیشه بود جوابم که چون گلاب
دیدم سزای خنده شوم بهاریام
من دست بر کمر زده ام از خمیدگی
جز دست من نکرده کسی دستیاریام
غمزوزه جراحت گرگم به کوهسار
با درد خویش هم نفس بی قراریام
چون سایه ی طویل درختم که در غروب
هر لحظه بیشتر ز تن خود فراریام
بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بی بند و باریام
“غلامرضا شکوهی”
مینشینم با غمم تنها، شب یلدا من
زیر این سقف پر از تزویر، ناپیدا من
میزنم بوسه بر آن دیوان حافظ، که او
فاش گوید غیب و از گفته او شیدا من
آن ترنمهای ناب و دلکش لوء لوءها
آسمانها میبرندم، مست و بی پروا من
آن دلی کو نیست دیوانه حافظ دل نیست
این سخن را زیر لبها میکنم نجوا من
“علی خدادادی”
شعرهای زیبای غمگین شب یلدا
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم… با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر…
“حامد عسکری”
گویند نیست از شب یلدا درازتر
پیداست اینان شام غریبان ندیده اند
شبها به چه جان کندنی از نیمه گذشتند
تقویم ، سراسر شب یلدا شده بی تو
“حسنا محمدزاده”
یلدا
زنى ست
كه موهاش را تا كمر
بلند كرده
ایستاده روبروى خودش
و خطّ چشم مى كِشد،
زنى كه دستش
بوى سیب و آیینه گرفته
لبش رنگ انارِ دندان خورده…
كه لباس شبش
حریرِ بى حریمى ست
كه مردِ خوابهاى شبانه اش را
به آن مى پیچد
یلدا
طولانى ترین گریه مردى ست
كه خواب نمى بیند
كه تا كمر خم شده
از وقتى
زنش موهایش را كوتاه كرده
و رفته،
زنى كه خطّ چشمش ریخته
بس كه وقت رفتن
گریه كرده
یلدا
همین نبودنِ زنى است
كه موهایش
كمر مردى را خم كرده…
“کامران رسول زاده”
حالا دیدی؟!
پاییز هم تمام شد
یلدا هم گذشت
زمستان هم تمام میشود
هیچ چیز پایدار نیست!
اما دلی که تنگ باشد
همش به دنبال بهانه میگردد
که دل تنگیاش را با یک فصل
یا یک شب توجیه کند!
اینها تقصیر هیچ کس نیست
مشکل دلهایمان است
که زود به زود
و برای کسانی تنگ میشود که
خیلیهایشان لیاقت این دلتنگی را ندارند
“محسن دعاوی”
همه برای یک دقیقه بیشتر شدن یلدا
لحظه شماری میکنند
جز بچههای بیخانمان
که باید یک دقیقه بیشتر بلرزند
خدایا
سرگرم یلدا که شدیم
یک دقیقه را
کم کن
“یکتا رفیعی”
مطلب مشابه: تبریک شب یلدا مذهبی { پیامهای ادبی و معنوی تبریک شب یلدا }

یلدا، دوباره در آغاز فصل سرد
شعر و غزل را برای وسعت تنهایی تو عاشقانه کرد
شب را کنار تو
با خماری و مستی توی برف
پس لرزههای اول دیماه را نشانه کرد
ساعت به اول زمستان رسیده است
امشب دل غزل زده ام را درمان چه میشود
دیگر به مغز پریشان من، خون نمیدهد
دیر آمدی
تنهاترین ستاره یلدای سال پیش
دیگر به فکر تو هم آرام نمیشود
آری
پاییز بی بهار به انتها رسیده است
اینجا دوباره خواب از سر کلاغان شهر ما
با فال و غزل و هندوانه
یکجا پریده است
امشب از ترس کابوس منتظر
بر دست نوشتههای یخ زده
کبریت میکشم
شاید پناه برم از سرمای سرنوشت
به رویای تو
به امید اضطراریت
این شعر هم به تاراج سرمای امشب بلند شد
شاید دوباره ایمان بیاوریم،
به آغاز فصل سرد
“حسین بنائی”
آری امشب شب یلدا است
شب فال
شب عشق
شب هندوانه
و شب آزادی
و شب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه امشب شب تنهایی من است
امشب چند دقیقه بیشتر از همیشه نیستی
یلدا یعنی همین
نبودنت غمی بزرگ است
که در این شب یلدا مدام برایم یادآوری می شود
و مرا تا عمق وجود می سوزاند
کاش می بودی
و کاش با بودنت انگیزه ای میشدی
برای دورهمی ای که قرار است بگیریم
امشب ما دور هم جمع می شویم
اما می دانم که قرار است به جای قصه های شب یلدا
خاطرات تو مرور شود
و به جای خنده و شادی
اشک از چشمانمان جاری گردد
در دنیای من بعدِ رفتنت
سال هاست که عقربه ها
از نبودنت یخ زده اند
اما یلدا که می آید
دلم بیشتر برایت تنگ می شود
دلی در حســرتی دیرین نماند
سری از فرط غــم پایین نماند
الهی در شب یلـــدای امسال
نـگـــاه کــودکـــی غـمگـیـن نماند
گردش سال فقط یک شب یلدا دارد
من بدون تو هزاران شب یلدا دارم
چقدر جای تو خالی ست اینجا کنار من
و یلدایی که یک دقیقه بیشتر از شب های دیگر
نبودنت را به رُخ می کشد
یلدا نام دلتنگی های من است
نوشته بر سر انگشتانم
میان گیسوانت مو به مو
آریا ابراهیمی
بی تماشایِ تو با این همه غم ها چه کنم؟
تو نباشی گلِ من با شبِ یلدا چه کنم؟
شب یلدا سهم پاییز است
و
شب های بی تو سهم من
صدای تیک تاک ساعت می آید
زمان می گذرد
و یلدا دست های پاییز را در دستان زمستان می گذارد
کاش یلدا فکری به حال دست های ما می کرد
یلدا
سفیدی چشم کودکیست، سیاه،
بر منقار کرکس
یلدا
گیسوان بلند و
خیس مادر من بود
که دسته دسته
بر دست سیاه زمستان
طعمه باد شد
یلدا
عمق زخمهای من است
که با هیچ ضیافتی
سیر نمیشود
یلدا
دردهای
یله شده من است
که سحرشان را سِحر،
کرده اند
یلدا
عشق من بود
به کوتاهی یک قطعه
و یلدا، آه!
آیینهای بود
بر پیشانی غزلم؛
که با مکر انار،
در هم شکست!
یلدا؟
آلزایمر من است
کجا، گذاشتماش؟
“محمد ترکمان”
شب بود
شبی جدا از شبهای سپری شده
شبی پر از خاطره
پر از هیاهو
پر از احساس پرواز
شبی آکنده از نیاز
شبی بود از شبهای اول زمستان
شبی در ظاهر سرد
اما در وجود ما بود گرم
گرم در باطن انسانها
شبی گرم به خاطر احساس شادی
به خاطر احساس علاقه عاشقان
شبی بود از شبهای دی ماه
شبی که همه مردم شاد بودند
همه میخواستند باشند میهمان مهربانی
میخواستند باشند در خاطره این شب جاودانی
آنها پر بودند از عشق
پر بودند از بوی بهار
پر بودند از بوی خاک تازه باران دیده
این شب:
شب یلدا بود
شب خاطرهها
شب با هم بودن و در کنار هم
شب احساس آزادی و رهایی
شب پرواز و جدایی
جدایی از غم و اندوه
شب دوباره زیستن
دوباره نگریستن
نگریست به دنیای پر از زیبایی
با تمام سختی و نگرانیها
شب زیستن با تمام ای کاشها و امیدها
بلی
بود شب یلدا
بهترین شب سالهای عمر ما
“احمد رشیدی”



