انشا با موضوع صدای باران { ۱۰ انشا برای تمامی پایههای تحصیلی }
در سایت ادبی و هنری تک متن چندین انشا با موضوع صدای باران را برای شما دانش آموزان آماده کردهایم. انشا نه تنها یک ابزار آموزشی است، بلکه یک وسیله قدرتمند برای بیان خود، توسعه مهارتها و تأثیرگذاری بر دیگران به شمار میرود. با تمرین و تداوم در نوشتن انشا، افراد میتوانند به نویسندگان بهتری تبدیل شوند و تواناییهای خود را در زمینههای مختلف گسترش دهند.

انشا در مورد صدای باران
مقدمه: باران نعمت بی بدیل خداوند است که همواره در گوشم می ماند و روز به روز برایم خاطره های جدید می سازد. دانه دانه و آرام به روی گونه های خیس پنجره می افتد و غبار اندوه از دلش می برد. انگار رنگ و روی پنجره هم باز شده است.
بدنه: کم کم آسمان پیچ و تابی به خود می دهد و خودش را از حضور ابرها می تکاند، ابرهای تار به گوشه ای می خزند و در دور دست ها جایی که کویر منتظر است خود را به رقص در می آورند، نرم نرم می افتند و صدایی چون صدای نجوای عاشق فریاد زندگی را در دلم زنده می کند. صدایی دل انگیز و پی از حس ناب عاشقی، خدا هم تماشاگر می شود و من به این ترانه آسمانی دل می سپارم و بی چتر در حوالی دل تنگی های خیابان به راه می افتم.
صدایی پر از حس سالها غم و دوری و انتظار که با آمدن باران به سر می آید و همه با هم دعای روح انگیز باران را سر می دهند و من هم در حوالی کوچه های تنهایی حباب باران را می شمارم و با خالق باران سخن می گویم. ای باران تو از بهشت می آیی که این همه روح نواز و پر از حس غرور و عشقی، تو که هستی همه در حوالی پنجره دل از حسرت ها می شویند و خدا را با عشق صدا می زنند و بی چتر تا انتهای ابرها می دوند.
صدای بهشتی و نرم باران در من معجزه می کند و یاد روزهای دیرین گذشته و کودکی و شعر جذاب باران در من طنین اندازمی شود. صدایش در من و لایه های درونم غوغا می کند و من نو به نو مسلمان می شوم از این همه عشق و حال و هوای معنوی
نتیجه گیری: همه زیبایی این جهان را مدیون خدایی هستیم که این همه را برای ما انسانها خلق نموده است، ای همه لطف و خوبی و بزرگی تو را با دادن این همه نعمت سپاس فراوان که همه جهان از ابتدا تا انتها در فرمان توست. باران و صدایش همه نجوای آسمان بر عبادتش بر درگاه توست ای همه مهر و مهربانی تو را سپاس
مطلب مشابه: متن درباره باران و پاییز (جملات احساسی و زیبا درباره باران پاییزی)
انشای قشنگ با موضوع باران و صدای آن

مقدمه: باران که می بارد همه بی اراده به سمت شیشه می روند و از آمدنش عاشقانه خوشحال می شوند. من هم وقتی صدای باران را می شنوم غرق در هیاهوی زندگی می شوم و بهار در من زنده می شود.
بدنه: بوی دل انگیز خاک بلند شده است و کم کم عطر دل انگیزش همه جا را پر می کند و من هم مست از بوی نم و خاک به سوی باران پر می گشایم ای همه لطف و مهر و عشق با صدایش یاد خدا می کنم.
نم نم و یکی یکی به سوی من می آید و با هر افتادنش صدای دل انگیزی روی شیشه ایجاد می کند و حس شست و شوی دل در من زنده می شود و من هم بی تاب این صدا آهنگ روح نوازش را ضبط می کنم و هر بار که دلم گرفت دوباره برای خودم تکرار می کنم و عاشقانه خدا را صدا می زنم.
من همان بنده تشنه لبم که تا انتهای روزهای زندگی با باران عاشق خواهم شد و برای شنیدن صدایش بی تاب می شوم. صدایی موزون و دلخواه و پر از حس عجیب و ناب زندگی، شاید روزهای زیادی بی تفاوت از کنار باران گذشتم و برای خودم مشغول بودم، اما وقتی به خود آمدم دیدم که از چه نعمت بزرگی محروم بوده ام و فراموش کرده ام.
از روزی که باران و صدایش را شناختم، نمازم ترک نشد و تا همیشه خدا را صدا زدم. صدا و قطره باران همه وجودم را صیقل داد و من از نو متولد شدم و حال در جوار آرامش یاد خدا هر صبح به باران سلام می کنم.
صدایی که از ناقوس ناز ابرها بر می خیزد و هیچ کس نمی تواند صدایش را نادیده بگیرد و شکرش برجای نیاورد. صدایی آسمانی که مرا تا اوج مهربانی و محبت سوق می دهد و من همچنان در پای باران بهار می ایستم و خدا را ریزه ریزه و مرتب شکر می کنم.
نتیجه گیری: خدایا خستگی را با باران روح نوازت از تن طبیعت به دور کن. تو را سپاس که بهترین نعمت را به زمینیان عرضه داشتی و محبت را در حق شان کامل کردی تو با باران زندگی را به کویر دل من هدیه دادی و من همچنان محتاج بارش بارانم.
انشا درباره صدای باران
🔸مقدمه:
صدای باران، یکی از زیباترین و آرامشبخشترین صداهایی است که میتوان شنید. صدای چک چک قطرات باران روی شیشه، روی زمین، روی برگها، و روی هر چیزی که در مسیرش قرار دارد، حسی از آرامش و آسایش را به انسان منتقل میکند.
🔸بدنه:
من صدای باران را خیلی دوست دارم. هر بار که صدای باران را میشنوم، احساس میکنم که همهچیز در حال پاک شدن و تازه شدن است. صدای باران، حسی از امید و زندگی را در من زنده میکند.
صدای باران، برای من، یادآور خاطرات خوب دوران کودکیام است. یادم میآید که وقتی باران میبارید، من و دوستانم در حیاط خانه بازی میکردیم. ما با چترهای رنگیمان زیر باران میدویدیم و لذت میبردیم.
صدای باران، برای من، یادآور حس آرامش و سکوت است. وقتی شبها باران میبارد، من به پنجره اتاقم میروم و به صدای باران گوش میدهم. صدای باران، به من کمک میکند تا به آرامش برسم و خواب خوبی داشته باشم.
صدای باران، برای من، یادآور زیبایی طبیعت است. صدای باران، حسی از طراوت و تازگی را در من زنده میکند. وقتی صدای باران را میشنوم، احساس میکنم که در آغوش طبیعت هستم.
🔸نتیجه گیری:
صدای باران، یکی از زیباترین و آرامشبخشترین صداهایی است که میتوان شنید. این صدا، حسی از آرامش، امید، و زیبایی را در انسان زنده میکند.
من از شنیدن صدای باران لذت میبرم و معتقدم که این صدا، یکی از نعمتهای بزرگ خداوند است.
انشای ادبی درباره صدای باران
🔸مقدمه:
صدای باران، یکی از زیباترین صداهایی است که میتوان شنید. این صدا، آرامشبخش و دلنشین است. صدای باران، یادآور طبیعت و زیباییهای آن است.
🔸بدنه:
صدای باران، مانند صدای یک موسیقی است که میتوان به آن گوش داد و لذت برد. این صدا، مانند یک لالایی است که میتواند انسان را به خوابی آرام ببرد.
صدای باران، مانند یک پیام امید است که از سوی طبیعت میرسد. این صدا، یادآور این است که زندگی ادامه دارد و طبیعت همیشه زیباست.
من صدای باران را خیلی دوست دارم. هر بار که صدای باران را میشنوم، احساس آرامش و شادی میکنم. من دوست دارم زیر باران راه بروم و صدای آن را به گوش جان بشنوم.
توصیف صدای باران:
صدای باران، مانند صدای یک لالایی است که از آسمان میآید. این صدا، مانند صدای یک سمفونی است که توسط طبیعت نواخته میشود.
صدای باران، مانند صدای یک رقصنده است که بر روی برگها میرقصد. این صدا، مانند صدای یک آوازخوان است که برای طبیعت میخواند.
صدای باران، مانند صدای یک پیام آور است که از سوی خدا میرسد. این صدا، یادآور این است که خدا همیشه با ماست و ما را دوست دارد.
🔸نتیجه گیری:
صدای باران، هدیهای از سوی طبیعت است. این صدا، آرامشبخش و دلنشین است. صدای باران، یادآور زیباییهای زندگی و عشق خداوند است.
انشای صدای باران
🔸مقدمه:
صدای باران، یکی از زیباترین و آرامشبخشترین صداهایی است که میتوان شنید. صدای باران، یادآور طبیعت و زندگی است.
🔸بدنه:
صدای باران، مانند یک موسیقی دلنشین است که روح و روان انسان را نوازش میکند. صدای باران، میتواند انسان را به یاد خاطرات گذشته بیندازد و او را به آرامش برساند.
صدای باران، میتواند انسان را به سوی طبیعت بکشاند و او را با زیباییهای جهان هستی آشنا کند. صدای باران، میتواند انسان را به یاد خدا بیندازد و او را به سوی او نزدیک کند.
صدای باران در طبیعت:
صدای باران، در طبیعت، بسیار زیبا و دلنشین است. صدای باران، بر روی برگهای درختان میبارد و صدایی دلنشین ایجاد میکند. صدای باران، بر روی زمین میچکد و صدایی آرامبخش ایجاد میکند. صدای باران، بر روی شیشهها میخورد و صدایی شادیبخش ایجاد میکند.
خاطرهای از صدای باران:
من خاطرهای زیبا از صدای باران دارم. زمانی که من کودک بودم، یک روز بارانی بود. من در خانه نشسته بودم و صدای باران را گوش میدادم. صدای باران، برای من بسیار آرامشبخش بود. من آن روز، ساعتها به صدای باران گوش دادم و احساس آرامش و شادی میکردم.
آن روز، یکی از بهترین روزهای زندگی من بود. من هیچوقت صدای باران را فراموش نمیکنم.
🔸نتیجه گیری:
صدای باران، یکی از زیباترین و آرامشبخشترین صداهایی است که میتوان شنید. صدای باران، میتواند انسان را به سوی زیباییها و خوبیها هدایت کند.
انشای کوتاه صدای باران

🔸مقدمه:
من از بچگی عاشق صدای باران بودم. هر بار که صدای باران را میشنیدم، احساس آرامش و شادی میکردم.
🔸بدنه:
یکی از خاطرات ماندگار من از صدای باران، مربوط به زمانی است که من ده ساله بودم. در آن سال، من در یک روستا زندگی میکردم. در آن روستا، یک باغ بزرگ بود که در آن درختان زیادی وجود داشت.
یک روز، من در حال بازی در باغ بودم که صدای باران بلند شد. من سریع به سمت خانه رفتم تا چترم را بگیرم. وقتی به خانه رسیدم، باران شروع به باریدن کرد.
من با چترم از خانه بیرون رفتم و به سمت باغ رفتم. وقتی به باغ رسیدم، باران خیلی شدید شده بود. من زیر درخت بزرگی ایستادم و به صدای باران گوش دادم.
صدای باران، در آن باغ زیبا، بسیار دلنشین بود. من با لذت به صدای باران گوش میدادم و از آرامش آن لذت میبردم.
من آن روز، ساعتها زیر باران در باغ ایستادم و به صدای باران گوش دادم. آن روز، یکی از بهترین روزهای زندگی من بود.
🔸نتیجه گیری:
صدای باران، میتواند خاطرات زیبا و ماندگاری را در ذهن انسان ایجاد کند. من همیشه آن روز را به خاطر خواهم داشت که زیر باران در باغ ایستادم و به صدای باران گوش دادم.
انشای خاطره نویسی با صدای باران
🔸مقدمه:
من از بچگی عاشق صدای باران بودم. صدای قطرات باران که بر روی زمین میچکد، برای من، مانند یک موسیقی دلنشین بود.
🔸بدنه:
یکی از خاطرات ماندگار من از صدای باران، مربوط به زمانی است که من هشت ساله بودم. در آن سال، من در یک روستا زندگی میکردم.
یک روز، من در حال بازی در حیاط خانه بودم که صدای باران بلند شد. من سریع به داخل خانه رفتم تا از خیس شدن جلوگیری کنم.
اما صدای باران، اجازه نمیداد که من به بازی کردن ادامه دهم. من به پنجره رفتم و به بیرون نگاه کردم.
باران با شدت زیادی میبارید. قطرات باران، مانند دانههای مروارید، بر روی زمین میچکیدند.
من با دقت به صدای باران گوش میدادم. صدای باران، برای من، مانند یک قصهی زیبا بود.
من آن روز، ساعتها به صدای باران گوش دادم و از آن لذت بردم. آن روز، یکی از بهترین روزهای زندگی من بود.
🔸نتیجه گیری:
صدای باران، میتواند خاطرات خوشی را برای ما رقم بزند. من از آن روز به بعد، هر بار که صدای باران را میشنوم، به یاد آن روز میافتم و احساس آرامش میکنم.
مطلب مشابه: جملات هوای بارانی قشنگ؛ 90 متن کوتاه عاشقانه باران
انشا در مورد حس و حال شنیدن صدای باران
روح انسان طوری سازماندهی شده است که نا خود آگاه به موسیقی علاقه خاصی نشان می دهد. با موسیقی شاد خوشحال می شود با موسیقی غمگین گرفته و بی طاقت می شود. این که موسیقی چقدر انسان را تحت تاثیر قرار دهد بستگی به توانایی و مهارت نوازنده و چگونه نواختن آن قطعه موسیقی دارد.
ابرها به هم می خورند و باران شروع به باریدن می کند. قطره های باران با شیشه ها یا آسفالت خیابان ها برخورد می کنند و بهترین موسیقی زنده دنیا را می سازند..
حال می خواهیم درمورد یکی از تاثیر گذار ترین موسیقی های دنیا که گویی بهترین نوازنده با ساز اختصاصی خود آن را نواخته است کمی فکر کنیم. این صدایی نیست جز صدای دل نشین باران که آرام آرام می بارد و بر جان های ما طنین می نوازد. با شنیدن صدای باران گویی روحمان تازه متولد شده و سرشار از شادی می شود.
صدای باران برای بعضی از انسان ها یاد آور خاطرات خوب و بدشان است و بعضی دیگر هم از شنیدن صدای باران آرامشی خاص می گیرند و دیگر به هیچ چیز فکر نمی کنند. کودکان زیر باران بازی می کنند و روی چاله های آب می پرند و از صدای شلپ شلپ ایجاد شده توسط پاهایشان سر خوش می شوند.
قدم زدن زیر باران و گوش دادن به صدای شر شر آن هم لذتی وصف ناشدنی دارد که یکی از بزرگترین نعمت های الهی است. باران همیشه برای ما خاطره ساز است و در هر فصلی از سال که بیاید برای همه ما رحمتی بزرگ است. صدای برخورد قطره های باران با چتر های باز شده هم لذت آن را دو چندان می کند و باعث می شود خاطره های خوشی را زیر چتر در هوای بارانی رقم بزنیم.
قطره های باران می بارند و با خود حرف های نا گفته و تجربه های جدیدی می آورند که زندگی را برای ما معنا می کند. همین که پس از بارش باران آفتابی گرم و دل پذیر بر ما می تابد خود می تواند نشان دهد گاهی تغییر چقدر می تواند زیبا و دل نشین باشد.
روز ها و شب های بارانی با صدای برخورد قطره های آن با پنجره و یک فنجان قهوه کنار شومینه آن قدر رویایی است که باعث می شود ما تمام سال را منتظر باریدن رحمت الهی بر زندگیمان شویم و مشتاقانه به استقبالش برویم. خدا را شاکریم که در فصل های مختلف سال این رحمت بزرگ خود را از ما دریغ نمی کند و هر بار با بارش باران عظمت خود را به ما نشان می دهد.
انشا زیبا درباره ی صدای باران

آسمان میگرید و باران، بر سر اهالی شهر میریزد. مردم خوشحال هستند وآسمان غمگین است. ابرها دو گروه سیاه و سفید تشکیل داده و با یکدیگر به جنگ پرداختهاند.
دانههای باران، با شادی فراوان به زمین سقوط میکنند. آنها شهر را از بلندترین نقطه زمین تماشا میکنند.
بارانی که میبارد، خاطرههای فراوانی با خود دارد. او از آسمان آبی میآید و رازهای ماورایی را در خود جای داده است. زمانی که این نعمت دوست داشتنی در روستا میبارد، اهالی آن بسیار شادمان میشوند، زیرا محصولاتشان پربارتر خواهند شد.
یکی از قطرههای باران، بر اثر برخورد دو ابر متولد شد. او میدانست که در زندگی جدیدش یک قطره خواهد بود بنابراین تعجبی نکرد؛ اما نمیدانست چهره جدیدش چگونه است. بر روی هوا معلق بود. باد مسیرش را تغییر میداد. قطره با باد دوست شد. آن دو با یکدیگر به جایی دورتر از مقصد رفتند. باد میخواست باران کوچک را به آرزویش برساند و نشان دهد که چهرهاش چگونه است. مسیر، پر از زیبایی بود. چیزی تا مقصد نمانده بود که ناگهان باد بر بالای رودخانهای ایستاد و فریاد زد، خودت را تماشا کن، این تو هستی. قطره باران ثانیهای به انعکاس خود خیره ماند و بعد با جریان رودخانه خروشان همراه شد.
باران میآید تا بوی زندگی را به مشام برساند. او سرشار از طراوت است. باران پاکیزگی را به زمین میبخشد و او را از آلودگیها دور میسازد.
این آبی زیبا، سالهاست که با کویر قهر است. هر کجا باران باشد کویر نیست و هر کجا کویر باشد، باران نخواهد بود. این دو یکدیگر را دوست ندارند. باران یکی از دوستهای جنگل است و همیشه از آسمان پایین میآید تا روی برگها، سرسره بازی کند. او به دریا میپیوندد و مسیر اقیانوس شدن را پیش میگیرد.
باران یکی از زیباییهای کره زمین است و به این محیط نیروی جاودانگی میبخشد.



