اشعار میلاد پیامبر اکرم(ص) / سرآغاز رسالت الهی و پیام‌آور صلح و مهربانی

سایت تک متن با ارائه مجموعه‌ای از اشعار میلاد پیامبر اکرم (ص) فرصتی فراهم کرده تا دوستداران اهل بیت و عاشقان رسول خدا، این روز مبارک را با واژه‌هایی پر از نور و عشق جشن بگیرند. میلاد پیامبر رحمت، محمد مصطفی (ص)، نه تنها سرآغاز رسالت الهی بود، بلکه نقطه‌ای روشن در تاریخ بشریت به شمار می‌رود. اشعاری که در این مجموعه گردآوری شده‌اند، سرشار از ستایش، مهر و شکرگزاری نسبت به پیامبری است که پیام‌آور صلح، مهربانی و عدالت بود.

اشعار میلاد پیامبر اکرم(ص)

سروده های ولادت حضرت محمد (ص)

بـه هفتدهِ ماه ربیع،دِلا شده غرقِ سُرور
میخونن اهلِ آسمون،کوثر و هل اتیٰ و نور
مکه شد امشب،خُلدِ مخلّد
اومده احمد اومده احمد
یا رسولَ الله…
بر دل آسمونیا،شورِ دمادم اومده
دریای رحمت و کرم،رسول خاتم اومده
اومده فَخرِ،عرش مُعَلّيٰ
در دل عالَم،مِهر و تولّيٰ
یا رسولَ الله…

ازاین مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است
زمین دور خودش می‌گردد و بسیار خوشحال است
فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی ست
که شیطان از نزولش تا همیشه ناخوش احوال است
زمین و آسمان مکه طوری نور بارانند
که دیدار دوتاشان هم تماشا هست هم فال است
پریشان کرده ایران رابه وقت آمدن این طفل
که خاموشی و خشکیدن دراین اجلال، اقبال است
محمد یا امین یا مصطفی یا احمد و محمود
من اَر گنگم جهان هم در بیان او کر و لال است
به پایش ریختند از نور‌ها آن قدر از بالا
که سینه ریز خورشید این وسط ناچیز مثقال است
نگهبان دارد اسمش از پس و از پیش حتی او
برایش حضرت از پیش است و صَلّوا هم به دنبال است
جهان را می‌زند برهم چنین اسمی که پایانش
به علم جَفْر، دست میم روی شانه‌ی دال است
به رخ در جاذبه لب دارد و در دافعه لَن را
که پایین لبش نقطه ست و بالای لبش خال است
اگرچه نیستم مثل قَرَن گرم اویس،
اما دلم از عشق تو مثل فلسطین است اشغال است
اگر امروز آغاز است بر دین خدا با تو
غدیر خم ولیکن روز اتمام است و اکمال است
تَرَک برداشت ایوان مدائن پیش تو یعنی
که ایوان نجف بر مشکلات شیعه حلّال است
هم اکنون مستم و این شعر تا روز جزا مست است
ملاک سنجش افراد، قطعا سنجش حال است
به پایان آمد این ابیات، اما خوب می‌دانم
هنوز این شعر در وصف محمد میوه‌ی کال است

باران گرفت و سقف مدائن نشست كرد
دندانه‏‌هاى كنگره قصد شكست كرد
نورى به صحن معبد زردشتیان رسید
كآتشكده ز نابى آن‏ نور مست كرد
بالا بلند آمد و هر ارتفاع را
در زیر پا نهاده و پایین و پست كرد
در هر دلى نشست و به شكلى ظهور داشت
این گونه بود كآینه را خود پرست كرد
وقتى سؤال كردم از او خود اشاره‏‌اى
در پاسخم به پرسش روز الست كرد
حُسنش به غایت است و ظهورش قیامت است
زیباترین هر آنچه كه زیباتر است كرد
فیض مقدسى و تعجب نمى‌‏كنم
این چیزها كه هست، نگاه تو هست كرد

در زمانی که جهان از جهل، غرق ظلمت است
آمد آن خورشید، که نورش دلیل خلقت است
آمده حُسن ختام و سَروَر پیغمبران
آنکه توصیفِ جمالش کار این جمعیت است
خُرد شد ایوان کسریٰ ریخت سقفش بر زمین
بسکه این مولود، دارای وقار و هیبت است
در دیار فارس‌ها آتشکده خاموش شد
اتفاقاتی که افتاده دلیل حیرت است
آمد و ابلیس، راهش بسته شد بر آسمان
آسمان هم با وجود او پر از امنیت است
تخت شاهان سرنگون شد سحر ساحر‌ها عقیم
تازه این‌ها گوشه‌ای از جلوه‌ی آن حضرت است
آمده آنکس که خاک ردّ پایش از طلاست
همقدم با او زمین می‌گردد و در حرکت است
خاک، حاصلخیز شد از گرد و خاک مقدمش
با وجود او کویر خشک، غرق برکت است
لحظه‌ای خندید، روشن شد زمین و آسمان
در میان عرش، هم از نور رویش صحبت است
ارتباط عرش را با فرش، ممکن کرد او
اصلا این مولود، ذاتا در وجودش وحدت است

مطلب مشابه: احادیث درمورد محرم و امام حسین (ع) {سخنانی از زبان پیامبر اکرم (ص)و اهل‌بیت (ع)}

اشعار میلاد پیامبر اکرم(ص)

اشعار بلند تولد پیامبر اکرم (ص)

خدای آینه از جنس دلبری بودی
صفای عطر بهشتِ معطری بودی
توپیش ازآن که خدا فکر خلقتی باشد
در آسمانِ وجود اهل سروری بودی
نه بعد اینکه هزاران هزار پیغمبر
” تو قبل اینکه بیایی پیمبری بودی”
برای فاطمه هم در سنین کودکی اش
تو مهربان‌تر از الطاف مادری بودی
نوید آمدنت هم پیام وحدت بود
همیشه در پی فکر برادری بودی
هنوز واله ام از وصف این دو نور جلی
علی شبیه تو یا نه تویی شبیه علی؟
تویی که سفره‌ی اکرام بی حدی داری
هنوز شهره و حُسنِ زبان زدی داری
تویی پیمبر خضرا، تویی رسول امین
نشان سیدی ات را به گنبدی داری
چه شوکت و جبروتی دراین جهان بهتر
که در حریم خدا رفت و آمدی داری
توچشمه‌ی برکاتی و نسلت ابتر نیست
تویی که قائم آل محمدی داری
ببخش گرچه برایت سروده کم گفتم
ببخش اینکه اگر شاعر بدی داری
بیا که با نفست رو به کعبه جان بدهی
تو آمدی که علی را به ما نشان بدهی
توان بده که کمی عاشقانه دم بزنم
میان باغ همین واژه هاقدم بزنم
توان بده که به عشق شکوه سیمایت
محاسبات دلم را کمی به هم بزنم
بیا مرا برسان تا ضریح چشمانت
که بوسه‌ای به دو آئینه‌ی حرم بزنم
اگربه ” لیله الاسرای ” چشم تو نرسم
بگو که حاجت دل را کجا رقم بزنم؟
بیا به پاس ارادت اجازه‌ای بده تا –
– مدال نوکریت را به سینه ام بزنم
ردای سبز نبوت نگین بر تن توست
مدال زرد ابا الفاطمه به گردن توست

گُلِ لبخندِ رویت میزند طعنه به هر سُمبل
به نام نامیِ تو میشود آقا شکوفا گل
و‌ای بالا نشین مدح شما را میکند بلبل
فدای ایل و اجدادت تمام ایل و اجدادم
من آن صیدم که خوش دارم شما باشید صیّادم
کرم هم در کنار تو، به قربانت کم آورده
به همراهت خدا زهرا و حیدر را هم آورده
برای خیر مقدم هستی اش را آدم آورده
به یُمن مقدمت خورشید نورانی شده امشب
ببین عرش خدا را که چراغانی شده امشب
ندیدم با مسماتر من از نامت رسول الله
دل من کفتر جلدیست بر بامت رسول الله
به من هم میدهی یک جرعه از جامت رسول الله؟
که دائم بر زبان آرم علی عالی علی اعلا
قسیم النار و الجنه جز او کی میشود فردا
خوشا بر حال آن کس که گرفتار شما گشته
و با جان و دلش آقا خریدار شما گشته
منم کلب علیآنکه علمدار شما گشته
تو را جان امیر المومنین آقا نگاهم کن
بیا و با نجف بردن دوباره رو به راهم کن
دَمی هم بی وضو نام علی را تو نمی‌بُردی
چقد از لٰات و عُزی و هُبل آقا تو آزوردی
تو از زهر جفا نه بلکه از داغ علی مُردی
چرا که خوب میدانی امیرالمومنین مَرد است
و میدانی غم ناموس هم بالاترین درد است

مطلب مشابه: تبریک ولادت پیامبر اکرم (ص) / اس ام اس و پیامک تبریک ولادت محمد سول الله

اشعار میلاد پیامبر اکرم(ص)

شعر های خاص میلاد پیامبر (ص)

“امین” و “امن” و “مومن” آنقَدَر دنیا خطابت کرد
خدا طاقت نیاورد و سرانجام انتخابت کرد
برای هر سری از روشنایت سایه‌بان می‌خواست
که شب را پیش پایت سر برید و آفتابت کرد
حجازِ وحشیِ زیبا ندیده دل به حسنت باخت
که بت‌ها را شکست و قبله دل‌ها حسابت کرد
خدا از چشم زخم مردمان ترسید پس یک شب
تو را تا آسمان‌ها برد و مثل ماه قابت کرد
تو را از آسمان بارید مثل عشق بر دنیا
زمین را تشنه دید و در دل هر قطره آبت کرد
دوای درد دین و درد دنیا ، درد بی دردی
حضورت دردهای مرگ را حتی طبابت کرد

زمين گهواره كابوس‌های تلخ انسان بود
زمان چون كودكی در كوچه های خواب حيران بود
خدا در ازدحام ناخدایان جهالت گم
جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذیان بود
صدا در كوچه‌های گیج می‌پیچید بی‌حاصل
سكوتی هرزه سرگردان صحرا و بیابان بود
نمی‌رویید در چشمی به جز تردید و وهم و شک
يقین تنها سرابی در شكارستان شیطان بود
شبي رؤیای دور آسمان در هیأت مردی
به رغم فتنه‌های پيش رو در خاک مهمان بود
جهان با نامش از رنگ و صدا سیراب شد آخر
«محمد» واپسین پیغمبر خورشید و باران بود

از هر چه آفریده فرا آفریده اند
خلقی ز. خُلقِ خَلق، جدا آفریده اند
صبح و تبسم و سحر و سبحه و سلام
سنگ صبور، صلح و صفا آفریده اند.
چون چشم غرق شور که شب چشمه می‌شود.
چون شطِّ با نشاط رها آفریده اند
نام معطر تو وزیدن گرفت و بعد
ریحان و روح و رایحه را آفریده اند
سرریز روشنی است تن تو گمان کنم
خورشید در میان عبا آفریده اند
پشت سر تو قریه به قریه بهار رفت
از بس تو را خوش آب و هوا آفریده اند
فصل ربیع بود که از فضل چشم تو
باران ربنا و دعا آفریده اند
گل را، بهار را، غزل و عشق را، شبی-
تلفیق کرده اند و تو را آفریده اند
تا که خدا به خویش تماشا کند تو را
آیینه‌ای برای خدا آفریده اند
تا با تو گل بگوید و گل بشنود خدا
تا گل نفس شوید، حرا آفریده اند‌
ای ناز از شکوفه گیلاس جان تو
دل نازک از دل تو کجا آفریده اند؟

مطلب مشابه: احادیث زیبا از پیامبر (ص) + جملات گوهر بار پیامبر بزرگ اسلام (ص)

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا