گلچینی از سخنان صادق هدایت / جملات با معنی و عمیق از نویسنده ی ایرانی
صادق هدایت (۲۸ بهمنِ ۱۲۸۱ – ۱۹ فروردینِ ۱۳۳۰) نویسنده و مترجم ایرانی بود. هدایت از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران و نیز روشنفکری برجسته بود.جایزهٔ ادبی صادق هدایت که توسط بنیاد صادق هدایت برگزار میشود سالانه تندیس هدایت را برای داستان برتر به یک اثر داستانی کوتاه و به زبان فارسی اعطا میکند.امروز در تک متن گلچینی از سخنان صادق هدایت را قرار داده ایم.

جملات صادق هدایت
مردم هرچه بكارند همان را درو خواهند كرد .
چه می شود كرد ؟ سرنوشت پر زورتر از من است .
انسان به نحوی با حیوانات رفتار می كند كه زندگی
بر آنها دشوار تر از مرگ است.
هر كس مطابق افكار خودش دیگری
را قضاوت می كند .
انسانها زندگانی را پیوسته دشوار نموده ، گمان می كنند
به خوشبختی خواهند رسید .
وقتی انسان شهری را وداع می كند مقداری از یادگار ،
احساسات و كمی از هستی خودش
را در آنجا می گذارد .
قصه فقط یك راه فرار برای آرزوهای ناكام است
تنهایی مرگبار همان عرصه ای است كه در آن بازی
بر سر آزادی ، بر سر خصومت آدمی است .
زندگی من تمام روز
میان چهار دیواری اطاقم می گذشت
و می گذرد
میان چهار دیوار
گذشته است
خودم را قضاوت کردم
دیدم یک آدم مهربانی نبوده ام
من سخت، خشن و بیزار درست شده ام
شاید اینطور نبودم
تا اندازه ای هم زندگی و روزگار مرا اینطور کرد
بعضی ها فقط پول دارند
و تمام عنوان و حیثیت این ها به همان پول است
در ته زندگی تنها مرگ است كه ما را صدا می زند
و به سوی خودش می خواند .
هیچ كس نمی تواند با دیوی كه در درون
اوست به سر برد .
خاصیت هر نسلی این است كه آزمایش
نسل گذشته را فراموش بكند .
بدیهی است كه تمام وجدان و شرافت ، هر انسانی را
مجبور می كند كه در دادخواهی آنها شركت نموده ، هر چه زودتر
جبران حقوق پایمال شده را بنماید .
مابین چندین میلیون آدم
مثل این بود که در قایق شکسته ای نشسته ام
و در میان دریا گم شده ام
ما بچه مرگ هستیم
و مرگ است که ما را از فریب های زندگانی نجات می دهد

مطلب مشابه: عکس نوشته های مفهومی / عکس های مفهومی سنگین فلسفی
جملات صادق هدایت درباره زندگی
مرگ مادر مهربانی است
که بچه ی خود را پس از یک روز طوفانی
در آغوش کشیده
نوازش می کند
و می خواباند
در زندگی زخم هايی هست
که مثل خوره روح را آهسته
در انزوا می خورد و می تراشد
تا ممكن است باید افكار خودم را برای خودم نگه دارم
و اگر حالا تصمیم گرفته ام كه بنویسم ، فقط برای
اینست كه خوم را به سایه ام معرفی كنم .
از زمانی كه همه روابط خودم را با دیگران بریده ام ،
می خواهم خودم را بهتر بشناسم .
گیاه خواری اولین گامی است كه به سوی راستی و درستی
برداشته می شود و برای آیندگان گرانبها خواهد بود .
هر کس از این دنیا چیزی برمیدارد
من دست برداشتم
خوب بود می توانستم كاسه سر خودم را باز كنم و همه این
توده نرم و خاكستری پیچ پیچ كله خودم را در آورده بیندازم دور ،
بیندازم جلو سگ .
انسان متمدن امروزی و همچنین وحشی های سرگردان
به جز شكم و شهوت چیز دیگری را در نظر ندارند .
از كجا باید شروع كرد ؟ چون همه فكر هایی كه عجالتا در كله ام می جوشد
، مال همین الان است ، ساعت و دقیقه و تاریخ ندارد .

زندگی شبیه یك آتشكده است كه باید مرتب
مواد مشتعله به آن برسد تا خاموش نگردد .
انسانیت پیشرفت نخواهد كرد و آرام نخواهد گرفت
و روی خوشبختی و آزادی و آشتی را نخواهد دید
تا هنگامی كه گوشت خوار است .
ما اگر یک روز کار نکنیم
باید سر بی شام زمین بگذاریم
آن ها اگر یک شب تفریح نکنند
دنیا را به هم می ریزند
فاحشه آن مردیست که در زندگی خود
از همخوابگی با بزغاله ای هم نمی گذرد
آن وقت دنبال دختر باکره می گردد
بر فرض انسان جسما با حیوان شباهت داشته باشد ،
ولی هرگز قوای معنوی او با حیوان طرف مقایسه نیست .
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب زنده به گور صادق هدایت با داستانی خواندن
جملات هدایت درمورد گیاه خواری
انسان به نحوی با حیوانات رفتار می کند
که زندگی بر آن ها دشوارتر از مرگ است
هیچ حیوانی بی جهت ذات و شریر نیست ،
و نمی شود مگر از ناچاری ، در صورتی كه
انسان درنده ترین حیوان است .
از دور ریختن عقایدی كه به من تلقین شده بود
آرامش مخصوصی در خودم حس می كردم
جامه مرگ ، جامه ای است كه عشوه زیبایی آن را به چیز
رغبت انگیزی تبدیل می كند .
انسان خودش از مرگ می ترسد
ولی سبب مرگ دیگران را فراهم می آورد
یاد من باشد تنهاییم را برای خودم نگه دارم
و بغض های شبانه ام را برای کسی بازگو نکنم
تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم
یاد من باشد که فقط برای سایه ام بنویسم

خود كشی وقتی است كه هیچ راهی برای اشتراك
معنوی با همنوعان در كار نیست .
زكی ! مردن هم جدی نیست ، شاید از هر كار
و هر چیز دیگری كمتر جدی باشد .
انسان زاده طبیعت و در نتیجه تكامل حیوانات به وجود آمده
و وابستگی نزدیكی به آنان دارد .
اگر یار منی ، من همون یارم صد جفا كنی من وفا دارم
دستمال حریر ، تو به دست داری از حال دلم چه خبر داری
برای نوشتن كوچكترین احساسات یا كوچكترین خیال گذرنده ای ،
باید سرتاسر زندگانی خودم را شرح بدهم
و آن ممكن نیست .
اشخاص ترسو و خرافه پرست چیز تازه ای را اگر چه
حقیقت روشن هم باشند ، نمی پذیرند و پی بهانه می گردند
و اشكال تراشی می كنند .
هرگاه دنیا می توانست از خوراك حیوانی دست بكشد ،
نه تنها یك شورش اقتصادی پیدا می شد ، بلكه به بهبودی اخلاقی
منتج می گشت .
هر گاه انسان پیروی شهوت و نفس اهریمنی را بنماید ،
از حیوان هم پست تر است .
چقدر تلخ و ترسناك است هنگامیكه آدم هستی خودش را حس می كند .
جسم در یك دنیای مرده زندگی می كند و این شاید همان احساس مبهمی
است كه انسان از پیش ، خود را مرده جان دار می پندارد .
میل غریزی انسان از دیدن كشتار و خوراك های
خونین متنفر است .
مطلب مشابه: بریده های کتاب بوف کور اثر صادق هدایت (200 متن کوتاه از این کتاب شاهکار)