بریدههایی از کتاب چگونه کمالگرا نباشیم؟ اثر استفان گایز
در این قسمت از سایت تک متن بریدههایی از کتاب چگونه کمالگرا نباشیم؟ را برای شما دوستان قرار دادهایم. کتاب چگونه کمال گرا نباشیم؟ اثر استفان گایز نویسنده کتاب معروف خردهعادت ها، راهی جدید به سوی خودباوری، زندگی بدون ترس و رهایی از کمالگرایی به شما نشان میدهد. در ادامه با ما باشید.
نویسنده این کتاب کیست؟
استفان گایز (Stephen Guise) نویسنده، مشاور، وبلاگ نویس و سخنران در زمینه توسعه مهارتهای فردی است. او برای توصیههای عملی ارزش زیادی قائل است و به فلسفههای رایج انگیزشی اعتقادی ندارد.
وی که اکتبر 1984 در میشیگان آمریکا متولد شد به دلیل نوشتن کتابهای خودیاری و کمک به تغییر زندگی هزاران نفر در جهان شهرت یافته است. او نویسنده کتاب موفق «ریز عادت ها» است، کتابی که به بیش از 18 زبان زنده دنیا ترجمه شد، میلیونها نسخه فروش داشت و نام او را بر سر زبانها انداخت.
استفان دانشآموخته کالج کسبوکار UNC Charlotte Belk بوده و با رتبهای برتر، دارای مدرک کارشناسی امور مالی است. استفان به غیر از نوشتن کتابهای خودیاری، کارگاههای آموزشی و همایشهای مختلفی برگزار میکند که طی آن افراد با جدیدترین توصیههای او، راههای توسعه مهارت شخصی و خودیاری آشنا میشوند.
بریده و جملات عالی از کتاب چگونه کمال گرا نباشیم
رو به رو شدن با واقعیت، با عیبها و اعتراف به هویتی ناکامل آسان نیست بلکه مهارتی است که برخی افراد هرگز نمیآموزند
کمالگرایی شما را وادار میکند در خانه بمانید، مانع از آن میشود که از فرصتها استفاده کنید. و انجام پروژههایتان را به تأخیر میاندازد، باعث میشود فکر کنید زندگیتان از آنچه که در واقعیت هست، بدتر است؛ نمیگذارد خودتان باشید؛ به شما استرس میدهد؛ آنچه خوب است را در نظرتان بد جلوه میدهد؛ و سیر طبیعی انجام کارها را تکذیب میکند.
«تلاش برای برتری به شما انگیزه میدهد؛ تلاش برای رسیدن به حد کمال، انگیزه را از شما میگیرد.
اگر اتفاق ناخوشایندی افتاد، اما مرتبط با شانس بود، هرگز حق نداری (دلیلش را فراموش کنید) احساس کنی که شخص تو، شکست خورده است
طبق مدل خودگردان سایبرنتیک کارور و شی یر: «میزان انطباق رفتارها و نتایج به دست آمده در زندگی با اهداف شخصی، به احساسات فردی شکل میبخشند.»
آزمون دهندگان مضطرب به نتیجهٔ امتحان بسیار بیشتر از آنچه که من اهمیت میدادم، اهمیت میدهند، و احتمال آنکه اضطراب آنها با تواناییشان در به یادآوردن آنچه مطالعه کردهاند، تداخل کند، وجود دارد.
وقتی شما کاری را عاشقانه انجام میدهید، احساستان بیشتر میشود. اما وقتی که عشقی نیست، میلی هم ندارید که کاری را عاشقانه انجام دهید. چطور میتوان این موضوع را درک کرد؟ دلایل بسیاری وجود دارد تا به این باور برسیم که شروع کردن با کار، بهترین راهکار است.
شخص انگیزهگرا از آن جهت که پیش فرض غلطی دارد مبنی بر اینکه اگر در مورد کاری انگیزه نداشته باشی، نمیتوانی انجامش دهی، این راهکار جدید، را نشدنی میداند. اما ما قدرت ارادهای داریم که توانایی آن را به ما میدهد که برخلاف احساساتمان عمل کنیم. اگر انجام کار از طریق اراده، چیزی است که بتوان با استفاده از تکرار به آن رسید، پس باید گفت با نتایج تحقیقات انجام شده، مبنی بر اینکه انجام کار، همان نقطه شروع برتری است که میتواند بیشترین حد انگیزه و کار را در ما به وجود آورد، همخوانی دارد. نکته مهم در این راهکار این است که کار، خود بهترین نقطه شروع برای انجام کارهای بیشتر است. در حالیکه استفاده از فکر کردن، به عنوان مسیری برای رسیدن به انگیزه بیشتر، روشی غیرقابل اطمینان و راهی بیتأثیر برای شتاب گرفتن به سمت جلو است.
اولین مزیت معمولگرایی، استرس کاهش یافته و به دست آوردن نتایج بهتر است که با اقدام به انجام کار مثبت در بیشتر موقعیتها، میتوان به آن رسید. هرچه فرد، بیباکتر، به خود مطمئنتر و رهاتر باشد، بیشتر میتواند معمولگرایی را در آغوش بگیرد
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب قمارباز اثری از داستایفسکی (خلاصه رمان پرطرفدار)
یک کمالگرا از حس امنیت و حمایتِ تظاهر به آنچه که ترسش را دارد، لذت میبرد و تلاش نکردن برای برتری – همان دلیل مشترکی است که افراد کمالگرا میشوند.
آموختهام: همیشه بهتر است هر چیزی را از جایی که در واقعیت قرار گرفته است، شروع کنیم، نه از جایی که دوست داریم قرار بگیرد
«مردم به من میگویند که یک کمالگرا هستی، اما اینطور نیست. من یک درست گرا هستم، هر کاری را تا جایی که درست باشد انجام میدهم، سپس به سراغ کار بعدی میروم.» جیمز کامرون، کارگردان پرفروش ترین فیلمهای تاریخ (تایتانیک و آواتار)
محافظت شدن همیشه به نفعمان نیست. حیواناتی را در نظر بگیرید که در پناهگاه محافظت میشوند و بنابراین مهارتهایی را که به بقای زندگیشان کمک میکند، نیاموختهاند.
همچنین کمالگرایی با بیش از اندازه محافظت کردن از ما در برابر اشتباهات و شکستهایی که ممکن بود ناکامیهایی کوتاه مدت و اما کامیابیهایی بلند مدت به ارمغان آورند، در طولانی مدت ما را ضعیف میکنند.
کمالگرایی همچون یک سپر ۲۰ تنی است که دورتادور خود میگیریم به امید آنکه ما را از آسیب محفوظ نگه میدارد، او میگوید، «اما در حقیقت، تنها کاری که این سپر میکند این است که نمیگذارد دیده شویم» اگر دیده نشوی، از خجالت زدگی هم محفوظ خواهی ماند.
از یک کتاب و نوشتن ۵۰ کلمه در یک روز کردم. اکنون که بیش از یک سال از آن زمان میگذرد، هدف بالاتری در این زمینه در نظر نگرفتهام، زیرا لازم نمیدانم. مقدارش تغییر میکند، اما مرتباً نتایج بسیار بیشتری از آنچه که انتظار داشتم، بهدست آورده ام و آنچه شاهدش هستم، همان خاصیت خرده عادتهاست: برداشتن قدمهای کوچک اما پیوسته و صعودی در جهتی درست، موفقیتهای بزرگی به دنبال خواهد داشت. متوجه تأثیر مسری جالبی بر روانم شدهام، تحت تأثیر پیشرفتهایم در زندگی، همانها که با استفاده از خرده عادتها کسب کردم و در بالا به آنها اشاره شد و نیز آموختن اینکه در هر شرایطی که مرا میترساند، باید قدمهایی کوچک و رو به جلو بردارم، توانستهام در موقعیتهای اجتماعی با اعتماد به نفس بالاتری ظاهر شوم. با اینکه به طور ذاتی فردی درونگرا هستم که تا مدتهای طولانی به خواب
استقامت، بهترین دوست شانس است، زیرا اگر بر انجام کاری که شانسی اتفاق میافتد پافشاری کنید، احتمالاً در طول مدت زمان، نتیجه خواهید گرفت.
کمالگرایان تعصب شدیدی بر «هیچگاه کافی نبودن» دارند. میخواهم شما را به چالش «احساس رضایت کردن» در هر زمانی که این متن را میخوانید دعوت کنم. زندگی خود را بپذیرید با همان ناکاملیهای (قطعیاش). فکر کنید که همین حد کافی است.
– کمتر به نتایج اهمیت دهید، بیشتر به شروع کار، اهمیت دهید. – کمتر به مشکلات اهمیت دهید، بیشتر به این اهمیت بدهید که با وجود آنها، بتوانید پیشرفت کنید و یا اگر باید چیزی را حل کنید، بر راهحل تمرکز کنید. – کمتر به اینکه مردم چه فکری میکنند، اهمیت بدهید، بیشتر به این اهمیت دهید که میخواهید چه کسی شوید و یا چه کاری انجام دهید. – کمتر به درست انجام دادن، اهمیت دهید، بیشتر به خود انجام دادن کار اهمیت بدهید. – کمتر به شکست اهمیت دهید. بیشتر به پیروزی اهمیت دهید. – کمتر به زمان بندی اهمیت دهید. بیشتر به خود کار اهمیت بدهید.
بِرِنه براون، نویسنده و محقق، معتقد است کمالگرایی همچون یک سپر ۲۰ تنی است که دورتادور خود میگیریم به امید آنکه ما را از آسیب محفوظ نگه میدارد، او میگوید، «اما در حقیقت، تنها کاری که این سپر میکند این است که نمیگذارد دیده شویم» اگر دیده نشوی، از خجالت زدگی هم محفوظ خواهی ماند. اما آیا واقعاً کسی هست که بخواهد دیده نشده، بماند؟ دیده شدن و گهگاه، خجالت زده شدن، بخش غیرقابل گریز زندگیاند.
قدمهای کوچک اما پیوسته و صعودی در جهتی درست، موفقیت های بزرگی به دنبال خواهد داشت. متوجه تأثیر مسری جالبی بر روانم شدهام، تحت تأثیر پیشرفتهایم در زندگی، همانها که با استفاده از خرده عادتها کسب کردم و در بالا به آنها اشاره شد و نیز آموختن اینکه در هر شرایطی که مرا میترساند، باید قدمهایی کوچک و رو به جلو بردارم، توانستهام در موقعیتهای اجتماعی با اعتماد به نفس بالاتری ظاهر شوم. با اینکه به طور ذاتی فردی درونگرا هستم
قانون پارکینسون میگوید که کار با میزان زمانی که فرد برای انجامش در نظر میگیرد منقبض و یا منبسط میشود تا زمان در نظر گرفته شده را پر کند. اگر به خود زمان زیادی برای استراحت داده و زمان کمی برای کار کردن در نظر گرفتهاید، طبق پدیده پارکینسون متوجه خواهید شد که سختتر کار خواهید کرد تا بازدهی کارتان را بالا ببرید. یک چیز دیگر، انرژی افزایش یافتهتان را به دلیل استراحت خوب در نظر بگیرید که میتواند برای تمرکز بهتر و دقت کار بالاتر مورد استفاده قرار گیرد.
تیمهای فوتبال بیشماری را دیدهام در زمان یک چهارم آخر بازی، فقط به این دلیل که محتاطانه بازی کردهاند، اجازه دادهاند که تیم مقابل حمله کند و در نتیجه بازی را باختهاند. قطعاً، بعضی تیمها نیز با بازی محتاطانه بردهاند. همان طور که بعضی افراد با «خودناتوانسازی» میبرند اما اگر فقط یک بار تیمی را دیده باشید که حاضر نیست فرصتی را از دست بدهد، دیگر نخواهید گفت محتاطانه بازی کردن، بهترین راه است.
همه ما میخواهیم که عملکردمان خوب باشد، نه ضعیف. کمالگرایان برای گرفتن چنین نتیجهای، از تکنیکی به نام «خود ناتوان سازی» استفاده میکنند تا با بی اعتبار کردن شکستها، احتمال دستیابی به موفقیت خود را بالا ببرند، خوب به نظر میرسد. اما خود ناتوانسازی هزینهای دارد.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا (40 متن خلاصه شده کتاب)
کمالگرایان و به تأخیر اندازان عاشق تماشای تلویزیوناند زیرا هیچ کس به طرز اشتباه تلویزیون نگاه نمیکند، بلکه «برد» ی غیرفعالانه، خود به خودی، ساده، پر پاداش و بدون اشتباه را برایتان رقم میزند. هر کار غیرفعالانهای برای یک کمالگرا امن تلقی میشود زیرا اگر حتی در آن حضور هم نداشته باشند، خرابکاری به بار نمیآید. فکر میکنم کمالگرایی اولین دلیلی است که آمریکاییها هر روز بسیار تلویزیون میبینند.