بریده‌هایی از کتاب نیمه تاریک وجود نوشته دبی فورد

کتاب‌های روان‌شناسی و خودیاری در ایران از اهمیت بالایی برخوردارند و در چند سال اخیر بسیار پر فروش بوده‌اند. یکی از این کتاب‌ها نیمه تاری وود به قلم دبی فورد است. ما نیز در این بخش از سایت ادبی و هنری تک متن قصد داریم بریده و جملاتی از این کتاب را برای شما دوستان قرار دهیم. با ما باشید.

بریده‌هایی از کتاب نیمه تاریک وجود نوشته دبی فورد

این کتاب درباره چیست؟

کتاب نیمه تاریک وجود اثر دبی فورد و در ژانر موفقیت و خودیاری است. دبی فورد در این کتاب از زاویه‌های پنهان در وجود هر فرد صحبت می‌کند که معمولاً افراد سعی در پوشاندن آن‌ها از چشم دیگران دارند. این کار نوعی واکنش دفاعی است تا دیگران ضعفشان را نبینند. اما دبی فورد در این کتاب می‌گوید با قبول و پذیرش این نیمه‌های تاریک، می‌توان به یک‌پارچگی رسید و با جریان زندگی هماهنگ شد.

دبی فورد نویسنده این کتاب

دبی فورد، نویسنده‌ی آمریکایی در حوزه‌ی کمک به خویشتن است که آثارش از پرفروش‌ترین کتاب‌های آمریکا محسوب می‌شوند. کتاب‌های فورد به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شده‌اند. او همواره مردم را تشویق می‌کرد تا به جای دنبال کردن کمال، عیوب خود را بپذیرند. فورد ابایی از اینکه بگوید زمانی به مواد مخدر اعتیاد داشته است، نداشت و اغلب در کتاب‌هایش به مبارزه‌ی خود با سوء مصرف مواد مخدر اشاره می‌کرد که به دلایلی از جمله طلاق والدینش و احساس کافی نبودن، شدت گرفته بود.

جملاتی زیبا از کتاب نیمه تاریک وجود

اگر مایل‌ هستید که‌ رؤیاهایتان‌ را متجلی‌ سازید، باید برای‌ هرچه‌ در جهان‌ شما روی‌ می‌دهد خود را مسؤول‌ بدانید.

جامعۀ‌ ما این‌ توهم‌ را گسترش‌ می‌دهد که‌ همۀ‌ خوبی‌های‌ زندگی‌ فقط‌ از آن‌ افرادی‌ست‌ که‌ هیچ‌گونه‌ کاستی‌ نداشته‌ باشند، اما کم‌کم‌ بسیاری‌ از ما متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ کوشش‌ برای‌ بی‌نقص‌ بودن‌ بهای‌ گزافی‌ در بردارد. سرمشق‌ قرار دادن‌ «انسان‌ بی‌نقص‌» می‌تواند به‌ تحلیل‌ نیروی‌ جسمانی‌، ذهنی‌، احساسی‌ و معنوی‌ ما منجر شود.

فهرستی‌ از تمامی‌ جنبه‌های‌ شخصیتم‌ که‌ دوست‌ نداشتم‌، تهیه‌ و تلاش‌ کردم‌ تا موهبت‌ هر کدام‌ را کشف‌ کنم

می‌توانید سایۀ‌ خود را در آغوش‌ گرفته‌، به‌ ارزش‌های‌ آن‌ پی‌ ببرید و آن‌ جنبه‌هایی‌ را که‌ به‌ دیگران‌ نسبت‌ داده‌اید، به‌ عنوان‌ بخشی‌ از وجودتان‌ در اختیار بگیرید. سرانجام‌ به‌ راه‌های‌ عشق‌ ورزیدن‌ و توجه‌ به‌ خود پی‌ می‌برید و شیوه‌های‌ سودمندی‌ را برای‌ تحقق‌ رؤیاها و ایجاد یک‌ زندگی‌ باارزش‌ می‌یابید.

مطلب مشابه: بریده‌هایی از کتاب چگونه کمال‌گرا نباشیم؟ اثر استفان گایز

جملاتی زیبا از کتاب نیمه تاریک وجود

با مقاومت‌ نمودن‌ در برابر «زرنگی‌» در واقع‌ آن‌ را در وجودم‌ حبس‌ کرده‌ بودم‌، اما به‌ محض‌ آن‌ که‌ آن‌ را پذیرفتم‌ و به‌ ارزشش‌ پی‌ بردم‌ و دیواری‌ را که‌ کشیده‌ بودم‌، فرو ریختم‌، این‌ مشکل‌ حل‌ شد. از آن‌ پس‌ زرنگی‌، بخشی‌ طبیعی‌ و مفید از شخصیت‌ من‌ شد.

اگر به‌ این‌ جنبه‌ام‌ اجازۀ‌ وجود می‌دادم‌، دیگر ناخواسته‌ خود را نشان‌ نمی‌داد. از این‌ پس‌ می‌توانستم‌ از آن‌ بهره‌مند شوم‌، نه‌ آن‌ که‌ مورد بهره‌برداری‌ آن‌ قرار گیرم‌.

فقط‌ آن‌ هنگام‌ که‌ عمیق‌ترین‌ خواستۀ خود را برآورده‌ سازیم‌، به‌ رضایت‌ دایمی‌ می‌رسیم‌. چه‌ چیز رضایت‌ و تعادل‌ را به‌ زندگی‌ شما می‌آورد؟ در این‌ زندگی‌ چه‌ کسی‌ هستید و می‌خواهید چه‌ هدیه‌ای‌ به‌ این‌ جهان‌ عرضه‌ نمایید؟ بیش‌تر ما فقط‌ نگاهی‌ کوتاه‌ و گذرا به‌ آنچه‌ روح‌ ما آرزو دارد در این‌ زندگی‌ ابراز کند، انداخته‌ایم‌ و انتخاب‌ کرده‌ایم‌ که‌ به‌ رسالت‌ خود بی‌توجه‌ باشیم‌. بعضی‌ از ما هنوز منتظر و امیدوار هستیم‌ و دعا می‌کنیم‌ که‌ فرصتی‌ به‌ دست‌ آوریم‌ تا هدایای‌ بی‌همتای‌ خود را ابراز نماییم‌. ما درک‌ نمی‌کنیم‌ که‌ تنها لحظۀ موجود، هم‌اکنون‌ است‌.

برای‌ دوست‌داشتن‌ خود باید مشتاق‌ باشیم‌ و اجازه‌ دهیم‌ نور وجودمان‌ بدرخشد. باید هر روز تمامی‌ کارهای‌ خوبی‌ را که‌ کرده‌ایم‌، در نظر بگیریم‌ و از خود سپاسگزار باشیم‌. باید به‌ زندگی‌مان‌ توجه‌ کنیم‌ و پیشرفت‌های‌ خود را تحسین‌ نماییم‌. هنگامی‌ که‌ اجازه‌ دهیم‌ نورمان‌ درخشان‌ باشد، به‌ سایرین‌ نشان‌ می‌دهیم‌ که‌ اشکالی‌ ندارد آن‌ها نیز بدرخشند.

ما از عظمت‌ خود هراس‌ داریم‌، زیرا باورهای‌ بنیادینِ ما را به‌ مخاطره‌ می‌اندازد و هر آنچه‌ را که‌ به‌ ما گفته‌ شده‌ است‌، رد می‌کند. برخی‌ از ما به‌ موهبت‌های‌ بسیاری‌ در خود پی‌ برده‌ایم‌ و برخی‌ دیگر فقط‌ به‌ چند هدیه‌ در وجودمان‌ آگاه‌ هستیم‌، اما به‌ ندرت‌ با کسی‌ رو به رو شده‌ام‌ که‌ با درخشش‌ کامل‌ نورش‌ راحت‌ باشد. هر کس‌ ویژگی‌های‌ مثبتی‌ دارد که‌ پذیرفتن‌ آن‌ها را مشکل‌ می‌یابد. از آنجا که‌ به‌ بیش‌تر ما گفته‌ شده‌ است‌ که‌ مغرور و از خودراضی‌ نباشیم‌، برخی‌ از ارزشمندترین‌ هدایایمان‌ را دفن‌ کرده‌ایم‌ و همین‌ ویژگی‌ها، سایۀ‌ نورانی‌ ما را تشکیل‌ می‌دهند. ما سایۀ‌ نورانی‌ خود را همراه‌ با سایۀ‌ تاریکمان‌ در انبانی‌ می‌ریزیم‌ و با خود حمل‌ می‌کنیم‌.

یونگ‌ می‌گوید: «من‌ ترجیح‌ می‌دهم‌ کامل‌ باشم‌ تا خوب‌!»

باور می‌کنیم‌ که‌ فقط‌ جسم‌ و روان‌ هستیم‌ و حتی‌ پس‌ از آن‌ که‌ بارها و بارها در روابط‌، مشاغل‌، رژیم‌های‌ غذایی‌ و رؤیاهایمان‌ شکست‌ خوردیم‌، باز هم‌ پیام‌های‌ درونی‌ هشداردهنده‌ را سرکوب‌ می‌کنیم‌ و به‌ خود می‌گوییم‌: «اشکالی‌ ندارد، اوضاع‌ بهتر خواهد شد.»

با پذیرش‌ هر ویژگی‌ در خود، دیگر با افراد دارای‌ آن‌ ویژگی‌ اتصالی‌ نخواهیم‌ کرد. در این‌ حالت‌ آن‌ها آزاد می‌شوند تا ما را حس‌ و تجربه‌ کنند و ما نیز آزاد می‌شویم‌ تا آن‌ها را حس‌ و تجربه‌ کنیم‌.

مطلب مشابه: بریده‌هایی از کتاب موش‌ها و آدم‌ها (کتابِ برنده جایزه نوبل و نوشته جان اشتایک بک)

جملاتی زیبا از کتاب نیمه تاریک وجود

یکایک‌ ما باید بدانیم‌ که‌ با انجام‌ کارهای‌ لازم‌ برای‌ روشن‌ شدن‌ گذشته‌ و پذیرش‌ درد و رنج‌، هدایای‌ بی‌همتایی‌ را کشف‌ می‌کنیم‌ که‌ همچون‌ طلا در تاریکی‌ نهفته‌ هستند.

حکمتی‌ باستانی‌ می‌گوید: «جهان‌ برای‌ خردمندان‌ به‌ منزلۀ‌ آموزگار و برای‌ نادانان‌ همچون‌ دشمن‌ است‌.»

تمامی‌ رویدادهای‌ منفی‌ زندگی‌ گشایشی‌ در بر دارند. برخی‌ از ما برمی‌گزینیم‌، با این‌ توهم‌ زندگی‌ کنیم‌ که‌ در پس‌ رویدادهای‌ شرّ هیچ‌ خیری‌ وجود ندارد، در حالی‌ که‌ هر درد و رنجی‌ هدفی‌ در بردارد.

به‌ مرور زمان‌ آن‌ صدای‌ درونی‌ که‌ پیوسته‌ همه‌ چیز و همه‌ کس‌ را پیش‌داوری‌ می‌کرد، آرام‌ گرفت‌. همۀ عمر آرزو داشتم‌ ذهنم‌ آرام‌ گیرد و اکنون‌ می‌دیدم‌ که‌ این‌ کار شدنی‌ست‌.

به‌ عنوان‌ مثال‌، کافی‌ نیست‌ بگوییم‌: «می‌دانم‌ سلطه‌جو هستم‌.» باید درک‌ کنیم‌ که‌ ویژگی‌ سلطه‌جویی‌ چه‌ درس‌ و موهبتی‌ برای‌ ما دارد و آن‌ را به‌ دیدۀ‌ مهر و احترام‌ بنگریم‌. ما گمان‌ می‌کنیم‌ هرچه‌ الهی‌ست‌، باید بی‌نقص‌ باشد. این‌ تصور نه‌ تنها اشتباه‌ است‌، بلکه‌ درست‌ خلاف‌ آن‌ واقعیت‌ دارد: الهی‌ بودن‌، یعنی‌ کامل‌ بودن‌ و کامل‌ بودن‌، یعنی‌ همه‌ چیز بودن‌؛ مثبت‌ و منفی‌، نیک‌ و بد، مقدس‌ و پلید!

‌ فهرستی‌ از تمامی‌ جنبه‌های‌ شخصیتم‌ که‌ دوست‌ نداشتم‌، تهیه‌ و تلاش‌ کردم‌ تا موهبت‌ هر کدام‌ را کشف‌ کنم‌. به‌ محض‌ آن‌ که‌ به‌ نکات‌ مثبت‌ و منفی‌ هر ویژگی‌ پی‌ می‌بردم‌، مقاومتم‌ در برابر آن‌ فرومی‌ریخت‌ و می‌توانستم‌ آن‌ را با آسودگی‌ بپذیرم‌. برایم‌ روشن‌ شد که‌ راه حل‌ چنین‌ مشکلی‌ آن‌ نیست‌ که‌ ویژگی‌هایی‌ را که‌ دوست‌ نداریم‌، طرد نماییم‌، بلکه‌ باید نکات‌ مثبت‌ این‌ ویژگی‌ها را کشف‌ نموده‌ و آن‌ها را به‌ زندگی‌مان‌ وارد کنیم‌.

سایه‌، چهره‌های‌ گوناگونی‌ دارد: ترسو، زیاده‌خواه‌، خشمگین‌، کینه‌توز، پلید، خودخواه‌، فریبکار، تنبل‌، سلطه‌جو، متخاصم‌، زشت‌، نالایق‌، بی‌ارزش‌، ناتوان‌، عیبجو، موشکاف‌…. این‌ فهرست‌ را پایانی‌ نیست‌. نیمۀ‌ تاریک‌ وجود ما مخزنی‌ برای‌ همۀ‌ جنبه‌های‌ ناپذیرفتنی‌مان‌ است‌؛ همۀ‌ آنچه‌ که‌ موجب‌ شرمندگی‌ ماست‌ و وانمود می‌کنیم‌ نیستیم‌؛ چهره‌هایی‌ که‌ نمی‌خواهیم‌ به‌ دیگران‌ و خودمان‌ نشان‌ دهیم‌. یکایک‌ ویژگی‌هایی‌ که‌ در خود نفی‌ می‌کنیم‌، از آن‌ها بدمان‌ می‌آید و یا در برابرشان‌ مقاومت‌ می‌کنیم‌، در ما جان‌ می‌گیرند و از احساس‌ ارزشمند بودنمان‌ می‌کاهند. هنگام‌ رویارویی‌ با نیمۀ‌ تاریک‌ وجود خود نخستین‌ تمایلی‌ که‌ در ما ایجاد می‌شود آن‌ است‌ که‌ رویمان‌ را برگردانیم‌ و سپس‌ سعی‌ می‌کنیم‌ با آن‌ ویژگی‌ وارد معامله‌ شویم‌ تا ما را رها کند. بسیاری‌ از ما وقت‌ و پول‌ فراوانی‌ صرف‌ کرده‌ایم‌ تا با خود رو به‌ رو شویم‌، اما از این‌ دو مرحله‌ فراتر

مطلب مشابه: بریده هایی از کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه‌ها از مارک منسن

جملاتی زیبا از کتاب نیمه تاریک وجود

ما همگی‌ آرزو داریم‌ الوهیت‌ خود را شکوفا کنیم‌، اما فراموش‌ کرده‌ایم‌ که‌ هر بذری‌ برای‌ رشد و نمو نیاز به‌ خاک‌ حاصلخیز دارد. آن‌ خاک‌ حاصلخیز و مکان‌ مناسب‌، درون‌ ما و در سایۀ‌ ما قرار دارد. باید این‌ مکان‌ را بپذیریم‌، دوست‌ بداریم‌ و به‌ آن‌ توجه‌ کنیم‌ تا گل‌های‌ وجودمان‌ شکوفا شوند.

به‌ مدت‌ یک‌ هفته‌ هرچه‌ دربارۀ‌ دیگران‌ پیش‌داوری‌ می‌کنید، مورد مشاهده‌ قرار دهید. هر گاه‌ از رفتار شخص‌ دیگری‌ می‌رنجید، آن‌ ویژگی‌ او را که‌ از همه‌ بیش‌تر شما را ناراحت‌ می‌کند، بنویسید. نظر خود را در مورد نزدیکانتان‌ – دوستان‌، افراد خانواده‌ و همکاران‌ – بنویسید. این‌ فهرست‌ نخستین‌ گام‌ در راه‌ کشف‌ جنبه‌های‌ پنهان‌ شماست‌. هنگامی‌ که‌ روند مالک‌ شدن‌ سایۀ‌ خود را آغاز کنید، به‌ این‌ فهرست‌ رجوع‌ خواهید کرد.

ما نمی‌توانیم‌ چیزی‌ را درک‌ کنیم‌، یا ببینیم‌ و خود، آن‌ نباشیم‌. ما نمی‌توانیم‌ صفتی‌ را که‌ در خود نداریم‌، در دیگری‌ تشخیص‌ دهیم‌. اگر از شجاعت‌ کسی‌ به‌ وجد می‌آیید، به‌ دلیل‌ آن‌ است‌ که‌ در وجودتان‌ ویژگی‌ شجاعت‌ را دارید و اگر گمان‌ می‌کنید کسی‌ خودخواه‌ است‌، مطمئن‌ باشید شما هم‌ می‌توانید همان‌ اندازه‌ خودخواهی‌ نشان‌ دهید

اگر ما خشم‌ را در خود انکار کنیم‌ یا از آن‌ ناراحت‌ باشیم‌، افراد تندخو را به‌ زندگی‌مان‌ جلب‌ می‌نماییم‌. احساس‌ خشم‌ سرکوب‌ شدۀ‌ ما موجب‌ می‌شود تندخویی‌ اطرافیانمان‌ را ببینیم‌، زیرا از آنجا که‌ دربارۀ‌ احساسات‌ درونی‌ به‌ خودمان‌ دروغ‌ می‌گوییم‌، تنها راه‌ پی‌ بردن‌ به‌ این‌ احساسات‌ مشاهدۀ‌ آن‌ها در دیگران‌ است‌. هنگامی‌ که‌ سایرین‌ احساسات‌ پنهان‌ ما را منعکس‌ می‌کنند، این‌ امکان‌ را می‌یابیم‌ که‌ احساسات‌ مطرود خود را شناسایی‌ کنیم‌ و بازپس‌ بگیریم‌.

مطلب مشابه: بریده‌هایی از کتاب قمارباز اثری از داستایفسکی (خلاصه رمان پرطرفدار)

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا