کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفت انگیز اثر دانیل ز. لیبرمن، مایکل ای. لانگ {کتاب معروف علمی و روانشناسی}
سایت «تکمتن» در این مطلب، مقدمهای از کتاب جذاب «دوپامین، مولکولی با خواص شگفتانگیز» نوشتهی دانیل ز. لیبرمن و مایکل ای. لانگ را برای علاقهمندان به علوم مغز، روانشناسی و زیستشناسی رفتاری معرفی میکند. این کتاب با نگاهی علمی اما روان و جذاب، نقش دوپامین – یکی از مهمترین پیامرسانهای عصبی مغز – را در رفتار، انگیزه، اعتیاد، خلاقیت، عشق، موفقیت و حتی معنویت بررسی میکند. نویسندگان با ترکیب دادههای علمی و مثالهای ملموس، نشان میدهند که چگونه این مولکول نیرومند، موتور محرک بسیاری از تصمیمها و آرزوهای ماست. اگر به دنبال درکی نو از آنچه انسان را به پیش میبرد هستید، این کتاب سفری شگفتانگیز در درون ذهن خواهد بود.

بریده های کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفت انگیز
حتی درد کشیدن هم اگر هدف ارزشمندی در پس آن باشد میتواند مایه شادی ما باشد.
از دید دوپامین، داشتن مهم نیست، به دست آوردن مهم است. اگر مثل یک آواره زیر یک پل زندگی میکنید دوپامین کاری میکند که هوس داشتن یک خیمه به سرتان بزند. اما اگر در گرانترین عمارت جهان زندگی میکنید، دوپامین کاری میکند آرزو کنید که قصری روی ماه داشته باشید. دوپامین استانداردی برای خوب ندارد و دنبال رسیدن به هیچ خط پایانی نیست. مدارهای دوپامینی مغز را فقط با احتمال بروز پیشامدهای جدید و دلپذیر میتوان تحریک کرد. حتی اگر اوضاع فعلی خوب و بر وفق مراد باشد دوپامین شعار «بیشتر» را سر میدهد.
اولین شعار دوپامین این است: «بیشتر».
افراد متأهل از مجردان و افراد مذهبی از غیرمذهبیها شادتر بودند.
بیشتر ما در برههای از عمر خود سرانجام به این نکته پی میبریم که دوپامین دارد ما را سرکار میگذارد. برخلاف جورج و مایک ما درک میکنیم که فلان زن زیبا یا آن مرد خوشتیپ بعدی هم نمیتواند دردی از ما دوا کند!
ضربالمثلی هست که میگوید «ما چیزی را که میشنویم باور نمیکنیم، چیزی را باور میکنیم که بر زبان خودمان جاری شود.» مثلا اگر برای کسی درباره اهمیت صداقت سخنرانی کنیم و بعد به او بگوییم که میتواند با تقلب در فلان بازی به پاداش برسد، میبینیم سخنرانی ما پشیزی ارزش نداشته است. اما اگر به کسی بگوییم درباره اهمیت صداقت برای ما حرف بزند، احتمال کمتری دارد وقتی پای بازی مینشیند تقلب کند.
ذهن خلاق تواناترین نیروی موجود در کره زمین است. هیچ چاه نفت یا معدن طلا یا مزرعه پهناوری نمیتواند از نظر تولید ثروت به پای یک ایده خلاقانه برسد. خلاقیت بهترین حالت فعالیت مغز و بیماری روانی درست نقطه مقابل آن است.
دوپامین در واقع نه در پاسخ به پاداش بلکه در پاسخ به خطای پیشبینی پاداش ترشح میشود: یعنی پاسخ واقعی منهای پاسخ مورد انتظار. به همین دلیل است که عشق تا ابد دوام ندارد.
معمولا در رؤیاهایم در پی خدمت به نوع بشر هستم … اما حتی دو روز هم نمیتوانم با یک نفر دیگر در یک اتاق سر کنم … به محض آنکه دیگران به من نزدیک میشوند از آنها بدم میآید. فئودور داستایوسکی
در قلمرو علم همیشه باید به یافتهها شک کرد
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب معجزه سپاسگزاری از راندا برن (خلاصه جملات ارزشمند)
از دید دوپامین، داشتن مهم نیست، به دست آوردن مهم است
درمانگران با این شیوه فرد معتاد را ترغیب میکنند تا درباره آرزوهای سالم خود بیشتر حرف بزند و به این ترتیب انگیزه او را در ترک افزایش میدهند. ضربالمثلی هست که میگوید «ما چیزی را که میشنویم باور نمیکنیم، چیزی را باور میکنیم که بر زبان خودمان جاری شود.» مثلا اگر برای کسی درباره اهمیت صداقت سخنرانی کنیم و بعد به او بگوییم که میتواند با تقلب در فلان بازی به پاداش برسد، میبینیم سخنرانی ما پشیزی ارزش نداشته است. اما اگر به کسی بگوییم درباره اهمیت صداقت برای ما حرف بزند، احتمال کمتری دارد وقتی پای بازی مینشیند تقلب کند.
«چیزی که کار را دشوار میکند نزاع و تعارض درونی است. باید با خودم مبارزه کنم.»
هر اندازه که به انسانیت به طور کلی علاقهمند میشوم کمتر میتوانم با تکتک افراد مهربان باشم. معمولا در رؤیاهایم در پی خدمت به نوع بشر هستم … اما حتی دو روز هم نمیتوانم با یک نفر دیگر در یک اتاق سر کنم … به محض آنکه دیگران به من نزدیک میشوند از آنها بدم میآید. فئودور داستایوسکی
کار سیستم دوپامین انگیزه دادن به فرد برای بقا و تولید مثل است. برای بیشتر افراد چیزی مهمتر از زنده ماندن و تأمین امنیت فرزندان وجود ندارد. این فعالیتها با بیشترین میزان ترشح دوپامین همراهند. به زبان ساده، ترشح مقادیر بالای دوپامین، نشانه قرار گرفتن در موقعیت مرگ و زندگی است. دوپامین به فرد فرمان میدهد: سرپناهی تهیه کن. در جستجوی غذا باش. از فرزندان خود حمایت کن.
اما یافتههای مطالعه مایه شگفتی آنها شد و این آغازی برای پایان دوپامین به عنوان «مولکول لذت» بود. لذا دانشمندان پی بردند کار اصلی دوپامین ایجاد لذت نیست. بلکه وظیفه دوپامین ایجاد احساسی به مراتب عمیقتر است و درک دوپامین میتواند کلید فهم و حتی پیشبینی طیف گستردهای از رفتار و اعمال انسان: از هنرهای خلاق گرفته تا ادبیات و موسیقی؛ دستیابی به موفقیت؛ و کشف دنیاهای جدید و قوانین طبیعت؛ تفکر درباره خدا – و دل سپردن به عشق باشد.
خلاقیت یعنی مربوط دانستن چیزهای به ظاهر نامربوط
آینده واقعی نیست. مجموعه فرصتها و امکانهایی است که فقط در ذهن ما وجود دارند و معمولا آرمانی جلوه میکنند. ما معمولا دوست داریم به بهترین عوالم ممکن فکر کنیم و به این ترتیب آینده در نظرمان جذابتر است. از طرف دیگر، حال واقعی است. قابل لمس و عینی است.
عشق نوعی نیاز، وسوسه یا انگیزه برای جستجوی بزرگترین موهبتهای زندگی است.
یک وعده غذا با طعم گوشت میتواند موش را بسیار تحریک کند، اما انسانها به مراتب پیچیدهترند. انسان برای تحقق پیشرفت نیاز دارد که نخست به پیشرفت اعتقاد داشته باشد.
اراده مثل عضله است، اگر زیاد از آن استفاده کنیم خسته و پس از مدتی کوتاه تسلیم میشود
عواطف ما وقتی به اوج میرسند که به دنیایی سرشار از احتمالهای دلخواه فکر کنیم و زمانی دستخوش افول میشوند که با واقعیت مواجه شویم.
دوپامین میانه خوبی با وجدان ندارد. حتی برعکس، دوپامین سرچشمه مکر و فریب به منظور تحقق آرزوست. وقتی سیستم دوپامین فعال شود، احساس گناه که مربوط به «اینجا و اکنون» است سرکوب میشود. سیستم دوپامین از طرفی فرد را به تلاش شرافتمندانه و از طرف دیگر او را به انجام مکر و فریب یا حتی خشونت برای رسیدن به آرزوها وادار میکند.
مطلب مشابه: جملاتی از کتاب هفت عادت مردمان موثر اثر استفن آر. کاوی (اصلاح رفتار های مضر)

مواد اعتیادآور بیش از پاداشهای طبیعی مانند غذا و رابطه جنسی که بر همین سیستم انگیزش مغز اثر میگذارند آن را تحریک میکنند. به همین دلیل است که بین اعتیاد به مواد غذایی و اعتیاد به دارو رابطه نزدیکی وجود دارد. مواد شیمیایی اعتیادآور بر مدارهای مغزی مربوط به ادامه حیات و بقاء چیرگی مییابند و به فرد معتادی که در دام آنها گرفتار میشود اهداف جدیدی القاء میکنند.
پارادوکس لذت میگوید افرادی که در پی رسیدن به سعادت هستند به آن نمیرسند، اما اگر کسی به سعادت برسد به دیگران کمک میکند تا به آن برسند.
از دید دوپامین، داشتن مهم نیست، به دست آوردن مهم است. اگر مثل یک آواره زیر یک پل زندگی میکنید دوپامین کاری میکند که هوس داشتن یک خیمه به سرتان بزند. اما اگر در گرانترین عمارت جهان زندگی میکنید، دوپامین کاری میکند آرزو کنید که قصری روی ماه داشته باشید. دوپامین استانداردی برای خوب ندارد و دنبال رسیدن به هیچ خط پایانی نیست. مدارهای دوپامینی مغز را فقط با احتمال بروز پیشامدهای جدید و دلپذیر میتوان تحریک کرد. حتی اگر اوضاع فعلی خوب و بر وفق مراد باشد دوپامین شعار «بیشتر» را سر میدهد.
دوپامین نوعی مخزن پایانناپذیر شور و شعف نیست. فقط با افزایش منابع مغز کار میکند که مغز بتواند پیشامدهای شگفتآوری را تصور کند. سپس با حذف شگفتی و خاموشسازی خطای پیشبینی پاداش، فعالیت خود را مهار میکند. اما مواد اعتیادآور به اندازهای قوی هستند که این مدار پیچیدهٔ شگفتی و پیشبینی را دور میزنند و به طور ساختگی سیستم دوپامین را شعله ور میکنند و به این ترتیب همه چیز را به هم میریزند و تنها چیزی که باقی میگذارند ولع شدید برای مصرف بیشتر است.
نیرومندتر از لذت چیست؟ دوپامین در سال ۱۹۵۷ توسط کاتلین مونتاگو یکی از محققان بیمارستان رانول در نزدیکی لندن در مغز کشف شد. در ابتدا آن را صرفا پیشنیاز تولید اپینفرین یا آدرنالین در مغز میپنداشتند. اما خواص شگفتانگیز آن به زودی آشکار شد. فقط ۰.۰۰۰۵ درصد سلولهای مغز دوپامین تولید میکنند (یعنی یک سلول در میان دومیلیون سلول مغز). ولی این سلولها تأثیر مهمی بر رفتار انسان دارند
جیمز واتسون، کسی که راز کد ژنتیک را کشف کرد جمله مشهوری دارد که میگوید: «همه آنچه که وجود دارد مولکولها هستند و باقی مربوط به جامعه شناسی است.»
«پدر و پسری درگیر تصادف خودرو میشوند. پدر بلافاصله میمیرد. پسر را به نزدیکترین بیمارستان میبرند. جراح میگوید من نمیتوانم این مریض را عمل کنم. چون پسر خودم است!» چطور چنین چیزی امکان دارد.
ولی این سلولها تأثیر مهمی بر رفتار انسان دارند. داوطلبان تحقیق، به هنگام ترشح دوپامین دچار احساس لذت میشوند و سعی میکنند از هر راهی شده دوباره سلولهای ترشحکننده دوپامین را فعال کنند. در واقع در شرایط مطلوب هر کسی با وسوسهای غیرقابل مقاومت در پی یافتن راهی برای تحریک ترشح دوپامین است تا سرحال شود. برخی از دانشمندان دوپامین را مولکول لذت و مسیری را که سلولهای تولیدکننده دوپامین در آن ف
مطلب مشابه: جملاتی از کتاب روان شناسی تاریک ممنوعهترین اثر روانشناسی