متن و جملات درباره درباره صلح / 25 جمله عمیق درباره صلح و دوستی
در این بخش از سایت ادبی و هنری تک متن چندین متن و جملات درباره صلح را برای شما دوستان قرار خواهیم داد. پس اگر به دنبال چنین متونی هستید، در ادامه با سایت ادبی تک متن همراه شوید.
جملات عمیق درباره صلح
تفنگت را زمین بگذار که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن ندارم
جز زبانِ دل دلی لبریزِ مهر تو
اینکه در این دنیای پر از جنگ و هیاهو یک روز را بدون دغدغه جنگ و آشوب بگذرانیم یک رویای دست نیافتنی نیست..
احترام به حقوق دیگران روحیه صلح جویی را در جامعه ترویج میکند
با یک لبخند صلح را به دیگران هدیه کنیم
روزنامه های باطله
حقایق نماهای باطله را
به روی آینه می کشم
که از هر چه حقیقت
به حق نزدیک تر است
تبعیض
فقر
جنگ
کلمات همچو کلاه سبزها
سر می خورند
روی آینه
و غبار را فتح می کنند
آینه خراش بر می دارد
و حوادث را پس می دهد
سربازانی بدون دست
بدون پا
گاهی هم بدون سر
حروف خاطراتم را بمباران می کنند
انرژی هسته ای
بمب اتم
دخترم بغض می کند
و مرگ همسر نداشته اش را
به سوگ می نشیند
انگشت کوچکش را
به روی بهت آینه می کشم
تا لبخند را
در سنگرهای خونین
به اهتزاز در آورد
من و دخترم
صلح را
در سپیدی آینه جستجو می کنیم
مطلب مشابه: متن و جملات درباره جنگ / جملات و اشعار تامل برانگیز درباره جنگ و خونریزی
از صلح چه می فهمند ؟!
این مردم که گوشت و پوست استخوان شان
از کینه های جاهلیت انباشته است
اینها که نه جنگ را برای آزادگی می خواهند
و نه صلح را
جنگ را برای جنگ می خواهند
و صلح را
برای آتش افروزی جنگی هولناک تر
نه می توان با آنها جنگید
و نه می توان از در صلح وارد شد
با آنها چه کردی ؟!
نمی دانم
اما اینکه آنها با تو چه کردند
چیز عجیبی نبود
از مردمی که از خشم فاطمه(ص) نمی هراسند
از بستن دستهای علی(ع) شرم نمی کنند
و از روی پیامبرشان شرمنده نمی شوند
بعید نبود که تو را هم تنها بگذادرند
و در صف جنگجویان مردی از سران جاهلییت
بر روی درددانه ی نبی شمشیر بکشند
جنگ و صلح هر دو به یک اندازه تلخ اند
جنگ چون با خون انسان رنگین می شود
و صلح …
که با خون تو رنگین می شود.
هر تکه از من
در گوشه ای از دنیا تیر می کشد
گاهی برای چوبه داری
گاهی برای جوخه ی آتشی
هر تکه از من
دیواری انسانی ست
در ذهن تفنگی که تنها، به صاحبش جواب پس می دهد .
من دیوار فروریخته ی برلینم
در اتحاد جماهیر شعرهایم
مجسمه ای آزادم
در ایالات متحده واژه هایم
من جنگ و صلحم
در جدال دو نیم کره
از مغزم
هر تکه از من
در گوشه ای از دنیا آتش جنگ را روشن نگه می دارد
شعر نو درباره جنگ
گر چه ساز ما ناسازی به یک آهنگ نیست
چون صلای صلح در دادی مرا هم جنگ نیست
تا بلور اشک در چشم پشیمانت شکست
من به فریاد آمدم آخر دلم
از سنگ نیست
ننگ می دانم که بر کام رقیبان بینمت
ورنه با خوی عمری صبر کردن ننگ نیست
گم کرده ام
سایه ام را در آسمان
و شستشو می دهم
خیال پروازم را
در مهربانی ابرها
های انسانهایی که
“صلح” را
در بالهای من
جستجو می کنید،
با آشیانه ام
مهربان باشید
من را
از قفس خیال خود
برهانید
تا
آزادی را
در برابر
سپاه چشمان شما
نقاشی کنم …
اشعار تفکر برانگیز درباره صلح و دوستی
صلح خون زنده گی در پیکر هستی بود
پیکر هستی ز خون زنده گی خالی مباد !
صلح نیرویست مر بالنده گی را جاویدان
هیچ جا از نیروی بالنده گی خالی مباد !
ور نه میرد زنده گی
ایستد بالنده گی
زنده گی از نیروی بالنده گی خالی مباد !
صلح در لبخند یزدانی و پاک کودکان
معنی ژرف نگاه پر امید مادر است
صلح در تصویر فردای جهان آرزو
نقش هر یک جلوه را در زنده گی روشنگر است
خنده های کودکان
در نگاه مادران
جلوهء آینده را آیینه دار دیگرست .
صلح کار و صلح دانش، صلح عشقست و هنر
وین همه سامان هستی را هماهنگی از وست
صلح یاری و محبت، صلح مهر و مردمیست
صلح اگر باشد جهان ما جهان آرزوست
زنده گی بی خبر
خالی از عشق و هنر
هستی بی آرمان و مستی بی آبروست .
پاسبان گر صلح باشد مر جهان را بی گمان
جنگ می میرد، محبت زنده گانی میکند
آدمی مر آدمی را گرگ مادر زاد نیست
آدمی را ذوق استثمار جانی میکند
رستن از این منجلاب
انقلابست انقلاب
انقلابی کـادمی را پاسبانی میکند .
صلح زیباییست با ژستی ندارد آشتی
صلح با اهریمن جنگ و تجازو یار نیست
دشمن غارتگری هستی زحمتکش است
صلح با دزدان کار دیگران همکار نیست
زان سبب غارتگری
« ریگنی » و « تاچری »
کمتر از اهریمنی با صلح در پیکار نیست .
صلح چون نیروی رزم انقلابی بی شکست
صلح مانند روان هر مبارز زنده باد !
هر که با صلح رهایی بخش باشد در نبرد
مرگ بر وی تا قیامت! تا به محشر مرده باد !
هر که میرزمد درین ره تا ابد پاینده باد !
