متن غروب جمعه دلگیر؛ جملاتی احساسی برای دلتنگی بی دلیل
غروب جمعه با آن رنگ غبارآلود آسمان، همیشه دلگیر است؛ انگار زمان آهستهتر میگذرد و دل آدم بیدلیل میگیرد. در تک متن کنار هم این لحظههای غمزده را واژه میکنیم؛ چون بعضی حسها را فقط میشود نوشت، نه گفت.

جملات غروب جمعه
آخر قصه هفته ها
می رسد به جمعه ها
وقتی دلتنگی
چقدر دلگیرتر می شود این جمعه ها
شمال و غروب و معمای تو
کدوم روز خوب تماشای تو
امان از نم جاده و بغض من
میبارم برای سبک تر شدن
کدوم ساحل دنج پهلو تو
بشینم پی ردی از بوی تو
صدف تا صدف اوج غم با منه
دل تنگمو صخره پس میزنه.
این زندگی نیست که میگذرد؛
این ما هستیم که رهگذریم…
” پس با هر طلوع و غروب لبخند بزن ”
“مهربان باش و محبت کن”
“حتی تاریکترین شب نیز پایان خواهد یافت و
خورشید خواهد درخشید”
روزهای خوب خواهد آمد
غروبِ جمعه را دوست دارم
به خاطرِ دلتنگی ات
که
آرام
آرام
سرت
را
روی شانه ام می گذارد
وقتی نباشی جمعه می بارد
عصرِ وخیمی در دلش دارد
آنقدر می بارد که داغش را
بر واژه های شعر بگذارد !
جمعه بانوی سپید پوشی است
که دلش بی نصیب از پناه چترها
خیس خیس می رقصد در انتظار آمدنت
گمان کنم
بازار بیقراری هایش
گرم گرم است
سوزناک ترین و دلگیرترین پیامک دلتنگی عصر جمعه
مطلب مشابه: متن غمگین پاییزی / اشعار و جملات غمگین و احساسی پاییزی
به ساعت و روزای هفته نیست, دلتنگ که باشی همیشه یه غروب جمعه تو جیبت هست…
خانه دل تنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز که تنگ است دلم!
پدرم گفت: “چراغ”
و شب از شب پُر شد!
من به خود گفتم: “یک روز گذشت…”
مادرم آه کشید:
“زود بَر خواهد گشت…”
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم بُرد…
همیشه طلوع از ماست،همیشه غروب از جهان️
غروب جمعه که می شود
بیشتر از هر وقتی بهانه بودنت را می گیرد…
منتظرم که جمعه بیاید و
همه ی تقصیر ها را
بندازم گردن آن بیچاره
اصلا خودم هم میدانم
روزها هیچ تقصیری ندارند …
تو نیستی و هر روز پر از دلتنگی ام …
چه فرقی می کند سه شنبه باشد یا جمعه

مطلب مشابه: عکس نوشته غمگین +۶۰ جمله، دلنوشته و متن غم انگیز
جملات طولانی دلگیر
جمعه ها را نمی شود به تنهایی سپری کرد
باید کسی را داشته باشی
تا ساعت های تنهایی ملال آور را به پایان برسانی
کسی که از جنس خودت باشد
نگاهت را بخواند، بغض صدایت را بفهمد
جمعه ها باید کسی را داشته باشی
تا دستانش را در دستانت بگذاری و تمام شهر را قدم بزنی
کسی که در کنارش زمان و مکان را از یاد ببری
جمعه ها به تنهایی تمامت میکنند اما تمامی ندارند
سوزناک ترین و دلگیرترین پیامک دلتنگی عصر جمعه
من و تو که خوب می دانیم
جمعه سال هاست که هیچ داستان خوشایندی ندارد
پس بیا از همین الان
به استقبال عصر دلگیر جمعه برویم
غروب جمعه را دوست دارم !!
به خاطر دلتنگی ات …
که
آرام
سرت را
روی شانه ام می گذارد …
چرا جمعه را محکوم به کلافگی
و بی حوصلگی می کنیم؟
من جمعه ها خوشحال ترم …
چون یک هفته دیگر
از دوست داشتنت را
با عشق به پایان رساندم
همیشه
به انتهای گریه که میرسم
صدای سادۀ فروغ، از نهایت شب را می شنوم
صدای غروب غزال ها را
صدای بوق بوق نبودن تو را در تلفن!
هوای دونفره ؛
هیچوقت نفهمیدم کدام هواست!
اخر هوایِ تو ،
سر به هوا همیشه به سرم میزند…
فرقی هم نمی کند غروب بارانیِ پاییز باشد
یا لنگِ ظهر در دل تابستان!
شب سرد در چله یِ زمستان باشد
یا صبحِ روح انگیز بهار!
هوای من، به هوای تو همیشه دو نفره است.
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
غروب، این همه غربت، چرا نمیآیی؟
زمین به دور سرم چرخ میزند، پس کی
تمام میشود این روزهای یلدایی؟
کجاست جاذبهات آفتابِ من؟ خسته است
شهابِ کوچکت از این مدار پیمایی
کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟
کجاست گنبد آن چشمهای مینایی؟
تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
پانته آ صفایی
دوباره جمعه و دلواپسی ها
غبار کوچه ها و بی کسی ها
و چشمانی که تار عنکبوتی
نموده مهر و مومش تا بیایی
جمعه
همه چیز تعطیل است
اِلا دوست داشتن تو
سوزناک ترین و دلگیرترین پیامک دلتنگی عصر جمعه
سالی که بر من و تو گذشت
فقط سیصد و شصت و پنج روز نبود!
جمعهها را باید، دو روز حساب کرد…!

مطلب مشابه: متن و جملات غم انگیز و سوزناک شهادت حضرت زهرا به همراه عکس نوشته شهادت
جملات با عکس نوشته غروب جمعه
جمعه باشد
غروب باشد
دريا هم باشد
تو نباشى
اين خودش غمگين ترين شعر جهان است
شراب سینه تنگ غروب یعنی تو
و هر چه هست در این چارچوب یعنی تو
نگیر از این دل دیوانه ابر و باران را
هوای تنگ غروب و شب خیابان را
تو نیستی غم پاییز را چه خواهم کرد
و بی پرندگی عصرهای آبان را
جمعه ات به خیر
هر کجا هستی به یاد من باش
من با تو چای نوشیده ام
سفرها کرده ام
از جنگل
از دریا
از آغوش تو شعرها نوشته ام
رو به آسمان آبی پرخاطره
از تو گفته ام
تو را خواسته ام
آه ای رویای گمشده
هر کجا هستی
جمعه ات بخیر …

اگر من بزرگ نمی شدم پدربزرگ هنوز زنده بود
موهای مادرم سفید نمی شد
مادربزرگ در ایوان خانه باز می خندید
تنهایی معنایش همان تنها بودن در اتاقم بود
غروب جمعه برایم انقدر دلگیر نبود
چقدر گران تمام شد بزرگ شدن من
شنبههای آفتابی هم بدونِ تو
با بغض سر می شود …
حسابش را بکن
غروبِ جمعه هایِ بارانی
بدونِ تو چه حالی دارم…
نه اینکه رفتن بلد نباشمها
من فقط مى خواهم
حداقل براىِ تو
جمعهها غم انگیز نباشد…
به روزهایی رسیده ام که دیگر چند شنبه هایش مهم نیست
آدمها و روزهایش همه جمعه شده اند!
مطلب مشابه: متن درباره غصه و غم / 40 جملات درباره حس غم و غصه خوردن