متن درباره اشک و گریه (جملات سوزناک و احساسی درباره گریه کردن و اشک ریختن)

در سایت فرهنگی تک متن، چندین شعر و متن درباره اشک و گریه را گردآوری کرده‌ایم. اشک، کوچک‌ترین و صادق‌ترین زبانی است که بشر دارد. متن‌هایی که دربارهٔ اشک و گریه نوشته می‌شوند، در واقع تاریخِ پنهان احساسات ما را ثبت می‌کنند؛ جایی که کلمات شکست می‌خورند و فقط یک قطرهٔ شور می‌تواند تمام درد، تمام عشق و تمام امید را یک‌جا بگوید.

متن درباره اشک و گریه (جملات سوزناک و احساسی درباره گریه کردن و اشک ریختن)

جملات گریه و اشک

اشک ها کلماتی هستند که به زبان آوردن آن ها بسیار سخت است.

گریه هر کس به این معنا نیست که او ضعیف است،

به این معناست که او یک قلب دارد.

جایی که دلتنگی از حد بگذرد

چشم ها به حرف می آیند

با الفبای اشک ، آرام و بی صدا …

گریه کن:

این اشک ها گلبرگ های قلب اند….

خوب می‌دانم که این شروع پایان است و موج درد و رنج به سمت ما هجوم می‌آورد.

من برای از دست دادن آماده شده‌ام. سر تا پا تسلیم اندوهم؛

اندوهی که می‌دانم دیر یا زود، باقی مانده امید مرا درست همین جا، مقابل چشمانم پرپر می‌کند.

احساس می‌کنم دیوارهای دنیا به هم نزدیک شده و من را در تنگنای خود قرار داده‌اند.

سقف آسمان هم در حال فرو ریختن است.

هیچ امیدی نیست.

خداوند در بهشتش نیست و همه چیز از هم پاشیده است.

هر چه قدر به آرزوها و امیدهایی که از دست رفته‌اند، نگاه می‌کنم، بیشتر و بیشتر دلم در این دنیای بی‌رحم می‌گیرد.

می‌گویند زمان می‌تواند بر زخم‌ها مرهم بگذارد، اما نمی‌دانم چرا هر چه قدر زمان پیش می‌رود، هنوز زخم‌های وجود من تازه و دست‌نخورده هستند.

تمام دنیای من در تاریکی محض فرو رفته است و حتی در آن دور دست‌ها نیز فروغ چراغی دیده نمی‌شود.

خدایا، برای شانه‌های افتاده و ناتوان من، کشیدن این بار بر دوش کافی‌ست و تحمل بیش از آن را ندارم.

یاس و ناامیدی، اندوه و خشم؛

این‌ها تنها احساساتی هستند که در این سال‌ها شناخته‌ام

و هنوز با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنم.

مطلب مشابه: متن درباره غصه و غم / 40 جملات درباره حس غم و غصه خوردن

جملات گریه و اشک

دلم مالامال غم و شانه‌هایم خرد شده زیر فشار اندوه و بی‌کسی مانده است.

در این نزدیکی خبری از دوست نیست،

هیچ تسلای خاطری از راه نمی‌رسد

و زندگی همچنان بر موج زجرآور خویش، ادامه دارد.

در این غربت، نه دلم می‌تپد و نه شوقی برای زندگی کردن باقی مانده است…

نه دنیای درون من به پایان می‌رسد و نه امیدی برای شروعی دوباره دارم.

تنها و تاریک، بی‌همدم و بی‌دوست؛ لحظه‌ها را می‌شمارم تا به پایان برسند.

در قمار زندگی، حتی یک کارت خوش به فال من ننشست و هر چه بازی کردم، همه باخت و نیستی بود.

با خود می‌گویم که تلخی‌های روزگار را به آب می‌سپارم،

اما باد در گوشم زمزمه می‌کند که باز اندوهی تازه از راهی خواهد رسید.

عکس نوشته گریه و اشک

روزگاری پیشتر، یک دنیا آرزو در قلبم جوانه زده بود و امید داشتم که تک تک آن‌ها به بار بنشیند.

اما دست روزگار کاری با من کرد که دیگر هیچ چیزی از آن آرزوها را به خاطر نمی‌آورم.

غم‌انگیزترین لحظات، در زندگی من جاری است و دیده‌های من پیوسته در حال اشک ریختن هستند.

در خانه ساکت و در حریم تنهایی من، حتی یک پروانه امیدواری پر نمی‌زند.

خانه خالی و ساکت و همه جا یاد تو پرواز می‌کند.

چشمانم را می‌بندم و دوباره خیال می‌کنم که آن جا ایستاده و با لبخندی به من می‌نگری.

اما تا چشم‌هایم را باز می‌کنم، باز خیال تو از این جا گریخته است.

به هر قیمتی که خیالش را بکنی، حاضر هستم که لحظات زندگی‌ام را از دست داده و یک لحظه دوباره تو را روبروی خود داشته باشم.

می‌ترسم که به دنیا نگاه کنم، بس که آزار و رنج در آن پنهان شده است

و بس که مرا در چهاردیواری خود، به اشک و آه درآورده است.

خوب می‌دانم که در این گوشه جهان رها شده و مرا یار و یاوری نیست.

دست کمک و یاری به هر سویی دراز می‌کنم، ناامیدتر از قبل باز می‌گردم.

قلب من در اندوه خود خون می‌ریزد و دیواره‌های دنیای روحم را غم و سوگواری فراگرفته است.

سوگوار و عزادار از دست دادن عزیزترینم هستم و در این دنیا دیگر هیچ چیزی نمی‌تواند لبخندی بر لب‌های من بنشاند.

کاش چیزی می‌توانست واقعیت نبودن تو را تغییر دهد.

بدون تو، دنیا به رنگ سیاه غلیظی درآمده است که هر چه نور بر آن می‌تابم، سودی ندارد.

پرنده‌ای که خاری سینه‌اش را خسته است، آواز خوان می‌میرد و می‌داند این آخرین آوازی است که سر می‌دهد.

من نیز واپسین نغمه زندگی‌ام را سر داده و به خاموشی محض فرو می‌روم.

دلم تنگ است و در این پهنای بی‌کران، هیچ پناهگاهی برای قلب خسته من نیست.

همچون کودکی یتیم و بی‌سامان مانده، خود را به این سو و آن سوی قفس زندگی می‌کوبم،

اما هیچ مفر و قراری نمی‌یابم.

ای مردم، قلبی در این گوشه تاریک جهان، جان می‌دهد و کسی صدای آن را نمی‌شنود.

من در اندوه بی‌پایان خود رها شده و هیچ یاوری ندارم.

اشک ریخت و گفت: «من همهٔ حرف‌هایی هستم که تو هرگز به او نگفتی.» بعد آرام روی بالش لغزید و خوابید، انگار سال‌ها منتظر این شب بود.

در تاریکی اتاق، گریه‌اش را خورد تا بچه‌ها بیدار نشوند. هر قطره که پایین می‌رفت، طعم تلخِ «باید قوی باشم» می‌داد. صبح که شد، چشمانش خشک بود و لبخندش هنوز سر جایش.

اشک روی گونه‌اش یخ زد؛ زمستان بیرون سرد بود، زمستان درون سردتر. فقط وقتی دستِ عشق قدیمی‌اش را روی صورتش حس کرد، اشک ذوب شد و راهش را به سمت لبخند گم‌شده باز کرد.

مادر کنار تابوت پسرش نشسته بود و گریه نمی‌کرد. فقط هر چند لحظه یک‌بار نفس عمیق می‌کشید، انگار می‌خواست بوی او را برای آخرین بار توی سینه‌اش زندانی کند. اشک‌ها در چشمش مانده بودند؛ نمی‌خواستند بیرون بیایند و بوی او را با خودشان ببرند.

دخترک عروسکش را بغل کرده بود و اشک می‌ریخت. پرسیدم چرا گریه می‌کنی؟ گفت: «چون اون نمی‌تونه گریه کنه، من به جاش گریه می‌کنم.»

شبِ امتحان کنکور، پسر تا صبح گریه کرد. نه از ترس افتادن، از ترس افتخار نیاوردن برای پدری که هر روز با چرخ خیاطی‌اش پولِ کلاسِ تقویتی را درمی‌آورد. صبح که رفت، چشمانش سرخ بود و قلبش سبک؛ اشک‌ها همهٔ سنگینی را با خودشان برده بودند.

عاشق روی نیمکت پارک نشسته بود و اشک می‌ریخت. رهگذری پرسید چی شده؟ گفت: «هیچی، فقط یادم افتاد چقدر خوشبختم که هنوز می‌تونم به خاطرِ رفتنِ یکی این‌قدر گریه کنم.»

پیرمرد در حیاط خانهٔ خالی‌اش ایستاده بود و به آسمان نگاه می‌کرد. یک قطره اشک از گوشهٔ چشمش افتاد روی خاک. زیر لب گفت: «خدایا، شصت سالِ دیگر هم بهم عمر بده، بازم همین‌قدر کمه تا بتونم دلتنگِ همهٔ کسانی باشم که رفتند.» بعد باد آمد و اشک را خشک کرد، اما بوی نمِ دلتنگی تا شب در حیاط ماند.

عکس نوشته گریه و اشک

متن غمگین گریه کردن

آدم هایی که موقع بیان احساساتشون گریشون می گیره،

معصوم ترین موجودات روی زمین هستند،

هیچ وقت بهشون صدمه نرنید!

‌با من از قوی بودن حرف نزن، ‏

من چیزایی رو با خنده تعریف می‌کنم

که‌ واسه ثانیه‌به‌ثانیه‌ش گریه کردم . ️

شنیدی که میگن ؛

اونی که گریه میکنه یه درد داره ؛

اما اونی که میخنده هزار تا ؛

من میگم اونی که میخنده هزار تا درد داره ؛

ولی اونی که گریه میکنه ؛

به هزار تا از دردهاش خندیده ؛

اما جلوی یکیشون بدجوری کم آورده …

باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد… آن قدر که اشک ها خشک شوند.

باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد.

باید پا ها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد.

خدا به اون وقتا که گفتی مهم نیست ولی

بعدش زدی زیر گریه حواسش هست…

کسی که به خاطر چیزهای کوچک گریه می کند

بی گناه است و قلب پاکی دارد

باید

کسی باشد

که قبل از مرگ

برایت اشک بریزد

و تو جان بدهی برای دوست داشتنش

اشک زیباست!

اما تا زیباترین هایت را نگیرد،

خودی نشان نمی دهد

میتونی گریه کنی، داد بزنی، سرتو از شدت نا امیدی به دیوار بکوبی،

اما حق نداری جا بزنی! چون ارزشش رو داره…

بعضی وقت ها

اگر گریه نکنیم

ممکن است

به بهای از دست دادن

جانمان تمام شود …

ببار ای ابر بارونی

ببار و گونه مو تر کن

مث بغض دل ابرا

ببار این بغضو پرپر کن!!

زن ها بعد از گریه

تصمیمات جدی میگیرند

گریه نمیڪرد ولی از صدایش اشڪ میچڪید!..️

رد پای اشک را

که می گیرم

به پنجره ای می رسم

که بسته ای….

ماهی ها گریه شان دیده نمیشود

گرگ ها خوابیدنشان

عقاب ها سقوطشان

و انسان ها درونشان!

دلم گریه می خواهد، نه از این گریه های یواشکی، پنهانی، مخفی، خفه

شب و نیمه شب اشک ریختن در سکوت نه! دلم هق هق می خواهد…

بلند بلند آنقدر بلند که صدایش به گوش خدا برسد،

فقط کاش برای لحظه ای همه دنیا کر می شد و من بلند بلند گریه می کردم

بغض خفه ام کرده این روز ها، خدایا لحظه ای گوش های دنیا را بگیر می خواهم گریه کنم

این که دیگر به سختی آرزو هایم نیست!

محال و ناممکن نیست، می توانی گوش های دنیا را بگیری

می خواهم امشب یک دل سیر گریه کنم!

مطلب مشابه: متن درباره یادگاری (متن و شعرهای غمگین درباره یادگاری‌های قدیم گذشته)

متن غمگین گریه کردن

به جایِ

تمامِ

کلمه هایی

که

نتونستم

باهات

حرف

بزنم

گریه

کردم:’)!

گریه کردن به معنای ناتوانی انسان نیست!

بلکه نشان دردیست که تحمل نمی شود!

بعد رفتنت فهمیدم:

عشق نمی میرد

عشق مخفی می شود!

در یک عکس

در یک عطر

در یک اشک……

کار از گریه گذشته ،

لبخند هایی میزنیم که حتی از اشکهامونم دردناک تره…

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا