ضرب المثل های معروف طبق حروف الفبا (انواع ضرب المثل از الف تا ی)

ضرب المثل های معروف طبق حروف الفبا (انواع ضرب المثل از الف تا ی)

ضرب‌المثل‌های ایرانی بخشی از فرهنگ غنی و ادب فارسی هستند و به‌طور معمول حکمت‌ها، تجربیات و آموزه‌های زندگی را به صورت مختصر و مفید بیان می‌کنند. این ضرب‌المثل‌ها معمولاً به صورت استعاری یا کنایی هستند و در موقعیت‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرند. در این بخش از سایت ادبی و هنری تک متن ضرب المثل های معروف طبق حروف الفبا را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. با ما باشید.

ضرب‌المثل‌های ایرانی با حرف آ

  • «آخوندنباتی یعنی کشک»
  • «آخوند نباشد درد و غم»
  • «آدم، آ هست و دم.»
  • «آدم از کوچکی بزرگ می‌شود.»
  • «آدم بد حساب، دوبار می‌ده.»
  • «آدم به‌کیسه‌اش نگاه می‌کند.»
  • «آدم پول پیدا می‌کند، پول، آدم را پیدا نمی‌کند.»
  • «آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره.»
  • «آدم خودش بمیرد هوادارش نمیرد.»
  • «آدم خوش معامله، شریک مال مردمه.»
  • «آدم دانا به نیشتر نزند مشت.»
  • «آدم دست پاچه، کار را دوبار می‌کنه.»
  • «آدم دست پاچه دوبار می‌شاشه.»
  • «آدم زنده، زندگی می‌خواد.»
  • «آدم زنده وکیل وصی نمی‌خواد.»
  • «آدم گدا، اینهمه ادا؟»
  • «آدم گرسنه، خواب نان سنگک می‌بینه.»
  • «آدم گرسنه، یاد پلوی عروسیش می‌افته.»
  • «آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش می‌زنه.»
  • «آردها مونو بیختیم، الک‌ها مونو آویختیم.» (آرد خود را بیختیم، آردبیز را آویختیم.)
  • «آرزو بر جوانان عیب نیست.»
  • «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است// با دوستان مروت، با دشمنان مدارا.» حافظ
  • «آستین نو، پلو بخور.»
  • «آسوده کسی که خر نداره// از کاه و جوش خبر نداره.»
  • «آسیاب به نوبت.»
  • «آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه.»
  • «آشپز که دوتا شد، آش یا شوره یا بی‌نمک.» (آشپز که دوتا شد ،آش یا شور می‌شه یا بی‌نمک.)
  • «آش با جاش.»
  • «آش نخورده و دهن سوخته.»
  • «آش اینجا لواش اینجا کجا برم به از اینجا.»
  • «آش کشک خاله‌ته؛ بخوری پاته، نخوری پاته.»
  • «آفتابه خرج لحیمه.»
  • «آفتابه لگن هفت دست، ولی شام و ناهار هیچی.»
  • «آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار می‌کنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم می‌شه.»
  • «آمدم ثواب کنم، کباب شدم.»
  • «آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را کور کرد.»
  • «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا.» شهریار
  • «آنان که غنی‌ترند، محتاج‌ترند.» ~ سعدی
  • «آن‌چه دلم خواست نه آن شد// آنچه خدا خواست همان شد.»
  • «آن‌را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟»
  • «آن‌قدر بارکن که بکِشد، نه آن‌قدر که بکُشد.»
  • «آن‌قدر بایست، تا علف زیر پات سبز بشه.»
  • «آن‌قدر سمن هست، که یاسمن توش گمه.»
  • «آن‌قدر مار خورده که افعی شده.»
  • «آن ممه را لولو برد.»
  • «آن‌وقت که جیک‌جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود؟»
  • «آن یکی می‌گفت اشتر را که هی// از کجا می‌آیی ای فرخنده‌پی// گفت: از حمام گرم کوی تو// گفت: خود پیداست از زانوی تو.»
  • «آواز دهل شنیدن از دور خوشه.»
  • «آه نداشت که با ناله سودا کند.»

ضرب‌المثل‌ها با حرف الف

ضرب‌المثل‌ها با حرف الف
  • «از اسب افتاده‌ایم، اما از اصل نیفتاده‌ایم.»
  • «از اونجا مونده، از اینجا رونده.»
  • «از اون نترس که‌های و هوی داره، از اون بترس که سر به تو داره.»
  • «از این امامزاده کسی معجزه نمی‌بینه.» یا «این امامزاده کور میکنه ولی شفا نمی‌ده.»
  • «از این دم بریده هر چی بگی برمیاد.»
  • «از این ستون به آن ستون فرجه.»
  • «از بی‌کفنی زنده‌ایم.»
  • «از تنگی چشم پیل معلومم شد * کآنان که غنی‌ترند محتاج‌ترند.» ~ سعدی
  • «از تو حرکت، از خدا برکت.»
  • «از حق تا ناحق چهار انگشت فاصله‌ است.»
  • «از خر افتاده، خرما پیدا کرده.»
  • «از خرس موئی کندن، غنیمته.»
  • «از خر می‌پرسی چهارشنبه کیه؟»
  • «از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه‌هات بده.»
  • «از درد لاعلاجی به خر میگه خانمباجی.»
  • «از دور دل و می‌بره، از جلو زهره رو.»
  • «از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه.»
  • «از سوراخ سوزن رد می‌شه، از در دروازه رد نمی‌شه.»
  • «از شما عباسی، از ما رقاصی.»
  • «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» ((گر دایره کوزه ز گوهر سازند))
  • «از کیسه خلیفه می‌بخشه.»
  • «از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند.»
  • «از گیر دزد در آمده، گیر رمال افتاد.»
  • «از ماست که بر ماست.»
  • «از مال پس است و از جان عاصی.»
  • «از مردی تا نامردی یک قدم است.»
  • «از من بدر، به جوال کاه.»
  • «از نخورده بگیر، بده به خورده.»
  • «از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن.»
  • «از هر چه بدم اومد، سرم اومد.»
  • «از هول هلیم افتاد توی دیگ.»
  • «از یک گل بهار نمی‌شه.»
  • «از این گوش می‌گیره، از آن گوش در می‌کنه.»
  • «اسباب خونه به صاحبخونه میره.»
  • «اسب پیش‌کشی‌رو، دندوناشو نمی‌شمرند.»

با حرف ب

با حرف ب
  • «با آل علی هرکه در افتاد، ور افتاد.»
  • «با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت.»
  • «با این ریش می‌خواهی بری تجریش؟»
  • «با پا راه بری کفش پاره می‌شه، با سر کلاه.»
  • «با خوردن سیر شدی با لیسیدن نمی‌شی.»
  • «باد آورده را باد می‌برد.»
  • «با دست پس می‌زنه، با پا پیش می‌کشه.»
  • «بادنجان بم آفت ندارد.»
  • «بادمجان دور قاب چین.»
  • «بارون آمد، ترک‌ها به‌هم رفت.»
  • «بار کج به منزل نمی‌رسد.»
  • «با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام با هیچکدام هر دو.»
  • «بازی اشکنک داره، سر شکستنک داره.»
  • «بازی بازی، با ریش بابا هم بازی.»
  • «با سیلی صورت خودشو سرخ نگه میداره.»
  • «با کدخدا بساز، ده را بچاپ.»
  • «با گرگ دنبه می‌خوره، با چوپان گریه می‌کنه.»
  • «بالا بالاها جاش نیست، پائین پائین‌ها راش نیست.»
  • «بالاتو دیدیم، پائینتم دیدیم.»
  • «با مردم زمانه سلامی و والسلام.»
  • «با نردبان به آسمون نمی‌شه رفت.»
  • «با همین پرو پاچین، می‌خواهی بری چین و ماچین؟”
  • «باید گذاشت در کوزه آبش را خورد.»
  • «با یکدست دو هندوانه نمی‌شود برداشت.»
  • «با یک گل بهار نمی‌شه.»
  • «ببینیم و تعریف کنیم.»
  • «بچه سر پیری زنگوله پای تابوته.»
  • «بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد.»
  • «بخور و بخواب کار منه، خدا نگهدار منه.»
  • «بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد// یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید.»
  • «بدهکار رو که رو بدی طلبکار می‌شه.»
  • «برادران جنگ کنند، ابلهان باور کنند.»
  • «برادر پشت، برادرزاده هم پشت؛ خواهرزاده را با زر بخر با سنگ بکش»
  • «برادری بجا، بزغاله یکی هفت‌صنار.»
  • «برای شکار بچه‌ببر به مغاک ببر باید رفت.»
  • «بر آن کدخدا زار باید گریست که دخلش بود نوزده خرج بیست»
  • «برای کسی بمیر که برات تب کنه.»
  • «برای همه مادره، برای ما زن‌بابا.»
  • «برای یک بی‌نماز، در مسجدو نمی‌بندند.»
  • «برای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه.»
  • «بر عکس نهند نام زنگی کافور.»
  • «به مالت نناز که به یک شب بنده، به حسنت نناز که به یک تب بنده.»
  • «به ماه میگه تو در نیا من در میام.»

ضرب‌المثل‌های ایرانی با حرف پ

ضرب‌المثل‌های ایرانی با حرف پ
  • «پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد.»
  • «پای خروستو ببند، به مرغ همسایه هیز نگو.»
  • «پایین‌پایین‌ها جاش نیست، بالابالاها راش نیست.»
  • «پز عالی، جیب خالی.»
  • «پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمی‌شناسه.»
  • «پس از قرنی شنبه به نوروز میافته.»
  • «پستان مادرش را گاز گرفته.»
  • «پسرخاله دسته دیزی.»
  • «پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان.»
  • «پسر کو ندارد نشان از پدر// تو بیگانه خوانش نخوانش پسر.»
  • «پشت تاپو بزرگ شده.»
  • «پنج انگشت برادرند، برابر نیستند.»
  • «پوست خرس نزده می‌فروشه.»
  • «پول است نه جان است که آسان بتوان داد.»
  • «پول پیدا کردن آسونه، اما نگهداریش مشکله.»
  • «پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد کور.»
  • «پولدارها به کباب، بی‌پولها به بوی کباب.»
  • «پول ما سکه عُمَر داره.»
  • «پیاده شو با هم راه بریم.»
  • «پیاز هم خودشو داخل میوه‌ها کرده.»
  • «پی خر مرده میگرده که نعلش را بکنه.»
  • «پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوبه.»
  • «پیرزنه دستش به درخت گوجه نمی‌رسید، می‌گفت: ترشی بمن نمی‌سازه.»
  • «پیش از آخوند منبر نرو.»
  • «پیش رو خاله، پشت سر چاله.»
  • «پیش قاضی و معلق بازی.»

با حرف ت

با حرف ت
  • «تا ابله در جهانه، مفلس درنمی‌مانه.»
  • «تابستون پدر یتیمونه.»
  • «تا پریشان نشود کار به سامان نرسد.»
  • «تا تریاق از عراق آرند، مار گزیده مرده باشد.»
  • «تا تنور گرمه نون‌و بچسبون.»
  • «تا تو فکر خر بکنی ننه، منو در بدر می‌کنی ننه.»
  • «تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ میان بیرون.»
  • «تا شغال شده بود به چنین سوراخی گیر نکرده بود.»
  • «تا کرکس بچه‌دار شد، مردار سیر نخورد.»
  • «تا گفته‌ای غلام توام، می‌فروشنت.»
  • «تا گوساله گاو بشه، دل مادرش آب می‌شه.»
  • «تا مار راست نشه توی سوراخ نمی‌ره.»
  • «تا نازکش داری نازکن، نداری پاهاتو دراز کن.»
  • «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.»
  • «تا نباشد چوب تر فرمان نبرند گاو وخر.»
  • «تا هستم به ریش تو بستم.»
  • «تب تند عرقش زود در میاد.»
  • «تخم‌مرغ دزد، شتر دزد می‌شه.»
  • «تخم نکرد، وقتی هم کرد توی کاهدون کرد.»
  • «ترب هم جزء مرکبات شده.»
  • «ترتیزک خریدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد.»
  • «تره به تخمش می‌ره، حسنی به باباش.»

با حرف ج

با حرف ج
  • «جا تره و بچه نیست.»
  • «جاده دزد زده تا چهل روز امنه.»
  • «جای سوزن انداختن نیست.»
  • «جایی نمی‌خوابه که آب زیرش بره.»
  • «جایی که میوه نیست چغندر، سلطان مرکباته.»
  • «جلوی آب رودخانه را می‌شود گرفت، جلوی حرف (دهن) مردم را نه.»
  • «جواب ابلهان خاموشیست.»
  • «جواب‌های، هویه.»
  • «جوانی کجائی که یادت بخیر.»
  • «جوجه را آخر پائیز می‌شمرند.»
  • «جوجه همیشه زیر سبد نمی‌مونه.»
  • «جو دادن خر تو کتل (کوتل) فایده نداره.»
  • «جون به عزرائیل نمی‌ده.»
  • «جهود، دعاش را آورده.»
  • «جیبش تار عنکبوت بسته.»
  • «جیگر جیگره، دیگر دیگره.»
  • «جهان دیدن به از جهان خوردن است.»

چ

  • چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند.
  • «چار دیواری اختیاری.»
  • «چاقو دسته خودشو نمیبره.»
  • «چاه‌کن همیشه ته چاهه.»
  • «چاه مکن بهر کسی، اول خودت، دوم کسی.»
  • «چاه نکنده منار دزدیده.»
  • «چرا توپچی نشدی.»
  • «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.»
  • «چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد.»
  • «چشیده خور بدتر از میراث خوره.»
  • «چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی.»
  • «چشمش آلبالو گیلاس می‌چینه.»
  • «چشمش هزار کار میکنه که ابروش نمیدونه.»
  • «چغندر گوشت نمیشه، دشمنم دوست نمیشه.»
  • «چنار در خونه‌شونو نمی‌بینه.»
  • «چنین است رسم سرای درشت»
  • «چوب خدا صدا نداره، هر کی بخوره دوا نداره.»
  • «چوب دو سر طلاست.»

ح

  • «حسنی به مکتب نمی‌رفت وقتی می‌رفت جمعه می‌رفت.»
  • «حرف حق تلخ است.»
  • «حرف ٫حرف می‌اره .اسمان برف می‌اره»
  • «حوضی که ماهی نداره قورباغه سالاره»
  • «حرف راست رو از بچه بشنو»
  • «حرفا میزنه از دهنش گنده تر»
  • «حرف بد تا لحد با آدمه»
  • «حرف راست را باید اول مزه مزه کرد،بعد زد»
  • «حرف راست قسم نمی‌خواهد»
  • «حساب حسابه٬کاکا برادر»
  • «حسود هرگز نیاسود»
  • «حق گرفتنیه نه نشستنی.حق گرفتنیه نه دادانی»
  • «حکیم بری دوا میده.ملا بری دعا میده»
  • «حمومک مورچه داره.بشین و پاشو»
  • «حلوای عزا را هم زدن»

با حرف خ

  • «خار را در چشم دیگران می‌بینه و تیر را در چشم خودش نمی‌بینه.»
  • «خاشاک به گاله ارزونه، شنبه به جهود.»
  • «خاک خور و نان بخیلان مخور.» ((خار نه‌ای زخم ذلیلان مخور…)) نظامی
  • «خاک کوچه برای باد سودا خوبه.»
  • «خال مه‌رویان سیاه و دانه فلفل سیاه// هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا؟»
  • «خاله‌ام زائیده، خاله‌زام هو کشیده.»
  • «خاله را می‌خواهند برای درز و دوز و گرنه چه خاله چه یوز.»
  • «خاله سوسکه به بچه‌اش میگه: قربون دست و پای بلوریت.»
  • «خانه‌ای را که دو کدبانوست، خاک تا زانوست.»
  • «خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالی باشه.»
  • «خانه خرس و بادیه مس؟»
  • «خانه داماد عروسیست، خانه عروس هیچ خبری نیست.»
  • «خانه دوستان بروب و در دشمنان مکوب.» سعدی
  • «خانه قاضی گردو بسیاره اما شماره داره.»
  • «خانه کلیمی نرفتم وقتی هم رفتم شنبه رفتم.»

د

  • «دادن به دیوانگی گرفتن به عاقلی.»
  • «دارندگی‌ست و برازندگی.»
  • «داری طرب کن، نداری طلب کن.»
  • «داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حسابه.»
  • «دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد.»
  • «دانا گوشت می‌خورد نادان چغندر.»
  • «دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه// هر دو جانسوز است اما این کجا و آن کجا»
  • «دایه از مادر مهربان‌تر را باید پستان برید.»
  • «دختر، تخم ترتیزک است.»
  • «دختر تنبل، مادر کدبانو را دوست داره.»
  • «دختر می‌خواهی مامش را ببین، کرباس می‌خواهی پهناش را ببین.»
  • «دختر همسایه هر چه چل‌تر برای ما بهتر.»
  • «دختری که مادرش تعریف بکنه برای آقادائیش خوبه.»
  • «درازی شاه‌خانم به پهنای ماه‌خانم در.»
  • «در بیابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام.»
  • «در بیابان لنگه کفش‌کهنه، نعمت خداست.»
  • «در پس هر گریه آخر خنده‌ایست.» (…مرد آخربین مبارک بنده‌ایست) مولوی
  • «در جنگ، حلوا تقسیم نمی‌کنند.»
  • «در جوانی مستی، در پیری سستی، پس کی خدا پرستی؟»
  • «در جهان هرکس که دارد نان مفت// می‌تواند حرف‌های خوب گفت»
  • «در جهنم عقربی هست که از دستش به مار غاشیه پناه می‌برند.»
  • «در جیبش را تار عنکبوت گرفته‌است.»
  • «در چهل سالگی طنبور می‌آموزد در گور استاد خواهد شد.»
  • «در حوضی که ماهی نیست، قورباغه سپهسالاره.»
  • «در خانه‌ات را ببند همسایه تو دزد نکن.»
  • «در خانه اگر کس است یک‌حرف بس است.»
  • «در خانه بیعاره‌ها نقاره می‌زنند.»
  • «در خانه مور، شبنمی طوفانست.»
  • «در خانه هرچه، مهمان هرکه.»

ر

ر
  • «راستی هیبت‌اللهی یا می‌خواهی منو بترسونی؟»
  • «راه دزد زده تا چهل روز امنه.»
  • «راه دویده، کفش دریده.»
  • «رحمت به کفن دزد اولی.»
  • «رخت دو جاری را در یک طشت نمیشه شست.»
  • «رستم است و یکدست اسلحه.»
  • «رستم در حمام است.»
  • «رستم صولت و افندی پیزی.»
  • «رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت.» ((نریخت درد می‌ومحتسب زدیر گذشت …)) آصفی هروی
  • «رطب خورده منع رطب چون کند.»
  • «رفت زیر ابروش را برداره چشمش را هم کور کرد.»
  • «رفت به‌نان برسه به‌جان رسید.»
  • «رفتم ثواب کنم کباب شدم.»
  • «رفتم خونه خاله دلم واشه، خاله خسبید دلم پوسید.»
  • «رفتم شهر کورها، دیدم همه کور، من هم کور.»
  • «رقاصه نمی‌تونست برقصه می‌گفت زمین کجه.»

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا