شعر نو عاشقانه ناب (80 اشعار رمانتیک پر احساس نو شاعران بزرگ)

تاریخ شعر جهان رابطه تنگانگی با تاریخ شعر ایران دارد. اما در همین صد سال پیش بود که کم کم شاعران خودش را از بند شعر نظم رها کرده و به سمت نثر ساده آمدند. همین موضوع باعث به وجود اشعار نو و آزاد شد که در این قالب بهترین و زیباترین اشعار عاشقانه را سرودند. ما نیز در این بخش از سایت تک متن چندین شعر نو عاشقانه را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. با ما باشید.

شعر نو عاشقانه ناب (80 اشعار رمانتیک پر احساس نو شاعران بزرگ)

اشعار نو عاشقانه و احساسی

مگر عشق چیست‌؟

جز لحظه‌ای شجاعت

در بیشه‌ای خلوت

و هرم یک بوسه ناگهانی

عشق همین

چیزهای کوچکی است

که همه از آن می‌ترسند

“علیرضا اسفندیاری”

تو

هر بار که می‌روی

من دوباره عاشقت می‌شوم

نمی‌دانم

چرا باور نمی‌کنم که

رفتن، رفتن است

نه آمدن

“علیرضا اسفندیاری”

برای درخت‌های کنار جاده فرقی ندارد

کسی که در سفر است

می‌رود، یا می‌آید

برای من اما فرق زیادی دارند

درختان مسیری که از تو دورم می‌کنند

و درختان مسیری که با تو نزدیکم

“لیلا کردبچه”

برای صبح شدن

نه به خورشید نیاز است

نه خنده‌های باد

چشم‌هایت را که باز کنی،

موهایت که پریشان بشود،

زندگی

عاشقانه طلوع خواهد کرد

“مینا آقازاده”

مطلب مشابه: متن درباره عشق [ 50 متن ناب احساسی عاشقانه و دلبرانه در وصف عشق ]

مطلب مشابه: متن دلبری عاشقانه از همسر (80 جمله کوتاه و ناب دلبرانه همسر)

اشعار نو عاشقانه و احساسی

می‌آیی

نمی‌آیی

می‌آیی

نمی‌آیی

می‌آیی

نمی‌آیی…

نمی‌آیی.

تسبیح هم تسبیح‌های قدیم!

“ناصر حامدی”

درس هندسه

نخست عشقی ست سبز

وعشق، درقلب سرخ

و قلب، در سینه پرنده ای می تپد

که با دل و عشق خویش

همیشه را خرّم است.

پرنده بر ساقه ایست

وساقه بر شاخه ای

درخت در بیشه ای

و بیشه در ابر و مِه

و ابر و مِه گوشه ای ز عالم اعظم است.

کنون به دست آورید

مســـاحت عشــــــق را

که چنـــدها برابر عــــالم است.

“محمدرضا شفیعی کدکنی”

در صدا کردن نام تو

یک «کجایی؟!» پنهان است

یک «کاش می‌بودی»

یک «کاش باشی»

یک «کاش نمی‌رفتی»

من نام تو را

حذف به قرینه

این همه دلتنگی و پرسش صدا می‌زنم

“علیرضا روشن”

تا شب نشده

خورشید را

لای موهایت می‌گذارم

و عاشق می‌شوم

فردا،

برای گفتن

دوستت دارم

دیر است

“جلیل صفربیگی”

نمی‌خواستم

این عشق را فاش کنم

ناگاه به خود آمدم،

 دیدم همه کلمات راز مرا می‌دانند

این است که

 هرچه می‌نویسم

عاشقانه‌ای برای تو می‌شود

“شهاب مقربین”

می‌گویند

عمر من و تو

در محاسبات نجومی

در حد پلک زدن یک ستاره هم نیست

من

اما حاضرم زیر تک درختی

پرت افتاده‌تر از تنهایی آدم

در پرتو حسن تو بنشینم

و صد سالی یک بار، پلک بزنم

“عباس صفاری”

مشقم کن

وقتی که عشق را زیبا بنویسی

فرقی نمی‌کند که قلم

از ساقه‌های نیلوفر باشد

یا از پر کبوتر

حسین منزوی

مطلب مشابه: متن کوتاه عاشقانه لاکچری برای عشق و همسر { 40 متن خفن و لاکچری رمانتیک }

مطلب مشابه: جملات صبح بخیر عاشقانه به معشوق (100 متن صبحت بخیر همسر گلم)

نیوتن اگر

جاذبه را درست می‌فهمید

معشوقه‌اش از درخت متنفر نبود

و در دفتر خاطراتش نمی‌نوشت:

اشک‌های من هم

به زمین می‌افتاد

اما تو

سیب را ترجیح دادی!

“هومن شریفی”

اگر تو نبودی

من کاملا بیکار بودم

هیچ کاری

در این دنیا ندارم

جز دوست داشتن تو

“رسول یونان”

من ابر شدم

گفته بودی که خورشیدی

یادت هست؟

تا زیباتر بتابی

چقدر گریستم؟

“رسول یونان”

به جز حضور تو،

هیچ چیز این جهان بیکرانه را

جدی نگرفتم …

حتی عشق را!

“حسین پناهی”

چشمان تو

گل آفتابگردانند

به هر کجا

که نگاه کنی

خدا آنجاست

“حسین پناهی”

ماندن

 به پای کسی که

دوستش داری

قشنگترین اسارت زندگی است

“حسین پناهی”

گریه کار کمی‌ست

برای توصیف رفتنت

دارم به

 رفتار پرشکوهی

شبیه مرگ

فکر می‌کنم

“کامران رسول زاده”

موهای تو

واکنش پیچیده‌ای‌ست

که باد به سیاهیِ بختِ من

نشان می‌دهد

“کامران رسول زاده”

تمام خنده‌هایم را نذر کرده‌ام

تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا

عطر دست‌هایت، دلتنگی‌ام را به باد می‌سپارد

“سیدعلی صالحی”

ای بانو!

بیا حواسمان را پرت کنیم

مال هرکس دورتر افتاد

عاشق‌تر است

اول خودم،

حواسم را بده تا پرت کنم

“کیکاووس یاکیده”

عشق من!

بارها با نفس‌هام

به نقطه نقطه تن‌ات گفته‌ام

دوست داشتن تو

گفتنی نیست

تماشایی‌ست

دست‌هام شاهدند

“عباس معروفی”

کشاورز دعایِ باران خواند

و باران آمد

کاش تو را خواسته بود

کاش تو آمده بودی

“علیرضا روشن”

جفرافیای کوچک من

همین چشم‌های مشکی توست

که هیچ چیز جایش را نمی‌گیرد

“رسول عظیمی”

یک شب که

هزار شب نمی‌شود

گره بزن

سیاهی موهایت را

به سیاهی شب

ماهم شو

“رسول عظیمی”

اگر می‌دانستم

برایم گل می‌آوری

زودتر می‌مُردم

“احسان پرسا”

مطلب مشابه: تبریک تولد عاشقانه زیبا { 100 متن و جملات تولدت مبارک عشقم همسرم }

مطلب مشابه: متن رمانتیک عاشقانه + 35 شعر و جمله رمانتیک و لاکچری احساسی

سپیدی موهایم

را سرسری نگیر

اینجا

خیلی وقت است

که برف نباریده

“میلاد تهرانی”

اولین بار

لب‌هایت را که بوسیدم

فهمیدم

که مومنان

برای رودی از عسل

چطور شب زنده داری می‌کنند

“حافظ ایمانی”

جهان کوچکی‌ست زندگی‌ام

و تو

لطیف‌ترین قدرت این جهانی

آغوش را تحریم کنی

بیچاره می‌شوم

“کاظم خوشخو”

بی‌هدف می‌نویسم و می‌دانم

در یکی از همین سطرها

تو عاشق می‌شوی

و من تنها می‌مانم

“شهریار بهروز”

لب‌های تو

روزهای قرمز تقویم منند

برای بوسیدن‌شان

باید همه چیز را تعطیل کرد

“محسن حسینخانی”

برلین و پاریس

تهران و پراگ

فرقی ندارد

پایتخت عشق

همین آغوش توست

مرا در آغوش‌ات بگیر و ببوس

“نگین وضعی”

می‌خواهم آنقدر

از دوست داشتن بنویسم

تا تمام مردم زمین

به دنبال تو

تاریخ را

تا پایان دنیا ورق بزنند

“نگین وضعی”

اشعار نو عاشقانه و احساسی

یکی باید باشد

یکی که آدم را صدا کند

به نام کوچک‌اش صدا کند

یک جوری که حال آدم را خوب کند

یک جوری که هیچ کس دیگر بلد نباشد

یکی باید آدم را بلد باشد

“مریم ملک‌دار”

عزیزم!

همه می‌دانند از دهانت

صدای بوسه می‌آید

و چشم‌هایت

سکوت را به دریا تحمیل می‌کند

خوش به حالت که زنی

و خوش به حالت که من

دوست‌ات دارم

“بهرنگ قاسمی”

شعر عاشقانه نو بسیار احساسی و زیبا

مگر نمی‌گویند

که هر آدمی

یک بار عاشق می‌شود؟!

پس چرا هر صبح که

چشم‌هات را باز می‌کنی

دل می‌بازم باز؟!

چرا هربار که

از کنارم می‌گذری

نفست می‌کشم باز؟!

چرا هربار که می‌خندی

در آغوش‌ات در به در می‌شوم باز؟!

چرا هر بار که

تنت را کشف می‌کنم

تکه‌های لباسم بال درمی‌آورند باز؟!

گل قشنگم

برای ستایش تو

بهشت جای حقیری‌ست

با همین

 دست‌های بی‌قرار

به خدا می‌رسانمت

“عباس معروفی”

عکس می‌گیرم

از ضربات شعری

که بر من فرود آوردی

عکس می‌گیرم

از صبحی برفی در ملائی که تو تیربارانم کرده‌ای

عکس می‌گیرم

از صدای تو، لبخندت، شکستن آوازم

و نشان می‌دهم

به کسی که شعر مرا می‌خواند

و باریکه‌ای از ابر

در حیرت لبخندش موج می‌زند

“محمد شمس لنگرودی”

چقدر خوب بود

تو، گل من بودی

هر روز به تو آب می‌دادم

علف چرک‌های تو را

می‌شستم‌ و به بوی تنت،

مغرور می‌شدم

شب‌ها کنار لب‌ات

رویا بو می‌کردم ‌‌‌و

روزها، حسادت دنیا را

چقدر خوب بود

تو، گل من بودی

برای تو

یک گلدان کوچک زیبا می‌ساختم

با یک باغچه و حوضی پر از انار

خوابت را

کنار پنجره آفتاب می‌دادم‌‌و

برای صبحانه‌ات، هوای تازه شمال می‌خریدم

چقدر خوب بود

تو، گل من بودی

“افشین صالحی”

می‌خواهم از دنیا دور باشم

موهایم را می‌بافم با بادبادک‌ها

آرزوهایم را پرت می‌کنم

برای گربه‌هایی که

یک عمر زل می‌زدند به زندگی‌م

دل می‌برم از تو…

درست زمانی که دست‌هایت را محکم گرفته‌ام

گفته بودم

جهان یک روز آنقدر تاریک می‌شود

که نمی‌توانی پیدایم کنی

نمی‌توانی کنار من خیره بمانی

به خوشبختی کوری که از اول هم سهم من نبود

آخرین بادبادک را هم گره می‌زنم به موهایم…

دنبال من نگرد

“فرناز خان‌احمدی”

مطلب مشابه: متن عاشقانه کوتاه برای استوری؛ 50 جملات جذاب برای عشقم

مطلبب مشابه: متن بیو عاشقانه خفن {200 متن زیبای احساسی جدید بیو اینستا تلگرام}

شعر عاشقانه نو بسیار احساسی و زیبا

مگر می‌شود

بوی تو را داشت و

خاطراتت را بوئید و

تو نباشی و اشک نباشد؟

وای

باز آبی پوشیده ای‌؟

چقدر به تو می‌آید این لباس

می‌دانی‌؟

آبی توئی وقتی عاشقی

همین، آبی از تو رنگ می‌گیرد

مهربان

من که پا به پای تو آمده‌ام

فقط نمی‌دانم چرا این بار تنها رفتی‌؟

چقدر گفتم که بیا و نرو؟

چقدر گفتم حالا که می‌روی زود بیا

وقت رفتن یک آن ایستادی

در ازدحام نگاه‌ها، نگاهم کردی

دستی تکان دادی و آرام رفتی

پشت این شعر مردی می‌گرید

“بهمن زارع”

شعر نو عاشقی بلند

شتاب مکن

که ابر بر خانه‌ات ببارد

و عشق

در تکه‌ای نان گم شود

هرگز نتوان

آدمی را به خانه آورد

آدمی در سقوط کلمات

سقوط می‌کند

و هنگام که از زمین برخیزد

کلمات نارس را

به عابران تعارف می‌کند

آدمی را توانایی

عشق نیست

در عشق می‌شکند و می‌میرد

احمدرضا احمدی

چون عشق را در دفترم نوشتم

دیگر نتوانستم آن را پاک کنم، نشد

سه نکته را در قالب سه درس آموختم

درس اول:

بیهوده عشق را روی کاغذ اسیر نکن و به صلابه نکش

که اسیرت می‌کند و به صلابه‌ات می‌کشد

درس دوم:

چون عشق را در گوشه‌ای نوشتی،

سعی بر پاک کردن آن مکن که نمی‌توانی

پس اسیری‌ات مبارک

درس سوم:

چون که اسیر شدی و به قفس افتادی نمیر

بمان و دنیا را از درون قفس تماشا کن

دنیا از دید یک زندانی ابدی تماشاییست

“سیدعلی صالحی”

شعر نو عاشقی بلند

زیبا! هوای حوصله ابری است

چشمی از عشق ببخشایم

تا رود آفتاب بشوید، دلتنگی مرا

زیبا! هنوز عشق

در حول و حوش

چشم تو می‌چرخد

از من مگیر چشم

دست مرا بگیر و

کوچه‌های محبت را با من بگرد

یادم بده چگونه بخوانم

تا عشق در تمامی دل‌ها معنا شود

یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت

در تندباد عشق نلرزد

زیبا! آن‌گونه عاشقم

که حرمت مجنون را

احساس می‌کنم

آن‌گونه عاشقم

که نیستان را

یک‌جا هوای زمزمه دارم

آن‌گونه عاشقم

 که هر نفسم شعر است

زیبا

چشم تو شعر

چشم تو شاعر است

من دزد شعرهای چشم تو هستم

زیبا

کنار حوصله‌ام بنشین

بنشین مرا به شط غزل بنشان

بنشان مرا به منظره عشق

بنشان مرا به منظره باران

بنشان مرا به منظره رویش

من سبز می‌شوم

زیبا! ستاره‌های کلامت را

در لحظه‌های ساکت عاشق بر من ببار

بر من ببار تا که برویم بهاروار

 چشم از تو بود

و عشق بچرخانم بر حول این مدار

زیبا! زیبا…

تمام حرف دلم این است

من عشق را

به نام تو آغاز کرده ام

در هر کجای عشق که هستی

آغاز کن مرا

“محمدرضا عبدالملکیان”

عشق

راهی‌ست برای بازگشت به خانه

بعد از کار، بعد از جنگ

بعد از زندان، بعد از سفر

بعد از…

من فکر می‌کنم

فقط عشق می‌تواند

پایان رنج‌ها باشد

به همین خاطر

همیشه آوازهای عاشقانه می‌خوانم

من همان سربازم

که در وسط میدان جنگ

محبوب‌اش را فراموش نکرده است

“رسول یونان”

شعر نو عاشقانه از نیما یوشیج

شعر نو عاشقانه از نیما یوشیج

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمی کاهم

تو را من چشم در راهم

“نیما یوشیج”

اشعار نو عاشقانه از هوشنگ ابتهاج

من نمی دانستم معنی هرگز را!

تو چرا باز نگشتی دیگر…؟

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

اشک روان سایه پیک مهربانی ست

از دیده افتادی ولی از دل نرفتی

مرو که با تو هر چه هست می رود

چنان تو در دل من جا گرفته ای ای جان

که هیچ کس نتواند گرفت جای تو را

گر بگويم كه تو در خونِ منی، بُهتان نيست

زبان عاشقان چشم است و

چشم از دل نشان دارد

چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را

که با هزار سال بارش شبانه روز هم

دل تو وا نمی شود…

این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم

که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست

باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم

آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم

دل ما خوش به فَريبی ست،

غبارا تو بمان…

هر کجا نامه ی عشق است،

نشان من و توست………

هوای آمدنت دیشبم به سر می‌زد

نیامدی که ببینی دلم چه پر می‌زد

خوشا صبحی که چون از خواب خیزم

به آغوش تو از بستر گُریزم

به پایداری آن عشق سربلندم قسم

که سایه ی تو به سر می برد وفای تو را

بهار من بود آن گه که یار می آید

اشعار نو عاشقانه از هوشنگ ابتهاج

بمان که “عشق” به حالِ من و تو غبطه خورَد

بمـان کــه یـــارِ توام، عشق کن کــه یـــارِ منی

ز کدام رَه رسیدی ز کدام در گذشتی

که ندیده دیده ناگه به درون دل فِتادی

تا من بودم نیامدی، افسوس!

وانگه که تو آمدی، نبودم من

پری بودی و با من راز کردی

به ناز و عشوه عشق آغاز کردی

مرا آواز دادی ، چون رسیدم

کبوتر گشتی و پرواز کردی

دوشَت به خواب دیدم و گفتم: خوش آمدی

ای خوش ترین خوش آمده بار دگر بیا!…

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست!

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا