شعر میلاد حضرت عباس (ع) | گلچین شعر کوتاه مذهبی تولد ابوالفضل
شعر میلاد حضرت عباس (ع) را در تک متن به صورت گلچین آماده کردهایم. عباس بن علی بن ابیطالب (۲۶-۶۱ق) مشهور به ابوالفضل پنجمین پسر امام علی(ع) و اولین فرزند امالبنین است. مهمترین فراز زندگی او حضور در واقعه کربلا و شهادت در روز عاشورا است. دربارهٔ زندگی و احوالاتش تا قبل از ماه محرم ۶۱ق اطلاعات چندانی وجود ندارد جز اینکه بر اساس برخی گزارشها در جنگ صفین حضور داشته است.

اشعار تبریک تولد قمر بنی هاشم
به روی دست علی ماه هویدا شده است
این قمر آینه هیبت بابا شده است
به رخش شمس خدا محو تماشا شده است
در دل زینب و ارباب چه غوغا شده است
گفت ارباب به زینب قمرم میآید
دلت آسوده که سردار حرم میآید
ولادت حضرت عباس (ع) و روز جانباز مبارک باد
هر گل خوشبو که گل یاس نیست
هر چه تلالو کند الماس نیست
ماه زیاد است و برادر بسی
هیچ یکی حضرت عباس نیست
میلاد حضرت عباس (ع) و روز جانباز مبارک
تو ساقی عطشانی، سقای یتیمانی
رحمت به صفای تو، ای ماه بنیهاشم
تو اصل مناجاتی، تو قبله حاجاتی
چشمم به عطای تو، ای ماه بنیهاشم
میلاد حضرت عباس (ع) و روز جانباز مبارک باد

دستی به دامانت زنم ای مهربان ابوالفضل
از مرحمت لطفی نما بر شیعیان ابوالفضل
ما عاشقان کربلاییم ای مه تابان
جوییم همه راهش ز تو با صد فغان ابوالفضل
چهارم شعبان، روز شکفتن گل معطر ابوالفضل (ع) بر شاخسار اهل بیت (ع) مبارک باد
مطلب مشابه: تبریک میلاد حضرت عباس (ع) / ۴۰ شعر و جمله میلاد قمر بنی هاشم
عکس نوشته اشعار حضرت عباس
ای آب بقا عباس، خورشیدلقا عبّاس
مشتاق لقای تو، ای ماه بنیهاشم
در موقف رستاخیز زهرا به تو مینازد
این فخر برای تو، ای ماه بنیهاشم
میلاد حضرت عباس (ع) مبارک باد
بر گو به ساقی پر ز می جام طهورایی کند
تا شمع جمع عاشقان یار تماشایی کند
کز هاتف غیبم ندا از حی سرمد آمده
عباس بهر یاری دین محمد آمده
فرارسیدن میلاد حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز مبارک
چه عباس آنکه در حشمت امیر راستین آمد
چه عباس آنکه از همّت پناه مسلمین آمد
چه عباس آنکه از اصل و نسب از دوره هاشم
چو جان مرتضی و حُسن خیرالمرسلین آمد
میلاد حضرت عباس (ع) مبارک باد
مرا از بچگی احساس دادند
مرا عادت به بوی یاس دادند
کلید قفلهایم را از اول
به دست حضرت عباس دادند
ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز مبارک
میلاد مسعود ابوالفضل جوان است
هنگام شادی و سرور شیعیان ست
از دامن امالبنین ماهی عیان است
کز روی وی شرمنده ماه آسمان ست
میلاد حضرت عباس (ع) مبارک باد
امشب شب میلاد علمدار حسین است
میلاد علمدار وفادار حسین است
گر بود علی محرم اسرار محمد
عباس علی محرم اسرار حسین است
ولادت قمر بنیهاشم حضرت ابوالفضل العباس (ع) مبارک
عباس واژه ایست که تشبیه کردنش
کار مجاز و قافیه و استعاره نیست
هنگام وصف کردن عباس جز حسین
هر واژهای به کار برم خوش قواره نیست
میلاد باسعادت حضرت عباس (ع) گرامی باد

شعرهای مولودی حضرت ابولفضل
عباس یعنی رنگ سرخ پرچم عشق
یعنی مسیر پر پیچ و خم عشق
جوشیدن بحر وفا معنای عباس
لب تشنه رفتن تا خدا معنای عباس
میلاد حضرت عباس (ع) مبارک باد
روشنگر آفتاب، عباس آمد
تفسیر زلال آب، عباس آمد
خیزید، گل آرید و گل افشانید
زیرا که گل بوتراب، عباس آمد
ولادت حضرت عباس (ع) مبارک باد
امشب مدینه از شعف اعلان سقایی کند
تا تشنگان عشق را سر مست و شیدایی کند
گسترده رنگین سفرهای زیبا رویایی کند
کز میهمان خویشتن نیکو پذیرایی کند
ولادت حضرت عباس (ع) بر شما مبارک باد
نور چشم برادر آمد
پسر حیدر آمد
این نو رسیده قبله اهل یقین است
این نور چشم حیدر و امالبنین است
میلاد حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز مبارک
تو آمدی و روشنی روز و شب شدی
از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی
در قامتت اگرچه قیامت ظهور داشت
الگوی بندگی و وقار و ادب شدی
میلاد حضرت ابوالفضل (ع) مبارک
دو ماه از دو افق در دو شب تجلّی کرد
یکی شهنشه دوران، یکی امیر سپاهش
دو گوهر از دو صدف از دو بحر گشت نمایان
یکی چراغ هدایت، یکی معین و گواهش
یکی حسین و یکی ناصر حسین، ابوالفضل
که جان خویش به کربلا بداد به راهش
ولادت علمدار کربلا، حضرت عباس (ع) مبارک
آمدی ای دلربای نازنین
روی ماهت قبله اهل یقین
نور چشم علی و امالبنین
یا مولا بهترین یار حسین
خوش آمدی یا عباس ای علمدار حسین
ولادت حضرت عباس (ع) مبارک باد
مطلب مشابه: متن در مورد حضرت ابوالفضل عباس (ع) و 20 شعر سوزناک غمگین
شعر تبریک میلاد حضرت عباس
گُل بریزید عزیزِ جان آمد
ماهِ زیبای آسِمان آمد
پرُ شد از این سُخَن همه آفاق
دُرِّ گنجینه گِران آمد
آمد آن دلبری که با قدمش
لطفِ ممتد و بی کران آمد
تو بخوان سائل از سر مستی
غیرت اللهِ خانِدان آمد
یلِ اولاد شیر حق حیدر
تک علمدارِ پهلوان آمد
آمد آن دلبری که ذوالکرم است
میر میدان و ساقی حرم است
چه شبی شد شب صفا امشب
شب پیدایش وفا امشب
خلق گردیده شد به دست خدا
کوهِ خیر و یمِ عطا امشب
می شود قاطعا بر آورده
عرضِ هر حاجت و دعا امشب
هاتفی حامل خبر آمد
مژده آورد برای ما امشب
در شب عید عیدی ما شد
سفر شهر کربلا امشب
شکر حق غرق این چنین بذلیم
مست و دیوانه اباالفضل یم
رضا آهی
….خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را
هنرمندانه طرحی نو زده، این قد و قامت را
الا بالا بلندِ سر به زیرِ محضر خورشید
که کامل کرده چشمانت، نشانی نجابت را
تو آن ماهی، که یک ایل عاشقانه خیره ات می شد
به رخسارت خدا گویا، تراشیده ملاحت را
کدامین واژه ات را شرح باید داد ای ساقی
ولایت یا اصالت یا شجاعت یا شرافت را؟
دعای خسته گان قوم را، آمین بگو ای مرد
که با نامت عجین کردند نام استجابت را
به قلب تشنه ام ساقی، به غیر از تو که می بخشد
چنان باران، به جای جرعه، دریای کرامت را؟
کنار نام تو آیینه بگذارند شاعرها
به جای آنکه بنویسند اوصاف شهامت را
قیامت محشری خواهد شد از حظِ حضورت، پس
به عشق دیدنت من عاشقم، صبح قیامت را
چنان شد پیشکش پای برادر دست های تو
که اخلاصش عوض کرده ست تعریف سخاوت را
کنار علقمه، سقا ترین تشنه، حسینت خواند
از آن خون گریه های زخم چشمانت، خجالت را
علم افتاد و دست خیمه از دستت جدا افتاد
و زینب دید از آن لحظه به چشمانش اسارت را
حسن کردی

نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
که بارور بشود نطق من از این باور
منِ کویر چه گویم که مدح حضرت آب
مقدس است چنان آیه آیه ی کوثر
به واژه واژه ی هر بیت می خورم سوگند
شروع منقبت اوست انتهای هنر
چنان به مدحت نامش قلم به وجد آمد
که مست واژه و احساس می شود دفتر
علی چه گفت به ام البنین؟ که می روید
به دشت دامن گلدار تو چهار پسر
چه کهکشان قشنگی شود به خانه ی نور
سه تا ستاره ی پر نور در کنار قمر
رسید قصه به آنجا که بعد چندین سال
خدا به نخل ولایت دوباره داده ثمر
زبان علم نجوم از قیاس در مانده ست
گرفت حضرت خورشید، ماه را در بر
بغل گرفت کسی را که برق چشمانش
شد از خزانه ی الماس عرش زیباتر
گرفت لحظه ای آیینه را مقابل خود
صدف چگونه گرفته ست در بغل گوهر
بنازمش که فقط طرح سیب لبخندش
به کام عاطفه آورد طعم قند و شکر
چه خنده ها که به روی پدر کند عباس
چه بوسه ها که به بازوی او زند حیدر
علی خودش که یدالله بود و عباسش
به روی دست خداوند بوده انگشتر
روا بود که ملائک به محضرش آیند
چنانکه حضرت جبریل نزد پیغمبر
که جبرئیل سراسیمه با وضو آمد
و ریخت در پر قنداقه ی شریفش پر
می آورند که خوشبو کنند جان ها را
ملائک از ختن عرش یک جهان عنبر
زمان بارش نقل و بلور و نور رسید
که اوست از همه ی آسمانیان انور
به صورت ملکوتش که کاشف الکرب است
برادرانه همیشه حسین کرده نظر
همیشه نزد برادر چنان ادب می کرد
چنانکه که محضر مولای ما بُود قنبر
همان که کوه ادب بوده است سر تا پا
همان که کوه حیا بوده است پا تا سر
همان که با نگهش کیمیاگری بلد است
اگر ز روی محبت کند به خاک نظر
کسی که گرد و غبار عبا و نعلینش
گران تر است برای جهان ز قیمت زر
فقط نبود اباالفضل صاحب شمشیر
که بود حضرت علامه صاحب منبر
به نور رحمت او ارمنی مسلمان است
به دین معجزه اش نیست یک نفر کافر
چنان کریم که لایمکن الفرار از مهر
چنان رحیم که باران شود به هر آذر
دلم خوش است که در کشتی نجات حسین
به روز حشر اباالفضل می شود لنگر
بنازم آن خم ابروش را که در صفین
چگونه لرزه برانداخت بر تن اشتر
قیام کرد و قیامت شده ست بسم الله
که تیغ تیغ پسر بود و حکم حکم پدر
چنان علی که چنان درب قلعه را انداخت
نمانده است به دیوار قلعه هیچ اثر
علی عذاب برای یهود آورده ست!
خدا به جنگ یهود آمده ست یا که بشر؟
صدای اشهد ان لااله الا الله
بلند می شود از سوی مردم خیبر