شعر شهادت امام رضا (ع) با مجموعه اشعار غم انگیز کوتاه و بلند

در ادامه مجموعه ای از شعرهایی درمورد شهادت امام رضا (ع)، شعر بلند درباره شهادت امام رضا (ع)، شعر نوحه درمورد شهادت امام رضا (ع) و شعر کودکانه درباره شهادت امام رضا (ع) را برای شما عزیزان ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.

شهادت امام رضا (ع) یکی از حوادث تلخ و تاثیرگذار تاریخ اسلام است که نه تنها دل های مسلمانان را داغدار کرد، بلکه یاد و خاطره ایشان را در قلب ها زنده نگه داشت. امام رضا (ع)، به عنوان هشتمین امام شیعیان، با علم و معرفت خود، همواره در راه ترویج ارزش های انسانی و اسلامی کوشید و در برابر ظلم و ستم ایستادگی کرد.

شهادت ایشان، نماد فداکاری و ایثار در راه حق است و این واقعه، فرصتی است برای تامل در زندگی و آموزه های ایشان. در این شعرها، به ابعاد مختلف شخصیت و مقام امام رضا (ع) و اندوه ناشی از شهادت ایشان خواهیم پرداخت.

شعر شهادت امام رضا (ع) با مجموعه اشعار غم انگیز کوتاه و بلند

شعر درمورد شهادت امام رضا (ع) دوبیتی

با نام رضا به سینه ها گل بزنید
با اشك به بارگاه او پل بزنید

فرمود كه هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید

**

آمدی در خاک ایران، خاک ایران سبز شد
از جنوب کشور من تا خراسان سبز شد

ردِّ پایت شد مسیر رودهای بی قرار
هر کجا که آمدی حتی بیابان سبز شد

مهدی رحیمی

**

در اوج غربت و غم زهر کینه یارش بود
میان حجره دلش تنگ گلعذارش بود

در آرزوی جوادش دمی قرار نداشت
به آخرین نفسش چشم انتظارش بود

محمدعلی بیابانی

**

شعر شهادت امام رضا (ع) با مجموعه اشعار غم انگیز کوتاه و بلند

خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب
از سمت چشم‌های ترت أیها الغریب

تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی
باران گرفت دور و برت أیها الغریب

یوسف رحیمی

**

من كیستم گدای تو یا ثامن الحجج
شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج

بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز
تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج

**

مرغ دلم شور و نوا می کند
ذکر علی بن رضا می کند

می پرد و می رود از سینه ام
آه که عشق تو چها می کند

**

ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد
او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد

مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل
از روی شوق در ره جانانه جان سپرد

**

کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان
پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان

آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی
معصوم مظلومه، کجا بود رضا جان؟

**

شعر شهادت امام رضا (ع) با مجموعه اشعار غم انگیز کوتاه و بلند

بر آه آهِ من جگر سخت خاره سوخت
بر وای وای من دل سنگ ستاره سوخت

همچمون کبوتران ز عطش بال می‌زنم
لب تشنه‌ام، دلم، جگر پاره پاره سوخت

حسن لطفی

**

عبا به پایم اگر گیر می‌کند، غم نیست
اگر به کوچه زمین می‌خورم، دمادم نیست

میان کوچه فقط یک نفر زمین خورده
به غیر مادرمان این چنین در عالم نیست

محمد ژولیده

**

ای غریب خراسان سیدی یا رضاجان
داغ تو بر دل ما چشم ما بر تو گریان

سینه‌ات پر شراره دیده‌ات پر ستاره
هم غمت بی‌شماره هم جگر پاره پاره

**

ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی
خفته در خاک خراسان، تو غریب الغربایی

این رواق تو و صحن و حرمت همچو بهشت است
روضه ات جنت فردوس مسما به رضایی . . .

**

دلم برای تو پر می کشد امام غریب
غمت ز سینه شرر می کشد امام غریب

زیارت تو که فوق همه زیارت هاست
دل مرا به سفر می کشد امام غریب…

**

خراسان می‎دهد بوی مدینه
خراسان کوه غم دارد به سینه

خراسان را سراسر غم گرفته
در و دیوار آن ماتم گرفته

**

عاقبت از زهر مأمون، پاره شد قلب رضا
در میان حجرۀ در بسته، می‌زد دست و پا

گه، جوادش را، گهی معصومه، را می‌زد صدا
داغ او تا صبح محشر، بر دل سوزان ماست

**

مطلب مشابه: متن درباره شهادت امام رضا + جملات و عکس نوشته تسلیت شهادت

شعر شهادت امام رضا (ع) با مجموعه اشعار غم انگیز کوتاه و بلند

شعربلند درباره شهادت امام رضا (ع)

ای ضامن آهو همه بود و نبودم
قربان تو و لطف و عطای تو وجودم

جان می‌دهم آقا! عوضش عشق عطا کن
در معامله‌ای یک طرفه طالب سودم

در بین محبان تو آلوده‌ترینم
شرمنده از اینم که مطیع تو نبودم

گه گاه تو را دیدم و نشناختم ای وای
صد حیف که آغوش برایت نگشودم

گاهی به سر سفره کنار تو نشینم
همراه تو ای شاه غذا میل نمودم

یا فاطمه (س) می‌گویم و این اذن دخول است
راهم بده من سینه‌زن یاس کبودم

گفتم به شما شیعه اثنی عشرم، نه
از کودکی‌ام گریه کن جدّ تو بودم

در صحن دو چشم من از آن روز که وا شد
با گریه و با اشک حسینیه بنا شد

**

در خاک می‌پیچد تنش را مرد غربت
دارد در این حالت تماشا مرد غربت

باید تماشا کرد و خون از چشم بارید
دریا به دریا همنوا با مرد غربت

هرم نفس‌ها‌یش پر از تأثیر زهر، است
در آتش افتاده ست گویا مرد غربت

او آب را پس می‌زند ای وای، ای وای
در فکر عاشوراست آیا مرد غربت؟

یک شهر عاشق دارد و سرگشته اما
تنهاتر از تنهاست این جا مرد غربت

دردانه‌ای بوی مدینه با خود آورد
خوبست دیگر نیست تنها مرد غربت

یک کهکشان راه است تا فهمیدن او
هفت آسمان شد فاصله تا مرد غربت

محمد بابامیری

**

آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش
یعنی امروزست روز ناله‌ها‌ی آخرش

هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت
می‌کشد خود را به سوی خانه مثل مادرش

روی خاک کوچه دنبالش اگر دقت کنی
بنگری آثاری از خاکی‌ترین بال و پرش

او زمین می‌خورد و می‌خندید بر حالش عدو
این هم ارثی بود که برده ز جدّ اطهرش

صحنه جان دادن او روضه مستوره شد
حجره در بسته می‌داند چه آمد بر سرش

بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن
خادمش دید و ولی هرگز نمی‌شد باورش

یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت
از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش

کربلا بابا رسید اما پسر افتاده بود
قلب شاعر آب شد در این دو بیت آخرش

هر چه قدر آغوش خود وا کرد اکبر جا نشد
تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش…

قاسم نعمتی

**

شعر شهادت امام رضا (ع) با مجموعه اشعار غم انگیز کوتاه و بلند

خادمت پشت در قصر خبر می خواهد
از شب مبهم این فتنه سحر می خواهد

کاش آن خوشه مسموم زبانش می گفت:
لب شیرین تو انگور مگر می خواهد؟

تو عبا روی سرت می کشی و پا به زمین
رفتنت تا به در خانه هنر می خواهد

ای جگر گوشه که در حجره غم تنهایی
زهر از جان تو انگار جگر می خواهد

دل تو سوخته از درد به خود می پیچی
لب خشکیده تو دیده تر می خواهد

خوب شد اینکه جوادت به کنارت آمد
پدر از نفس افتاده پسر می خواهد

لحظه رفتن خود در نظرت می آمد
روضه مرد غریبی که نفر می خواهد

یاد آن حرف تو با ابن شبیب افتادم
یاد آن دشنه که از جد تو سر می خواهد

**

ناله و زمزمه مرغ سحر می‌آید
مگر امروز عزیزی ز سفر می‌آید

برو ای باد صبا گو به غریب الغربا
تقی امروز به دیدار پدر می‌آید

منتظر باش طبیبانه پسر از ره دور
سر بالین تو با دیده تر می‌آید

چشم بگشود، دم دادن جان سرور طوس
ناگهان دید جوادش که ز در می‌آید

لیک در کرببلا قصه به عکس اینجاست
آنچه در دست ز تاریخ و خبر می‌آید

دید در کرببلا زینب مظلومه زار
که حسین بر سر بالین پسر می‌آید

چهره بر چهره فرزند نهاد آن شه و دید
خون از آن صورت مانند قمر می‌آید…

**

مسافری که اجل گشت همسفرش
سفر رسیده به پایان در آخر صفرش

هنوز آید از آن حجره غریب به گوش
صدای ناله آهسته پسر پسرش

چه خوب اجر رسالت به مصطفی دادند
که پاره جگرش، پاره پاره شد جگرش

اگر چه کار گذشته، اجل شتاب مکن
جواد آمده از ره به دیدن پدرش

ز اشک‌ها‌ی جوادالائمه پیدا بود
که شسته دست دگر از جهان محتضرش

پسر به صورت بابا نهاد صورت خویش
پدر گرفت به زحمت سرشک از بصرش

غلامرضا سازگار

**

مطلب مشابه: متن درباره امام رضا (ع) / 30 جمله و شعر احساسی برای امام هشتم

یک نفر عاشقانه می آمد، نفس کوچه ها معطر بود
روی گلدسته ها اذان می ریخت ، زائری در افق شناور بود

چند متری جلوتر آمد و بعد، رو به روی سپیده زانو زد
در مقام ((رضا)) گرفت آرام ، ((شاهدِ)) ایستگاه آخر بود

چشمهایش به سمت در چرخید ، با نگاه غریب گفت آقا
اشک او دانه دانه می غلطید ، صاف و ساده شبیه مرمر بود

دست و پایش هنوز می لرزید ،حس او را کسی نمی فهمید
گنبد زرد و صحن گوهرشاد، محو دارالشفای خاور بود

گفت آقا غریبه ام اینجا ، جان فرزند و مادرت زهرا
زخم انگور داشت چشمانش ، رنگ و رویش شبیه ساغر بود

از غریبی ِ ضامن آهو، بغض هفت آسمان ترک برداشت
نم نمک قطره قطره می بارید ، چهره آسمان مکدر بود

چشمهای زمین به سوز آمد ، پشت افلاک، از غمش خم شد
آنچه بر روزگار آمد از ، فهم و اداراک ها فراتر بود

سالگرد شهادت آقا، پا برهنه نجیب و دریا زاد
روبه دروازه های مشرق و نور، موجهایی پر از کبوتر بود

سید مهدی نژاد هاشمی

**

شعر شهادت امام رضا (ع) با مجموعه اشعار غم انگیز کوتاه و بلند

کار تو همه مهر و وفا بود، رضا (ع) جان
پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا (ع) جان

آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی
معصومه مظلومه (س)، کجا بود رضا (ع) جان؟

بر دیدنت آمد چو جوادت (ع) ز مدینه
سوز جگرش، یا ابتا بود رضا (ع) جان

تنها نه جگر، شمع‌صفت شد بدنت آب
کی قتل تو این گونه روا بود، رضا (ع) جان

تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا (س)
بالای سرت نوحه‌سرا بود رضا (ع) جان

یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت (ع)
چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا (ع) جان

جان دادی و راحت شدی از زخم زبان‌ها
این زهر، برای تو شفا بود رضا (ع) جان

از آتش این زهر، تن و جان تو می‌سوخت
اما به لبت، ذکر خدا بود رضا (ع) جان

روزی که نبودیم در این عالم خاکی
در سینه ما، سوز شما بود رضا (ع) جان

از خویش مران «میثم» افتاده ز پا را
عمری در این خانه گدا بود رضا (ع) جان

غلامرضا سازگار

**

دل شود غـرق عزا در روز پایانِ صفر
قاصـدک آرد ز داغ هشتـمین مولا خبر

مرغ دل پر میزند سـوی خراسان رضا«ع»
تا سوگواری کند در سـوگ آن والا گهر

کفتران صحن او سرها بزیر و در سـکوت
طبل ها، نقاره هـا،خامـوش اندر رهگذر

شهر مشـهد مي نماید بر تنش،رخت عزا
هیأتی ها جملگی روسوی مشـهد در سفر

روز پایان صفر در طـوس غوغایی بود
زهر مامون لعین بر پیـکری کرده اثر

در بین هجرۀ در بسـته می نالد رضا «ع»
روی خاک افتاده آید از دهان خون جگر

یاد کوچه،مـادرش زهرا «س» بخاطر آورد
یاد مادر بیشتر بر جـان مولا زد شرر

در غریبـی ناله زد اینـک کجایی ای جواد
رس بـه فریاد پدر حـالا کـه باشم محتضر

از مدینه آمد و بابا در آغـوشش گرفت
دید عالم امتزاجـی بین خورشید وقمر

رازها بر جانشینش گفـت مولامان رضا
مرغ روحـش سوی عـرش کبریا بگشود پر

کربلا اکبر شهید و بود بابا شـاهدش
طوس جـان بسپرد بابا روی زانوی پسر

**

شعر شهادت امام رضا (ع) با مجموعه اشعار غم انگیز کوتاه و بلند

هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت
ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت

می‌ترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت

کوچه به آل فاطمه خیری نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچه‌ها‌ نیفت

مردم میان شهر تماشات می‌کنند
این بار را به خاطر زهرا (س) بیا نیفت

دامان هیچ کس به سرت سر نمی‌زند
حالا که نیست خواهر تو پس ز پا نیفت

تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن
اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت

ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود
راهی برای دفن شه کربلا نبود…

علی اکبر لطیفیان

**

انگور می دهند که قربانی ات کنند
لازم نکرده دعوت مهمانی ات کنند

صدها رواق در جگرت زهر باز کرد
می خواستند آینه بندانی ات کنند

هر شب تو بر غریبی خود گریه می کنی
مردم اگر چه سجده سلطانی ات کنند

تو نو به نو برای خودت گریه می کنی
در صحن کهنه گرچه چراغانی ات کنند

وقتی خدا غریبی ما را نگاه کرد
فرمود تا حسین خراسانی ات کنند

زن های طوس مثل زنان بنی اسد
جمعند تا عزای پریشانی ات کنند

معصومه را به همرهی خود کشانده ای
تا قبله گاه زینب ایرانی ات کنند

**

دل همیشه غریبم هوایتان کرده است
هواى گریه پایین پایتان کرده است

وَ گیوه‏‌هاى مرا رد پاى غمگینت
مسافر سحر کوچه‌ها‌یتان کرده است

خداش خیر دهد آن کسى که بال مرا
کبوتر حرم باصفایتان کرده است

چگونه لطف ندارى به این دو چشمى که
کنار پنجره‌ها‌یت صدایتان کرده است؟

چگونه از تو نگیرم نجات فردا را؟
خدا براى همین‏‌ها سوایتان کرده است

چرا امید ندارى مدینه برگردى؟
مگر نه آنکه خدا هم دعایتان کرده است؟

میان شهر مدینه یگانه خواهرتان
چه نذرهاى بزرگى برایتان کرده است

تو آن نماز غریب همیشه‌‏ها هستى
که کوچه‌‏هاى خراسان قضایتان کرده است

سپیده‌‏اى و به رنگ شفق در آمده‌‏اى
کدام زهر ستم جابجایتان کرده است

علی اکبر لطیفیان

**

شعر شهادت امام رضا (ع) با مجموعه اشعار غم انگیز کوتاه و بلند

شعرنوحه درمورد شهادت امام رضا (ع)

روی قلبم حک شده
یا علی بن موسی الرضا

امید دلای خسته‌ای
کلید درای بسته‌ای
پناه دلای خسته‌ای

امام هشتم دین خدایی
امید اول و آخر مایی
پسر فاطمه امام رضایی

از سوز زهر، مضطر می‌شی
بین حجره، پرپر می‌شی

آقا
جیگرت، پر شرر شده
پسرت، پیش تو پر زده
پا شو که، جوادت اومده

شهید آتیش زهر جفایی
وارث غربت آل عبایی
پسر فاطمه امام رضایی

سقا خونه‌ت، دارالشفاست
ایوون طلات، عرش اعلاست

کرمت، کرم فاطمه است
حرمت، حرم فاطمه است
قسمت، قسم فاطمه است

تو پناه من بی سر و پایی
تو رئوف و غریب الغربایی
پسر فاطمه امام رضایی

کربلای ایرانی تو
ما رعیت و سلطانی تو

طلوع خدا نور مشرقین
ولی منی توی عالمین
صاحب بیرق یا حسین

صاحب پرچم کرب و بلایی
بانی روضه کرب و بلایی
پسر فاطمه امام رضایی

**

دوباره، زنم پر به سوی خراسان
به ذکر زیبای رضا جان

امام دل‌ها، عزیز زهرا، تو را خوانم با چشم گریان
اَنتَ فی قلبی مولا، امام هشتم ما، یا غریب الغربا

یا غریب الغربا

همیشه، کنم از لطف و خوبی‌ات یاد
بهشت من صحن گوهر شاد

ز غم بشکستم، ببین که بستم، دخیلی بر پنجره فولاد
دست من و دامانت، چشم من و احسانت، ای بحر جود و سخا

یا غریب الغربا

به حجره، زدی تو دست و پا رضا جان
فلک از ماتمت پریشان

به غربت تو، شده فاطمه، نظاره‌گر با چشم گریان
غرق سوز و ناله‌ام، پرپر شده لاله‌ام، جان امّ ابیها

یا غریب الغربا

امیر عباسی

**

شعر شهادت امام رضا (ع) با مجموعه اشعار غم انگیز کوتاه و بلند

ماتم جانسوز شمس الشموس است
ثامن الائمه سلطان طوس است

قبله هفتم، امام هشتم
یا صاحب الزمان سرت سلامت

چشمم مانده به در بیا جوادم
در لحظه آخر برس به دادم

از زهر مأمون، شد جگرم خون
یا صاحب الزمان سرت سلامت

بنما نظاره‌ای روح و روانم
زهر مأمون زده آتش به جانم

سوزد جگرم، تقی پسرم
یا صاحب الزمان سرت سلامت

ای عزیز دل زهرای اطهر
نور دو چشمان موسی بن جعفر

جان جوادت، بنما عیادت
در مرگ و برزخ و صحرای محشر

دستم به دامانت ای گل خوشبو
ثامن الائمه ضامن آهو

جان جوادت بنما عیادت
در مرگ و برزخ و صحرای محشر

ای امام رئوف جان دو عالم
پاره‌ای از تن نبی اکرم

جان جوادت بنما عیادت
در مرگ و برزخ و صحرای محشر

*

شعرکودکانه درباره شهادت امام رضا (ع)

بوده او غریب
بوده بی گناه
بوده او بزرگ
بوده چون پناه
دشمنش فقط
خشم وکینه داشت
بغض و کینه ها
توی سینه داشت
جسم و روح او
آسمانی است
حضرت رضا
کهکشانی است
از ستمگران
دیده رنج و درد
بوده پاک پاک
بوده مرد مرد

**

هست و بوده او
مرد با خدا
کشته شد به سم
حضرت رضا
بعد از آن گذشت
ماه و سال و روز
در عزای او
مانده ام هنوز
بوده او غریب
گشته او شهید
مثل او دگر
این جهان ندید
زنده هستم و
در کنار او
بوسه می زنم
بر مزار او

**

از ستمگران
دیده او ستم
حضرت رضا
کشته شد به سم
بارگاه او
غرق رحمت است
مشهدالرضا
غرق نعمت است

دکمه بازگشت به بالا