شعر سنگ قبر عزیزان (اشعار زیبا از افراد مشهور)

سایت «تک‌متن» در این مطلب، گلچینی از اشعار زیبا و ماندگار را برای سنگ‌ قبر عزیزان از دست‌ رفته گردآوری کرده است؛ شعرهایی از شاعران مشهور که در کوتاه‌ترین واژه‌ها، عمیق‌ترین احساسات را بازگو می‌کنند. این ابیات، گاه نجواهایی‌اند از دلتنگی و عشق، گاه بازتابی از ایمان و آرامش، و گاه مرثیه‌هایی صبورانه برای فقدانی همیشگی. اگر به‌دنبال متنی شاعرانه و پرمفهوم برای حکاکی بر مزار عزیز از دست‌رفته‌تان هستید، این مجموعه می‌تواند انتخابی آرام و درخور باشد.

اشعار زیبا برای سنگ قبر

مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارانه ی یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاریست

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مگری و مگو دریغ دریغ
به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد
جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت

ای چرخ فلک خرابی از کینه تست
بیدادگری شیوه دیرینه تست
ای خاک اگر سینه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینه تست

دریاب که از روح جدا خواهی رفت
در پرده اسرار فنا خواهی رفت
می نوش ندانی از کجا آمده‌ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
ی غایب از نظر به خدا می‌سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

باورم نمی‌شود! کی کسی شنیده ‌است
زیر خاک گم شوند، قله‌های استوار؟
بی‌ تو گر دمی زنم، هر دمی هزار غم
روی شانه‌ دلم، هر غمی هزاربار

خاکم به سر ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم
من آن نیم که به مرگ طبیعی شوم هلا
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق «عشقی» ای وطن، ای عشق پاک ما
ای آنکه ذکر عشق تو شام و سحر کنم

بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم

عمری گذراندیم به کام دگران
القصه وطن را به دو چشم نگران
ما در تشویش و خلق در خواب گران
رفتیم و سپردیم به هنگامه کران

سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلاک ببین
گر مرا می جویی
سبزه ها را دریاب با درختان بنشین

مطالب مشابه: متن سالگرد فوت پدر؛ جملات و عکس نوشته برای سالگرد آسمانی شدن پدر

اشعار معروف برای سنگ قبر عزیزان

آنکه خاک سیه اش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است

زود بودش سفر مرگ ، ولی گل مگر دیر تواند پژمرد

خوشا آن کس که نیکی حاصل اوست
پیاپی عشق یزدان در دل اوست
خوشا آن کس که بعد ترک دنیا
بهشت جاودانی منزل اوست

ای سفر کرده به معراج، به یادت هستیم
ای گل پرپر ما، چشم به راهت هستیم
تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران
ما، ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم

رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز
هر طرف می نگرم روی تو پیداست هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان هاست هنوز

مرگ تو را چو داد گردون خبرم
خبرت نیست که یک باره چه آمد به سرم
کاش با قیمت جان، عمر تو می‌شد ممکن
تا دهم جانی و از بهر تو عمری بخرم

جوان رفتم زدنیا با هزاران ارزو بر دل
به زیر خاک کردم با دو صد اندوه غم منزل
گذر آید اگر برخاک من از راه غم خواری
به الحمدی مرا یاد آورید ای محرمان دل

از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش
کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است
حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است

خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه

آخرین لبخند زیبایت به رویم یاد بــــــاد
یاد آن دلواپسی های قشنگت یاد بـاد
آن تواضع آن وقارت با کلامت یاد بـــــاد
خاطر آن غصه ها و قصه هایت یاد بـاد

ای رهگذرکه میگذری برمزار من
زنهاریاد کنی زمن وروزگارمن
شکفته بودیک گلم از صدهزار گل
نا گه بریخت باد اجل نوبهار من

مطالب مشابه: متن دلتنگی مادر فوت شده / جملات دلتنگی برای مادر آسمانی

گلچین اشعار زیبا برای سنگ قبر

عاقبت زین دار فانی پر کشیدم یا حسین
عشق تو مهر علی در سینه دارم یا حسین
من در این وادی غریبم جان زهرا مادرت
هر شب جمعه گذر کن بر مزارم یا حسین

عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب ، داشتن سر عجب است
تن بی سر عجبی نیست رود گر در خاک
سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است

خرم آن روز کزین غمکده پرواز کنم
از پس مرگ حیاتی دگر اغاز کنم
باغ جان پرگل ومن خسته به زندان تنم
زندگی یابم اگر پنچره ای بازکنم

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بر بست و به گردش نرسیدیم و برفت

برمزارم گریه کن اشکت مرا جان میدهد
ناله هایت بوی عشق و بوی باران میدهد
دست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرا
دست هایت دردهایم را تسلا میدهد

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

مادر بخدا ماه در این خانه تو بودی
روشنگر این کلبه ویرانه تو بودی
از خاطر دلها نرود یاد تو هرگز
ای آنکه به نیکی همه جا نام تو بودی

من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
واز نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی برای من
ای مهربان چراغ بیارو یک دریچه
که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم

گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود

رفتی و نیستی که ببینی چگونه در تنهایی خود پر میکشم..
رفتی و صدای خنده هایت برای همیشه در گلوی خاک خشکید ..

قصه درد تو را به که باید گفتن؟
ناله شام و سحر، را به که باید گفتن؟
روزها رفت و غم از سینه ما پاک نشد
این غم دیرگذر، را به که باید گفتن؟

مطالب مشابه: گلچینی از اشعار فردوسی؛ تک بیتی و دو بیتی های ناب در باب زندگی

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا