شعر در وصف حضرت عباس (ع) ۴۰ اشعار دلنشین ویژه ولادت

شعر در وصف حضرت عباس (ع) را در تک متن به صورت گلچین آماده کرده‌ایم. عباس بن علی بن ابی‌طالب (۲۶-۶۱ق) مشهور به ابوالفضل پنجمین پسر امام علی(ع) و اولین فرزند ام‌البنین است. مهم‌ترین فراز زندگی او حضور در واقعه کربلا و شهادت در روز عاشورا است. دربارهٔ زندگی و احوالاتش تا قبل از ماه محرم ۶۱ق اطلاعات چندانی وجود ندارد جز اینکه بر اساس برخی گزارش‌ها در جنگ صفین حضور داشته است.

شعر در وصف حضرت عباس (ع)

شعرهای زیبا در وصف قمر بنی هاشم

آب از دست تو آبرو پیدا کرد

مهتاب، دلِ بهانه جو پیدا کرد

دست تو به آب خورد و خورشید فرات

در دستت فرصت وضو پیدا کرد

مست اند همه، ساقی و ساغر که تو باشی

از سر نپرد مستی، در سر که تو باشی

در هیچ دلی هیچ غمی راه ندارد

دلدار و دلارام و دلاور که تو باشی

تکرار اباالفضل اباالفضل اباالفضل

ذکری به من آموخته مادر، که تو باشی

از گرگ هراسی به دلی راه ندارد

بر یوسف این قوم، برادر که تو باشی

بین الحرمین امن ترین جای جهان است

این سو که حسین و سوی دیگر که تو باشی

محمدحسین ملکیان

به غیر تو که به تن کرده ای تماشا را

ندید چشم کسی ایستاده دریا را

بگو فضایل خود را که نور چهرهٔ تو

گرفته است ز ما فرصت تماشا را

به احترام تو باید فرات برخیزد

بزن به آب دوباره عصای موسی را

برای آن که شفا گیرد از تو موج علیل

بخوان بر آب، حدیث لب مسیحا را

چه آب را برسانی، چه تشنه برگردی

تو فتح می کنی آخر تمام دل ها را

و آب مهریهٔ فاطمه ست، می دانیم

چه ظالمانه ربودند حق زهرا را!

بکار دست خودت را، که پر شکوفه کند

اذان روشنِ گلدسته های فردا را

جواد محمدزمانی

شعرهای زیبا در وصف قمر بنی هاشم

عکس نوشته اشعار حضرت عباس

رسیدی روزِ اول؛ روز آخر را نشان دادی

برای علتِ خَلقت؛ برادر را نشان دادی

ادب تا خلق شد؛ افتاد روی دستِ استادش

برای بوسه خاکِ پای مادر را نشان دادی

به بامِ کعبه از راز امامِ کعبه می گفتی

سند دادی؛ دهانِ بازِ منبر را نشان دادی

فرات از تشنگی خشکید، دستت آب را پس زد

به این افسوس بر لب حوضِ کوثر را نشان دادی

برای آب گفتی نقشه ی راه سعادت را

مسیرِ اشک، تا لب های اصغر را نشان دادی

هوای جنگ اگر می داشتی مقتل عوض می شد

فقط یک چند ضربه رزمِ حیدر را نشان دادی

شهادت دست های خالی اش را پیش تو رو کرد

برای پیشکش؛ هم دست؛ هم سر را نشان دادی

زمین لرزید، وقتی دست هایت روی خاک افتاد

قیامت شد؛ شفیعِ روز محشر را نشان دادی

لهوف از چشم هایت علتِ خون گریه را پرسید

میان مردم بازار، خواهر را نشان دادی

رضا قاسمی

پروردگار فضل و ادب هر دو با هم است

لقمان همیشه محضر او تا کمر خم است

مثل حسین، جود و سخایش حسن صفت

حیدر خصال و ساقی و سردار علقم است

بابش ابوتراب و خودش باب آب، پس

با این حساب در کف او کل عالم است

در فن رزم معجزه گر گویمش سزاست

دنیا به جنگ او برود باز هم کم است

در هر دو نقش عاشق و معشوق شد مثل

تعریف عشق بی یل حیدر چه مبهم است

شخصیتی است فوق بشر، ایده آل و ناب

اسباب سرفرازی اولاد آدم است

الحق که شد معاون ممتاز کربلا

استاد جنگ با روش نامنظم است

دریا دلی که دل به دل یم زد و گذشت

دریا به حسرت نگهش غرق ماتم است

از مشک او پیاله چشمم شده پر آب

در کار خیر و نیک همیشه مقدم است

صیاد را هم از در خود رد نمی کند

در این بساط روزی او هم فراهم است

چون درک کرده حالت یک ناامید را

خیلی به رفع حاجت مردم مصمم است

علی اکبر نازک کار

عکس نوشته اشعار حضرت عباس

اشعار زیبای حضرت عباس

دلی آکنده از احساس دارم

و اشکی روشن از الماس دارم

دل و اشک و حضور قلب و احساس

تمامش هدیه از عباس دارم

معنی برادری و مردی… عبّاس

آئینه ی عشق و حق نوردی… عبّاس

با آبی و بی طفل برادر ، تشنه

حقّا و حقیقتاً که مردی… عبّاس

بی تو برادر کربلا برپا نمی شد

بی تو کسی سقای عاشورا نمی شد

بی تو برادر در ره سرخ شهادت

عشق و وفا در راه حق معنا نمی شد      

قمر طایفه ی بدر دجی عباس است

باب حاجات در این بیت سخا عباس است

هر شهیدی ست چو پروانه و شمع است حسین

گل سر دسته ی جمع شهدا عباس است

عباسم ای سقای لب عطشان

دیدی عزیزان حسین در بر گرفتند جان

زیرا علمدار حسین بی دست و چشم گریان

مَشک پراز خالی زآب بگرفته با دندان

یک تار مویش بجهانی نفروشم

با نام عباس در خود میجوشم

گر ترس و سکوت بر ما حاکم شود

با لبیک یاعباس در جهان می خوروشم

روزی که دو دست عباس بریده شد

یعنی که سلام از میان برداشته شد

گرسلام نباشد اخوتی در کار نیست

لیک عباس بی دست اخوتش ثابت شد

بی تو برادر کربلا برپا نمی شد

بی تو کسی سقای عاشورا نمی شد

بی تو برادر در ره سرخ شهادت

عشق و وفا در راه حق معنا نمی شد

باید از عشق مثالت بکشند

ماه را شکل جمالت بکشند

لب خشکیده ی خود را بنما

آبها بلکه خجالت بکشند

جانم به فدای توای ماه بنی هاشم

قربان وفای توای ماه بنی هاشم

ای عبدمطیع حق،حق داده تورارونق

رحمت به صفای توای ماه بنی هاشم

«به سمت آب زدی و زدی به آب سپس

کشید آب ز تصویر تو عذاب سپس

خجالت همه‌ی خیمه را کشیدی بعد

هزار بار شدی عاجز از رباب سپس

سوار اسب شدی راه زیر پایت رفت

زدی به چهره‌ی خود با عطش نقاب سپس

به سمت خیمه ولیکن تو خود نمی‌رفتی

نمود راه تو را اصغر انتخاب سپس

نخست راه تو را بست لشکری از تیر

کشید تیغ دو دم باد و آفتاب سپس

«هوا ز. جور مخالف چو قیر گون گردید»

به هیبت تو در آمد ابوتراب سپس

و تیغ دست تو را برد و تیر چشمت را

و گیر کرد دو پای تو در رکاب سپس

گلی به اسم اباالفضل شد اباال…فضل و

گرفت عمود ز. فرق عمو گلاب سپس

مورخان همه گفتند اگر عمو می‌ماند‌

نمی‌گرفت کسی مجلس شراب سپس»

«مهدی رحیمی»

اشعار زیبای حضرت عباس

شعرهای بلند حضرت عباس

«چشم تو دیدم و چشم‌تر من ریخت به هم

حال با وضع سر تو، سر من ریخت به هم

نه علمدارِسپاهم، که سپاهم بودی

تا تو پاشیده شدی، لشکر من ریخت به هم

مادرم آمده بالای تن بی دستت

از به هم ریختنت، مادر من ریخت به هم

قبل از آنی که تنم زیر سم اسب رود

ازتماشای تنت، پیکر من ریخت به هم

صحبت از معجر زینب شده از جا برخیز

حرف معجر شده و خواهر من ریخت به هم

بی تو ناموس مرا در ملاءعام برند

غیرت الله ببین دختر من ریخت به هم»

«محمود اسدی (شائق)»

«آه؛ آبت کرد نام آب آور داشتن.

چون که محکوم است هرساقی به ساغر داشتن

العطش از عمق جان نیزه‌ها برخاست تا

کثرت زخم تو شد منجر به کوثر داشتن

در نزاع تیر‌ها؛ تیر سه شعبه برد کرد

بود دعوا بر سر سهم برابر داشتن

قامتم تاشد عبا هم نیست یاری ام کند

سخت شد جسم تورا از خاک‌ها برداشتن

در تقلایی که چندین دفعه پایم جان دهی

باز داری آرزوی جان دیگر داشتن

دخترانم را بیا زیر پر و بالت بگیر

نعمت خوبی است جای دست‌ها پر برداشتن

سخت شد گویا به روی نیزه منبر داشتن

روی نیزه در کنار محمل زینب بمان

تاکه باشد دلخوشی اش سایه‌ی سرداشتن»

«محسن حنیفی»

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا