شعر درباره کتاب {اشعار کوتاه و بلند بسیار زیبا درباره کتاب و کتابخوانی}

در این بخش از سایت ادبی و هنری تک متن چندین شعر درباره کتاب را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. این اشعار زیبا از بزرگان به نوعی درباره اهمیت بسیار والای کتاب و کتابخوانی است که می‌تواند به بسیاری از ما کمک کند. در ادامه با ما باشید.

شعر درباره کتاب {اشعار کوتاه و بلند بسیار زیبا درباره کتاب و کتابخوانی}

اشعار زیبا درباره کتاب

عشق را دفتری نیست

بزرگترین عاشقان دنیا

خواندن نمی‌دانستند

ای قامتت بلندتر از قامت بادبان‌ها

و فضای چشمانت

گسترده‌تر از فضای آزادی…

تو زیباتری از همه کتاب‌ها که نوشته‌ام

از همه کتاب‌ها که به نوشتنشان می‌اندیشم

و از اشعاری که آمده‌اند

و اشعاری که خواهند آمد

نزار قبانی

لب‌هایت را

بیشتر از تمامی کتاب‌هایم دوست می‌دارم

چرا که با لبان تو

بیش از آنکه باید بدانم، می‌دانم

لب‌هایت را

بیشتر از تمامی گل‌ها دوست می‌دارم

چرا که لب‌هایت لطیف‌تر و شکننده‌تر از تمامی آنهاست

لب‌هایت را

بیش از تمامی کلمات دوست می‌دارم

چرا که با لب‌های تو

دیگر نیازی به کلمه‌ها نخواهم داشت

ژاک پرِوه

کتاب من یه قصه است

قصه‌ای از یه دنیا

کتاب من یه دوسته

دوست همه بچه‌ها

کتاب چه مهربونه

هرچیزی رو می‌دونه

یاد می‌گیریم از کتاب

درس‌های خوب و زیبا

مطلب مشابه: متن درباره کتاب {جملات بسیار زیبا و عمیق درباره کتاب و کتابخوانی}

بچه‌ها من کتابم آماده جوابم

‎ از دست بچه لوس، همیشه در عذابم

‎ بچه لوس کتابو می‌اندازه این ور و اون ور

‎ جر می‌دهدکاغذاش و از اولش تا آخر

‎ بچه خوب کتاب و تو قفسه می‌ذاره

‎ هر وقت که لازم داره از اونجا بر میداره

اشعار زیبا درباره کتاب

اون چیه که لباس

ورق ورق پوشیده

هزار هزار تا لغت

رو دامنش خوابیده

پیرهنش از کاغذه

رو پوشش از مقوا

رو پیرهنش گاهی هست

نقاشی‌های زیبا

دوست همه‌ بچه‌ها

کتاب خوب و زیبا

نانوشته حرف می‌خوانیم ما

این کتاب نیک می‌دانیم ما

مخزن اسرار او ما یافتیم

نقد گنج کُنج ویرانیم ما

ما به او علم لدنی خوانده‌ایم

این چنین علمی نکو دانیم ما…

شاه نعمت الله ولی

اشعار کوتاه درباره دنیای کتاب و کتابخوانی

شد مدتی که خشت سر خم کتاب ماست

موج شراب، سرخی سرهای باب ماست…

از بس کتاب در گرو باده کرده‌ایم

امروز خشت میکده‌ها از کتاب ماست

صائب تبریزی

همچو کتابیست جهان جامع احکام نهان

جان تو سردفتر آن فهم کن این مسئله را

مولانا

ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی

شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی

از دست قاصدی که کتابی به من رسد

در پای قاصد افتم و بر سر نهم کتیب

ز دست گریه کتابت نمی‌توانم کرد

که می‌نویسم و در حال می‌شود مغسول

هر باب از این کتاب نگارین که برکنی

همچون بهشت گویی از آن باب خوشترست

سعدی

صد کتاب صبر بر خود خوانده‌ام

چون کنم، بی‌صبرم و درمانده‌ام

عطار

بشوی اوراق اگر هم‌درسِ مایی

که علم عشق در دفتر نباشد

جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم

تا حریفان دغا را به جهان کم بینم

دو یار زیرک و از باده کهن دومنی

فراغتی و کتابی و گوشه چمنی

حافظ

اشعار کوتاه درباره دنیای کتاب و کتابخوانی

نیست کاری به دورویان جهانم صائب

روی دل از همه عالم به کتاب است مرا

صائب تبریزی

گفتند که در هیچ کتابی ننوشتند

هر مسئله عشق کز ایشان طلبیدم

وحشی بافقی

درکتاب ما غشی بوده‌ست و در مهتاب آب

عمرها شد بیدل‌از خود می‌رویم‌ و چاره‌ نیست

بیدل دهلوی

دوبیتی های کوتاه درباره کتاب

از کتابی که منش در خواندم

لوح محفوظ نخستین ورق است

عرفی شیرازی

در صد کتاب یک سخن از سر عشق نیست

گفتیم یک سخن که در آن صد کتاب بود

به وصف ساده‌رخان محتشم کتابی ساخت

ولی چو دید خطت خط بر آن کتاب کشید

محتشم کاشانی

بر حاشیه کتاب چون نقطه شک

بی کارنه‌ایم اگر چه در کار نه‌ایم

ابوسعید ابوالخیر

کتاب و پیمبر چه بایست اگر

نشد حکم کرده نه بیش و نه کم؟

ناصرخسرو

علمی بطلب که کتابی نیست

یعنی ذوقی است، خطابی نیست

شیخ بهایی

یک صفحه پر از خلاصه شوق

بهتر ز دو صد کتاب بی ذوق

امیرخسرو دهلوی

همه عالم کتاب حق تعالی است

عرض اعراب و جوهر چون حروف است

شیخ محمود شبستری

زاهد آن راز که جوید ز کتاب و سنت

گو به میخانه در آی و ز نی و چنگ شنو

هاتف اصفهانی

روزی هزار بار بخوانم کتاب صبر

گوشم به توست لاجرم از بر نمی‌شود

خاقانی

در مکتب محبت آن مه فروغیا

الا کتاب مهر کتابی نداشتند

فروغی بسطامی

احمق، کتاب دید و گمان کرد عالم است

خودبین، به کشتی آمد و پنداشت ناخداست

خواندن نتوانیش چون، چه حاصل

در خانه هزارت اگر کتابست

چو کتابیست ریا، بی ورق و بی خط

چو درختیست هوی، بی بن و بی اغصان

چو شاگردی مکتب دیو کردی

ببایست لوح و کتابش بخوانی

پروین اعتصامی

کتاب عاریه دادن به مردمان ندهد

تو را نتیجه جز آه و حسرت و افسوس

ادیب الممالک فراهانی

بلاغت غم من انتشار خواهد یافت

اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید

قیصر امین پور

من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب

من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم

فاضل نظری

دوبیتی های کوتاه درباره کتاب

داستان عاشقی‌مان، چند دفتر می‌شود

شرح هجران تو اما، خود کتاب دیگری‌ست

محسن نظری

کتاب حافظم از دست من کلافه شده است

چقدر آمدنت را… چقدر فال زدم

سیدحمیدرضا برقعی

اشعار مفهومی درباره کتاب

من و تو آن کتاب در بادیم

می‌وزد باد و باز می‌گردیم

و نوشته است روی هر صفحه:

«راه بسته است،باز می‌گردیم!»

سیداکبر میرجعفری

دلم را ورق می‌زنم

به دنبال نامی که گم شد

در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی

به دنبال نامی که من…

-من شعرهایم که من هست و من نیست –

به دنبال نامی که تو…

-توی آشنا، ناشناس تمام غزل‌ها-

به دنبال نامی که او…

به دنبال اویی که کو؟

پروانه‌های خشک شده، آن روز

از لای برگ‌های کتاب شعر

پرواز می‌کنند

قیصر امین‌پور

صبح است

سبو را از آب پر کرده‌ام

کتاب‌ها را با شراب شسته‌ام

می‌دانستم تو کتاب‌های سفید را دوست داری

و پارچه‌های آغشته به ابر را

به تو تعارف می‌کنم

احمدرضا احمدی

کتاب‌هایم را بر هم می‌نهم

تا از آنها تخت‌گاهی بیافرینم

و در این پست آباد، بر آن بایستم

تا تو

تنها تو!

مرا ببینی!

ور نه شعر

جز خودزنی نامتناهی تازیانه نیست

در محکمه‌ای که قاضی و محکوم هر دو منم

و پُتککِ حکمم را

جز به مجازات خویش

بر میز نمی‌کوفم!

کتاب‌هایم را بر هم می‌نهم

تا بر تخت‌گاه خودساخته‌ام بایستم

و تو را

در مهتابی بالادست

بوسه‌ای بفرستم

یغما گلرویی

اشعار مفهومی درباره کتاب

چقدر جای من

در بین کتاب‌های تاریخ خالی‌ست

بس که

با چشم‌های تو جنگیده‌ام

حمید سلاجقه

مطلب مشابه: بریده‌هایی از کتاب موش‌ها و آدم‌ها (کتابِ برنده جایزه نوبل و نوشته جان اشتایک بک)

دیگر چه باشی چه نباشی

تنها کتاب بالینیِ من شده‌ای

در این اتاقِ پُر از کتاب‌های ناخوانده

عباس صفاری

تمامِ آن چیزی که درباره تو در سرم هست

ده‌ها کتاب می‌شود

اما تمام چیزی که در دلم هست

فقط دو کلمه است:

دوستت دارم

ویکتور هوگو

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا