شعر تبریک سپندارمذگان ( اشعار زیبا و عاشقانه تبریک روز سپندارمذگان )

اشعار زیبا و عاشقانه تبریک روز سپندارمذگان را در تک متن قرار داده‌ایم. در فرهنگ سنتی ایرانی، مفهوم عشق و ازدواج بیشتر با جشن‌هایی مانند “چهارشنبه‌سوری”، “نوروز” و به خصوص “مهرگان” که جشن مهر و دوستی است، پیوند خورده است. مهرگان در زمان‌های باستان به عنوان جشنی برای ستایش مهر و دوستی و عشق شناخته می‌شد و معمولاً در ماه مهر (اکتبر) جشن گرفته می‌شود. بنابراین، در حالی که روز ولنتاین به طور روزافزونی در ایران جشن گرفته می‌شود، فرهنگ ایرانی سنت‌های خاص خود را برای ابراز عشق و محبت دارد که به تاریخ و فرهنگ غنی این کشور برمی‌گردد.

شعر تبریک سپندارمذگان ( اشعار زیبا و عاشقانه تبریک روز سپندارمذگان )

اشعار زیبای سپندارمذگان

در ایران باستـان گـرفتنـد ایرانیان

بـه روز عـشـق جـشـن عــاشـقـان

سپنـدارمذگـان نهـادنـد نـامـش کـه این

بشد جشن پیروزی عشق بر آز و کین

شمـردند روزهـای مـاه را به سی

اهورا خوانند روز ِ یک تا به سی

اهــورا مــزدا بـود نــام روز نخسـت

به دوم روز بهمن، اندیشه و تندرست

نهـاندند نام ِ روز سوم اردیبهـشت

بمعنای پاکی و راستی در سرشت

به چهارم روز نام ِ شهریور گزیدند

به روز پنـج سپنـدارمـذ را گـشودند

سپندار مذ، جشن ِ زمین و حـُبّ ِ مادری

بورزد عشـق بر کودکان چون گوهری

 ای روز عشق، ای جشنِ دل‌ها

سپندارمذگان، پُرسود و بی‌گُلا

ز آتش عشق، در جان برافروخته

از سبزه‌ها و گل، تنوع رنگ و نوا

عشاق در هم، دلی شاد و زنده

با یاد تو، عشق به دل می‌سازند صدا

جاری شود چشمه‌سار از لطف و مهر

دل‌ها به عشق هم، بی‌وقفه، می‌دواند روا

ای یاد تو بر لبه‌ی هر گلی

زندگی می‌شود دلنشین و خوش‌نما

ساز و نوا بسازند برای تو امروز

چرا که عشق، گوهریست با ارزش و گرا

در این بزم عشق، دل‌ها را به هم پیوند

سپندارمذگان، یوم‌العید و جشنی جدا

ای شمع عشق، ای روشنی‌بخش دل‌ها

با یاد تو، زندگی شیرینِ ماست، خدا

مطلب مشابه: متن تبریک روز عشق ( جملات و اشعار تبریک روز عشق در فرهنگ ایرانی )

اشعار زیبای سپندارمذگان

دلم نیک می داند

هواسرداست ویخ بسته

ولی بازمی خواند

زتکراری هوس انگیز

ازاسطرلاب عشق

سخن اینجا می راند

میان روزگاران ما

دگرعشق

افسانه است!

ولی روززمین وزن

همیشه جاودان می ماند

سپندارمذگان رامی گویم:

که عشق است و وفاداری

اگرچه….

دربستراین خاک

وفاداری نمی ماند

چه وجه اشتراکی هست میان

زمین وزن

که گرمختصرگردند

درآغازودرپایان

بازهردوزن می گردند!

چوگل احساس بایدکرد

زمین رادرآغوش خیش

باید کاشت!

که درپایان این بازی

زمین آغوش بازخواهدکرد!

مرادرخویش می بلعد

وجسمم راخاک خواهدکرد

عجب زیبا دفتری دارد

زمین ازخاطرات ما

اگرعاشق روی درخاک

روی ازخاک تا افلاک

مگرنه رسوای عالم باش

به امیدی که گردی پاک

زمین چون مادرم بامن

سرود مهرمی خواند

وزن درسرنوشت من

سرودجاودانه می خواند!

درآغازم درنقش یک مادر

سس همراه بامن چون همسر

ودرپایان

زمانیکه میگردم

باخاک همبستر

مراتنهادخترم

درآغوش خاک

تنها درتنهایی ام

تنها نمی داند!

چراکه دخترهرکس

برایش مادرغمهاست!

چه زجری می کشد آنکس

که بادخترولی

تنهاست ….

خدای امروزودیروزم

خدای فردای من

درانتهای

عمق دریاهاست…

ومن نیک می دانم زمین

تاآخردنیا

همیشه تنهاترین ،تنهاست….

پنجم اسفندماه نودوچهار

به مناسبت جشن سپندارمذگان

 هان … در فکر چِه ای ؟

این جماعت خوابنــد !

روز عشق است امروز ؟

چی؟

ولنتاین ! سپندارمذگان ؟

هر چه باشـد باشد

تو چرا درگیـری ؟

قیمت عشق که داند سیـری چند

اینجا صحبت از عشق وفا هیچ نگو

قیمت پیری زود تو بگو سیــری چـند

شکم گشنه به خواب هر شب

دیدن اشک های لغزان مادر

قیمت این همه دلگیـری چــند؟

سپندارمذگان

عید پیروزی عشق بود بر کینه و ننگ

الان شیر ژیان، خون سیاوش سیـری چنـد ؟

شاید این شعر، حرف های آخرم باشد

زخم های دل من سیـری چنـد؟

شعر سپندارمذگان

 اهل ایرانم.

حالم اصلا خوب نیست.

تکه مغزی دارم ، خرده جانی ،سر سوزن پولی.

دوستانی ، همه آشفته روان.

توی هر کوچه و پارکی نگران.

و بوتیکی که در این نزدیکیست.

پره جنسای قشنگ، شیر و خرگوش و نهنگ.

این جوانان همه شاد ، همگی مست و ملنگ.

روی این نیمکت ها، زیر آن کاج بلند.

با لبی پر خنده ، مخفیانه دادند ، بوسه را با هدیه.

به چه می اندیشی؟

این جماعت خوابند؟ روز عشق است امروز.

هر چه باشد باشد. چه؟ والنتاین؟ بد است؟

خب سپندارمذگان.

تو چرا درگیری؟ تو که از عشق گریزان شده ای.

تو که از روح جوانی ، حراسان شده ای.

همه ی جویای یه نامیم.

تو بخوان ، آزادی.

ما نه بی فرهنگیم و نه دلداده ی غرب.

ما هنوز در پی کورش هستیم.

در پی پاکی این خاک عزیز.

در پی خود هستیم.

دیر گفتی تو چرا؟ میمردی؟

دیر و زودش به درک ، راست بگو.

صادق باش.

هر چه باشد. بپذیریم. فقط راست بگو.

از چه می ترسی تو؟

که سپندار مذگان

روز دلدادگی فرهاد است.

روز عاشق شدن لیلی و شیرین عزیز.

روز مجنون شدن مجنون است.

روز شیلا و نگین و نرگس

روز مهرداد و علی و ناصر.

گر نه این است. نمی خواهیمش.

نه

نمی خواهیمش.

ﻋﺎﺷـﻘﺎنه ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ

ﻋﺸـــﻖ

ﻓﻘﻂ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ

ﻓﻘﻂ ﺣﺮﻑ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ

ﻓﻘﻂ ﻇﺎﻫﺮ ﻧﯿﺴﺖ

ﻋﺎﺷﻖ که ﺑﺎشی

حتی ﺍﮔﺮ ﻧﺒﺎﺷـم

ﺗــــﻮ ﻋﺎﺷــــــﻘﺎنه ﺑﺎ منی

ﻋﺸـﻖ یعنی

ﻣــﻦ ﻭ ﺗـــﻮ

ﻣﺎﻭﺭﺍی ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺎصله‌ها

سپندارمذگان مبارک

مگر قدر عمر می‌کنیم

که دیوانه قصه عشق نباشیم

آدمیزاد است دیگر

ﺷﻮﺧﯽ ﺷﻮﺧﯽ عاشق ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ

یک دفعه ﻗﻠﺒﺶ ﺭﺍ ﺟﺎ می‌گذارد

ﺟﺪﯼ ﺟﺪﯼ می‌میرد.

اما در این میان

گاه می‌توان ﺗﻤﺎﻡ زندگی ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺖ

ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯿ ﺴﺖ

ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ یک نفر باشد

و آن یک نفر برای من تو هستی

روز عشق مبارک

عشق زیبـای من

تو زیبـاترین بهانه بــر‌ای نفس کشیدنی

تو پاک‌ترین شعر عـاشـقانه‌ای

تو بهترین معنای دوست داشتنی

تو شاه‌بیت غزل زندگی‌ام هستی

تو را عـاشـقانه دوستت دارم

من و تو با هم یعنی یک عشق مقدس

یک قصه بی‌پایان …

سپندارمذگان مبــارک عشقم

عشق همین است

همین که یک ذره از تو

می‌شود تمام من…

روز عشق مبارک

شعر سپندارمذگان

حس بودنت

قشنگ‌ترین حس دنیــــــاست

تو کـه باشی

هر روز را نــــــــــــــــــه

هر ثانیه را عشـــــق است …

روز عشق مبارک عزیزم

دوست داشتن آدم‌ها را می‌توان

از توجه آن‌ها فهمید

وگرنه

حرف را که

همه می‌توانند بزنند…

سپندارمذگان خجسته باد

شعر روز زن و زمین

حوّا!

می شنوی!؟

گفتند

سیب از درخت عشق

تو چیدی

و آدم مسحور لطافت دستان تو بود

که

بوسه بر آن سیب زد

و جادوی چشمان فریبای تو

نگاه آدم را ربود

و گناه!

و تو ققنوس گناه در آتش نگاه سوزاندی

و بهشت

به یکباره خاکستر گشت

و زمین

سیاه چالی برای هبوط آدمی!

وای!

چه بی رحمانه

سنگسار تهمت می کنند!

به گناهی نکرده!

مگر نه اینست

که زمین خود بهشتیست

تا آدمی را از نا آدمی جدا سازد!

و سیب مسحور ابلیس

و

فاصله ای به اندازه ی خرد

میان نگاه و گناه

و کرامت در آغوش زن

آن روز که بهشت را تجربه می کند

و فرشتگان

هر روز بوسه بر دامنش می زنند

تا تقدیس کنند تولدی دیگر را!

حوا!

در غار آیینه بندان کرامت

جشن سرور بر پاست

و مرغانی پاک منتظرند

برخیز تا با هم

سیمرغ را

از خواب قصه ها بیدار کنیم

امروز روز زن و زمین است

روز من و تو.

مطلب مشابه: انشا درباره دروغگویی {۷ انشا درباره دروغ برای پایه های مختلف}

شعر روز زن و زمین

در جاده ی آهنگ،

می کشیدم انتظارِ

ترانه ی آمدنت را

قرار ، وا‍ژه ای بی معنا بود

تا رویشِ خورشیدِ چشمانت

هر نفس فرو می بردم

هوای بی قراری را

در تپش تندِ

قلبِ بی تابِ لحظه ها …

– در ادبیاتِ من

ماضی نقلی هستی

از گذشته آغاز شدی

و در لحظه های اکنون ، آواز

نتهایِ حضورت را

برای آینده ای روشن،

ساز کن

و آغوشت را

برای مردادِ عاشقانه ی بودنم

باز…

مهناز نصیرپور

روز عشق (سپندارمذگان) فرخنده

لبهایتان سرشار از گل های رنگی خنده

به تاریخ روزی که عشق در قلبم پررنگ تر بود….

اتوبان آهنگ ….

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا