شعر بهار عاشقانه (80 اشعار کوتاه و بلند احساسی فصل بهار)
بهار، فصل نوید بخش زندگی و تجدید حیات است که با خود زیبایی ها و رنگ های شگفت انگیزی را به ارمغان می آورد. این فصل، با شکوفه های گل، آواز پرندگان و نسیم ملایم، احساس شادابی و طراوت را در دل ها زنده می کند. در شعر، بهار نشان دهنده امید، عشق و شروعی دوباره به تصویر کشیده می شود و شاعران با استفاده از این فصل زیبا، احساسات و تفکرات خود را بیان می کنند. بهار نه تنها طبیعت را زنده می کند، بلکه روح انسان ها را نیز به پرواز در می آورد.
در ادامه برگزیده ای از شعر های ناب درباره بهار، شعر خاص و بلند درمورد بهار، اشعار زیبا درباره بهار، شعر احساسی درمورد بهار و اشعار مفهومی درمورد بهار را برای شما عزیزان ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.
شعرناب درباره بهار
باد بهار پویان، آید ترانه گویان
خندان کند جهان را خیزان کند خزان را
**
آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ
چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ
**
در نوای عشق آن صد نوبهار سرمدی
صد هزاران بلبلان اندر گل و گلزار ما
**
از آن سو که بهار آید زمین را
چراغ نو دهد صبح آسمان را
**
آمد بت میخانه تا خانه بَرَد ما را
بنمود بهار نو تا تازه کند ما را
**
بهار آمد بهار آمد رهیده بین اسیران را
به بستان آ به بستان آ ببین خلق نجاتی را
**
ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
ای از تو آبستن چمن و ای از تو خندان باغها
**
ای بادهای خوش نفس عشاق را فریادرس
ای پاکتر از جان و جا آخر کجا بودی کجا
**
گل شکفته بگویم که از چه میخندد؟
که مستجاب شد او را از آن بهار دعا
**
خزان خفت و بهاران گشت بیدار
نمیبینی درخت و گل شکفتهست
**
نوبهاری کو جهان را نو کند
جان گلزارست اما زار ماست
**
ای نوبهار حسن بیا کان هوای خوش
بر باغ و راغ و گلشن و صحرا مبارکست
**
هرگز خزان بهار شود این مجو محال
حاشا بهار همچو خزان زشتخوی نیست
**
پیش آ بهار خوبی تو اصل فصلهایی
تا فصلها بسوزد جمله بهار ماند
**
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد
نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد
**
ربیع آمد ربیع آمد ربیع بس بدیع آمد
شقایقها و ریحانها و لاله خوش عذار آمد
**
کلوخ و سنگ چه داند بهار جز اثری
بهار را ز چمن پرس و سنبل و شمشاد
**
بهار آمد برون آ همچو سبزه
به کوری دی و بر رغم بهمن
**
هوای تو چو بهارست و دل ز توست چو باغ
که باغ مینشود از دم بهاری سیر
**
بهار آمد برون آ همچو سبزه
به کوری دی و بر رغم بهمن
**
باغ و بهار را بگو لاف خوشی چه میزنی؟
من بنمایمت خوشی چون برسد بهار من
**
هر چه بدزدید زمین ز آسمان
فصل بهاران بدهد دم به دم
**
آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم
گرد غریبان چمن خیزید تا جولان کنیم
**
در بهاران گشت ظاهر جمله اسرار زمین
چون بهار من بیاید بردمد اسرار من
**
ز بهار جان خبر ده هله ای دم بهاری
ز شکوفههات دانم که تو هم ز وی خماری
**
شعرخاص و بلند درمورد بهار
خزان مرید بهارست زرد و آه کنان
نه عاقبت به سر او رسید شیخ بهارچو زنده گشت مرید بهار و مرده نماند
مرید حق ز چه ماند میان ره مرداربه سوی باغ بیا و جزای فعل ببین
شکوفه لایق هر تخم پاک در اظهارچو واعظان خضرکسوه بهار ای جان
زبان حال گشا و خموش باش ای یار…
**
نک نوبهار آمد کز او سرسبز گردد عالمی
چون یار من شیرین دمی چون لعل او حلواگریهر دم به من گوید رخش داری چو من زیبارخی
هر دم بدو گوید دلم داری چو بنده چاکریآمد بهار ای دوستان خیزید سوی بوستان
اما بهار من تویی من ننگرم در دیگریاشکوفهها و میوهها دارند غنج و شیوهها
ما در گلستان رخت روییده چون نیلوفریبلبل چو مطرب دف زنی برگ درختان کف زنی
هر غنچه گوید چون منی باشد خوشی کشی تریآمد بهار مهربان سرسبز و خوش دامن کشان
تا باغ یابد زینتی تا مرغ یابد شهپری
**
مطلب مشابه: شعر باران؛ زیباترین اشعار با موضوع باران و 10 عکس نوشته باران
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
حافظ
**
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
” اشعار حافظ “
**
بهاری داری ازوی بر خور امروز
که هر فصلی نخواهد بود نوروز
گلی کو را نبوید آدمی زاد
چو هنگام خزان آید برد باد
نظامی گنجوی
**
عید آمد و مرغان رة گلزار گرفتند
وز شاخة گل داد دل زار گرفتند
نوروز همایون شد و روز می گلگون
پیمانه کشان ساغر سرشار گرفتند
فروغی بسطامی
**
بگشا نقاب از رخ باد بهاران
شد طرف چمن بزمگه باده گساران
شد لاله ستان گرد گل از بس که نهادند
رو سوی تماشای چمن لاله عذارن
در موسم گل توبه ز می دیر نپاید
گشتند در این باغ و گذشتند هزاران
بین غنچه نشکفته کهآورد به سویت
سربسته پیامی ز دل سینه فگاران
جامی
**
اشعار زیبا درباره بهار
شعر زیبای بهار
خمر من و خمار من…
باغ من و بهار من…
خواب من و قرار من…
بى تو به سر نمى شود…
**
هیچ میدانی
که من در قلب خویش،
نقشی از عشق تو پنهان داشتم؟
**
مژده ای دل که دگرباره بهار آمده است
خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است
به تو ای باد صبا می دهمت پیغامی
این پیامی است که از دوست به یار آمده است
شاد باشید در این عید و در این سال جدید
آرزویی است که از دوست به یار آمده است
شعری از م . ن
**
اندر دل من مها دلافروز تویی
یاران هستند و لیک دلسوز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
اشعار مولانا
**
«بهار پشت در است»
به گوش پنجره آرام نسیم گفت و گذشت
**
تو بهاری؟! نه! بهاران از توست از تو میگیرد وام هر بهار این همه زیبایی ر هوسِ باغ و بهارانم نیست ای بهین باغ و بهارانم، تو
حمید مصدق
**
بهــــار آمده اما هــوا هــوای تو نیست
مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست
بـــه شوق شــال و کلاه تـــو برف می آمد…
و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست
نسیم با هوس رخت های روی طناب
به رقص آمده و دامن رهای تـو نیست
کنــــار این همه مهمــــان چقـــــدر تنهایـــم!؟
میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست
بــــه دل نگیر اگـــر این روزهـــا کمی دو دلــــم
دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست
به شیشه می خورد انگشت های باران …آه…
شبیه در زدن تــــو…ولـــــی صدای تـــو نیست
تــــو نیستی دل این چتــــر ، وا نخــــواهد شد
غمی ست باران…وقتی هوا هوای تو نیست…!
شعر از اصغر معاذی
**
شعر احساسی در مورد بهار
بهار تویی
که می آیی و دستهایم
شکوفه می دهند ناغافل!
تویی که با تمام خستگی
باز هم آرامشی!
باز هزار ستاره ی بی افول
هزار پروانه ی بیقرار
هزار شوق بی دلیل را
در خلوت آغوش من میریزی انگار
بهار تویی…
نیلوفر حسینی
**
بهار ؛
می تواند نام تو باشد
وقتی
که در همهمه یِ سبزِ دلم
دوستت دارم هایت
شکوفه می زنند
**
ای زلف پر از مشک تتاری همه خوش
اندر طلب چو من نگاری همه خوشدر فصل بهار و نوبهاری همه خوش
چون قند و نبات در کناری همه خوش
**
چون از رخ یار دور گشتم به بهار
باغم به چه کار آید و عیشم به چه کار؟از باغ به جای سبزه گو خار بروی
وز ابر بجای قطره گو سنگ ببار
**
معشوقه چو آفتاب تابان گردد
عاشق به مثال ذره گردان گرددچون باد بهار عشق جنبان گردد
هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد
**
اندر دل من مها دل افروز توئی
یاران هستند لیک دلسوز توئیشادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز توئی
**
دی از سر سودای تو من شوریده
رفتم به چمن جامه چو گل بدریدهاز جمله خوشی های بهارم بیتو
جز آب روان نیامد اندر دیده
**
اشعار مفهومی درمورد بهار
این فصل بهار نیست فصلی دگر است
مخموری هر چشم ز وصلی دگر استهرچند که جمله شاخه ها رقصانند
جنبیدن هر شاخ ز اصلی دگر است
**
آن روز که روز ابر و باران باشد
شرط است که جمعیت یاران باشدزان روی که روی یار را تازه کند
چون مجمع گل که در بهاران باشد
**
مطلب مشابه: اشعار زیبا درباره پاییز / شعرهای بلند و کوتاه با موضوع پاییز
در عشق نوا جزو زند آنگه کل
در باغ نخست غوره است آنگه ملاینست دلا قاعده در فصل بهار
در بانگ شود گربه و آنگه بلبل
**
بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
خوش و سرسبز شد عالم اوان لالهزار آمدز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد
به دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمدگل از نسرین همیپرسد که چون بودی در این غربت
همیگوید خوشم زیرا خوشیها زان دیار آمدسمن با سرو میگوید که مستانه همیرقصی
به گوشش سرو میگوید که یار بردبار آمدبنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد
که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمدهمیزد چشمک آن نرگس به سوی گل که خندانی
بدو گفتا که خندانم که یار اندر کنار آمدصنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق
که هر برگی به ره بری چو تیغ آبدار آمدز ترکستان آن دنیا بنه ترکان زیبارو
به هندستان آب و گل به امر شهریار آمدببین کان لکلک گویا برآمد بر سر منبر
که ای یاران آن کاره صلا که وقت کار آمد
**
دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسیدزحمت سرما و دود رفت به کور و کبود
شاخ گل سرخ را وقت نثاران رسیدباغ ز سرما بکاست شد ز خدا دادخواست
لطف خدا یار شد دولت یاران رسیدآمد خورشید ما باز به برج حمل
معطی صاحب عمل سیم شماران رسیدطالب و مطلوب را عاشق و معشوق را
همچو گل خوش کنار وقت کناران رسیدبر مثل وام دار جمله به زندان بدند
زرگر بخشایشش وام گزاران رسیدجمله صحرا و دشت پر ز شکوفهست و کشت
خوف تتاران گذشت مشک تتاران رسیدهر چه بمردند پار حشر شدند از بهار
آمد میر شکار صید شکاران رسیدآن گل شیرین لقا شکر کند از خدا
بلبل سرمست ما بهر خماران رسیدوقت نشاطست و جام خواب کنون شد حرام
اصل طربها بزاد شیره فشاران رسیدجام من از اندرون باده من موج خون
از ره جان ساقی خوب عذاران رسید
**