شعر ایام فاطمیه / اشعار غمگین شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیه

شاعران مذهبی سال‌هاست که در وصف حضرت فاطمه اشعار سوزناک و احساسی را سروده‌اند. در این بخش از سایت ادبی و هنری تک متن چندین شعر با موضوع حضرت فاطمه زهرا را برای شما دوستان قرار داده‌ایم در ادامه با ما باشید.

شعر ایام فاطمیه / اشعار غمگین شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیه

اشعار شهادت حضرت فاطمه

خدا داند دلم چون گریه می کرد

خدا داند دلم چون گریه می کرد

به حالم دشت و هامون گریه می کرد

ندیدم زخم پهلو را در آن شب

ولی دیدم کفن خون گریه می کرد

غلامرضا سازگار”ميثم”

زينب تورا به جان من آرام گريه كن

زينب تورا به جان من آرام گريه كن

مثل برادرت حسن آرام گريه كن

ميدانم آب ميشوي از داغ مادرت

مانند شمع انجمن آرام گريه كن

كمتر به اين شمايل نيلي نگاه كن

سيلي مزن به صورتت آرام گريه كن

اينقدر خاك بر سر و روي خودت مريز

قدري كنار اين بدن آرام گريه كن

دستم رسيده است به زخمي عميق واي

زينب بيا بگو به من آرام گريه كن

حالا بيا به ياده حسينه غريبمان

بنشين و پاي اين كفن آرام گريه كن

(مصطفي متولي)

مطلب مشابه: متن کوتاه و زیبا در مورد حضرت فاطمه (س) با اشعار احساسی از زندگی و شهادت آن حضرت

الهي ! كوثرم كو ؟ دلبرم كو ؟

الهي ! كوثرم كو ؟ دلبرم كو ؟

گلم كو ؟ هستي ام كو ؟ گوهرم كو ؟

علي تنها و دلخون مانده افسوس

يگانه مونس و تاج سرم كو ؟

الهي ! غمگسارم ، سوگوارم

شب است و طاقت رفتن ندارم

فلك با من سر سازش ندارد

بدون فاطمه نالان و زارم

(رحيم كارگر”پارسا”)

اشعار شهادت حضرت فاطمه

اظهار درد دل به زبان آشنا نشد

دل شد زخون لبالب و این غنچه وا نشد

آن جا از زمان که جدا از تنم شده است

یکدم سر من از سر زانو جدا نشد

با آنکه دست دشمن دو بازویم شکست

دیدی که دامن تو زدستم رها نشد

شرمنداه ام , حمایت من بی نتیجه ماند

دستم شکست و بند زدست تو وا نشد

بسیار دیده اند که پیران خمیده اند

امّا یکی چو من به جوانی دو تا نشد

از ما کسی سراغ ندارد غریب تر

در این میانه درد ز پلو جدا نشد

عکس نوشته اشعار ایام فاطمیه

دیدم هجا هجا نفست در تلاطم است

در هر نفس نفس زدنت قافیه گم است

حرفی بزن دوباره غزلواره ی علی

خورشید من, که محو رخت ,ماه وانجم است

خواب و خوراک زینب تو گشته آه و غم

آرام قلب کودک نازت تبسّم است

کلثوم جا گرفته در آغوش خواهرش

حقّا شریک زینب و معصوم پنجم است

دارد حسن دوباره فغان می کند ببین

چشمش به چادر و به در و میخ و هیزم است

گویا دوباره خاطره ها می کند مرور

او شاهد جسارت و ظلم و تهاجم است

وای از حسین و اشک و غم بی قراری اش

محتاج یک نوازش و لطف و ترحّم است

بودی تو یار و یاور و تنها امید من

بین قسمتم  ز بعد تو دشنام مردم است

حسین رضایی(حیران)

من و روضه خواندن که کار همیشه ست

نه آن روضه هایی که بی اصل و ریشه ست

همان روضه ی سنگ های مزاحم

و آیینه ای که لگدمال تیشه ست

در و تازیانه , لگد , میخ و سیلی

مصیبت در این واژه های کلیشه ست

نباشد شنیدن همانند دیدن

حسن از همه بیشتر دل پریش است

سه ماه است در بستر افتاده زهرا

ولی شهر سرگرم بازی خویش است

کسی که از این غصه از پا نشسته

همان شیر شرزه همان شیر بیشه ست

سر شانه دارد علی نیمه ی شب

همان شانه را که پر از زخم نیش است

صدایی که آویزه ی گوش مولاست

صدای زمین خوردن بار شیشه ست

علیرضا خاکساری

شعر ایام فاطمیه

شبهای درد و نافله و بیقراری ام

چشم خداست شاهد شب زنده داری ام

گاهی میان گریه که از هوش میروم

اشک علیست آنکه میاید به یاری ام

چندیست نان نپخته و کاری نکرده ام

شرمنده کنیزم از این خانه داری ام

پیری زودرس به سراغ من آمده

برگ و بری ندارم اگرچه بهاری ام

همسایه ها به مرگ من انگار راضی اند

دلگیر از این محله و این همجواری ام

زخمم به یک اشاره دهن باز میکند

شب تا سحر مراقب این زخم کاری ام

مطلب مشابه: متن و جملات غم انگیز و سوزناک شهادت حضرت زهرا به همراه عکس نوشته شهادت

شعر ایام فاطمیه

خسته ای از جفای شهر ولی

بهر رفتن چنین شتاب نکن

بی تو ماندن تصورش سخت است

خانه را بر سرم خراب نکن

درد تو می کشد مرا زهرا

گرچه بر عالمی طبیبم من

حرف رفتن نزن امید علی

ناامیدم نکن غریبم من

میسپاری به من حسینت را

فکر تاراج تلخ پیرهنی

از نگاهت ولیک میفهمم

بیشتر ناگران این حسنی

نه تو گفتی چه آمده به سرت

نه حسن گفت علت محنش

بین کوچه ولی همین دیروز

لرزه افتاد ناگهان به تنش

گر دعا بهر رفتنت نکنی

با دعایم امید بهبود است

صبرکن دخترت بزرگ شود

خانه داری برای او زود است

گفت فضه,به زینبت هر روز

می دهی درس زخم بستن را

تا مداوا کند به عاشورا

زخمهای عمیق یک تن را

بهنام فرشی

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا