متن و جملات زیبا درباره روزی حلال (جملات درباره رزق و روزی پاک)

کسب روزی حلال یکی از فضائلی است که دین اسلام تاکید بسیاری بر آن داشته و در آیات قرآن و روایات همواره انسان‌ها را بر کسب روزی حلال و طیب و پاک تشویق کرده و پاداش و آثار فراوانی بر آن مترتب داشته و از حرام‌خواری نهی نموده است و آثار سوء بسیاری بر آن مترتب داشته است. ما نیز در این بخش از سایت ادبی تک متن چندین متن و جملات زیبا درباره روزی حلال را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. با ما باشید.

متن و جملات زیبا درباره روزی حلال

متن های قشنگ درباره روزی حلال

خداوند برای هر انسان رزق حلالی را مشخص و حتمی کرده است که به طور کامل به او خواهد رسید ، و از طرفی رزق حرامی از طریق دیگر به او عرضه می شود ، پس اگر از آن حرام مقداری برداشت به همان اندازه از مال حلال او کم می شود و پیش خدا علاوه بر آن دو مال ، زیادی و افزونی است که خداوند در قرآن فرماید : از فضل و زیادی که پیش خدا است از او درخواست کنید.

(امام باقر (ع))

کسی که برای بی نیازی از مردم و رفاه خانواده و کمک به همسایگانش در طلب روزی حلال باشد، در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات می کند که چهره اش مانند ماه شب چهارده می درخشد.

(امام باقر(ع))

بزرگترین حسرت روز قیامت حسرت خوردن کسی است که مالی را از راه غیر حلال به دست آورد و برای فرد دیگر به ارث گذارد ، و او آنرا در راه اطاعت و بندگی خدا صرف کرده و به واسطه آن وارد بهشت گردد و اولی بواسطه آن مال حرام ( نخورده ) وارد جهنم گردد.

(امیر المؤمنین (ع))

خدای زیبایم

یک صبح زیبای دیگر را با ترنم دلنشین پرندگانت آغاز نمودم. پرندگانی که شکرگزاری می کنند و به نیایش می پردازند

شکر برای یک روز زیبای دیگر

شکر برای بوی خوش زندگی

شکر و هزاران شکر برای وجود ارزشمند عزیزانم

شکر برای سلامتی جسم و جان

شکر برای رزق و روزی حلال و بی نیازی

شکر برای قرار گرفتن در راهت

شکر برای تمام نعمت هایت که در‌ اختیارم قرار داده ای

هر چه شکر گویم کم است

بارالها چتر رحمتت را بر سر من همیشه باز نگهدار و لحظه ای مرا به حال خود وامگذار.

آمین یارب العالمین

می رود تا شاید لقمه نانی به کف آرد، بخورد

پیش چشم زن و فرزند خویش، دیدگانش نشود بارانی

می رود صبح سحر پی آوردن نان

سر شب آسمان صاف و هوا سوزان است

راه پر حادثه و لرزان است

دیدگانش پر آب، دو لبش عطشان است

باز احساس عجیبی بیدار، می برد تشنگی افکارش

فکر نان شب او، می درد رشته افکارش را

یدکی ثقل و گرانبار به دوش، طاقتش را ز کفش طاق نمود

شب عید است همگی دوخته اند، دیده ی خویش به در

این صدا هست صدای کف پاهای پدر، و پدرم می آید

دست هایش عاری ز قضا و قدر و تقدیر است

روز عید است، همه خندانند

او که فارغ شده از دار و ندار، نی لبک می زند و می خواند

نی او غمکده ای مملو از سوز و گداز و غبار ابری دور گیسوی پدر، بینوا را به نوا می خواند

حاصل رنج و تلاشش این است، پینه های دو کفش رنگین است

جرم او خوردن یک لقمه حلال و به پایان آورد آن همه فکر و خیال…!

متن های قشنگ درباره روزی حلال

هرکس که همانند من بی پرو بال است از نان حلال است

یک سر همه ی زندگی اش پر زملال است، از نان حلال است

کو دوست که تا هدیه دهد لقمه ی نانی تا گشنه نمانی

یک عالمه ثروت که کنون دست رجال است

از نان حلال است

شرمنده ام از همسر و فرزند چه سازم، در سوز و گدازم

آن شیخ که در کاخ لواسان و شمال است

از نان حلال است

ای آن که دهند هدیه به تو مبلغ بالا

ای حضرت والا

این پول برای تو چنان آب زلال است

از نان حلال است

ماندند…!

به سخاوت شهره، آبیه پر لقمه

نوجوانی قصد برچیدن روزی حلال

تور انداخت به آب

انتظاری شیرین، آفتاب زرد که شد

تور حتی تهی از یک خرچنگ

تور امید و نشاط، جمله ورزنه هاش

پر شدست از آب

نوجوانی مجرم؟ یا سخاوت رفته؟

کاش می شد عنکبوت بتند تور به آب

یادمان داد که نان، گرم و حلالش خوب است

خانه با نان حلال است که حالش خوب است

یادمان داد که از بین درختان حیاط

می دهد میوه درختی که نهالش خوب است

آنکه با عطر نفس هاش دلـم را می بُـرد

نیست اما دم افطار، خیالش خوب است

خاک از روی خیالات تکاندم امشب

بعد افطار زدم فال و چه فالش خوب است

گفت حافظ که سفر کرده می آید از راه

آرزو، گاه فقط نوعِ محالش خوب است

نان که می پخت، خدا هم هوس نان می کرد

یادمان داد که نان، گرم و حلالش خوب است…

شعر درباره روزی حلال

گر چه سودای محالیست مرا

هوس رزق حلالیست مرا

از تو ای شیخ سوالی دارم

نه سر قال و مقالیست مرا

دیدن روزی ده تو رزق حلال است تو را

گرم به دکان چه روی در پی رزق عددی

نادره طوطی که تویی کان شکر باطن تو

نادره بلبل که تویی گلشنی و لعل خدی

همچو آن شخصی که روزی حلال

از خدا می خواست بی کسب و کلال

گاو آوردش سعادت عاقبت

عهد داود لدنی معدلت

بی روزی حلال دعا نیست مستجاب

از لقمه حرام شکم را نگاه دار

آه ستم رسیده محال است رد شود

ای سنگدل عنان ستم را نگاه دار

وانکه او پارسی است روزی دان

سرفرازی و نیک روزی دان

شیر درخواب گنج و مال بود

روزی نیکو و حلال بود

عبادت ده جزء دارد …

نه جزء آن طلب روزی حلال است…

سلامتی همه گارگرای با عشق که صبح به عشق زن و بچه شون میرن سرکار و شب که همه خوابن میان.

شعر درباره روزی حلال

دلنوشته درباره روزی حلال

سفری دارم بر بام خیال در دوردست ها، پشت کوه هایی بلند

روستایی از نسل قدیمی ها سروری می کند بر اوراق روزگار

با صدای خروس، طلوع می کند آفتابشان

و صبح ها در کوچه های خاکی، جز صدای پای گاو و گوسفندان

به گوش نمی رسد آوازی دیگر

از پی روزی حلال و ساده ای، به کو و دشت می زنند مردها و زن ها با تشت هایی بر سر

رخت های عرق حلالشان را لب چشمه های حلال شست و شو می دهند

در مزارع شال کار بسته اند دخترها و جوانان به عشق چهره ی زیبا و یکرنگ آن ها با آوای نی چوپانی عشق بازی می کنند

بر اسب های واقعی سوار می شوند پسرکان و دختران کوچولو تنور نان مادر را روشن می کنند

کسی غریب نمی میرد آن جا و هیچ کس نگران مخارج روز عروسی اش نیست

شاید هیچ کدام بلند نباشند راه کعبه را، اما هر روز از مسیر خدا رد می شوند

همه چیز را دوست دارند ساده و صادقانه، حتی خدایشان را

کاش می شد در کوچه های خیال راه را بر واقعیت ها بست

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا