موضوع انشا کلاغ برای پایه های مختلف / 10 انشا جدید درباره کلاغ
کلاغ یکی از پرندگان هوشمند و باهوش طبیعت است که در فرهنگ ها و افسانه های مختلف، نمادهای متفاوتی دارد. این پرنده با رنگ سیاه خاص خود و صدای منحصر به فردش، توجه بسیاری را به خود جلب می کند. کلاغ ها به خاطر توانایی های اجتماعی و حل مسلئه شان شناخته شده اند و در بسیاری از جوامع، به عنوان نماد خرد و دانایی مطرح می شوند.در این انشا، به برزسی ویژگی های زیستی، رفتارهای اجتماعی و نقش کلاغ ها در اکوسیستم خواهیم پرداخت. در ادامه مجموعه ای از انشا هایی ناب درباره کلاغ، انشا در مورد کلاغ با طبقه بندی خاص، انشا درمورد کلاغ به سبک داستان جالب ،انشای زیبا درباره کلاغ برای کلاس هفتم، هشتم، نهم و انشا درمورد کلاغ به سبک توصیفی و . . . را برای شما عزیزان گردآوری کرده ایم.
فهرست انشا کلاغ
- انشا ناب درباره کلاغ
- انشا در مورد کلاغ به سبک داستان جالب
- انشا در مورد کلاغ با طبقه بندی خاص
- انشای زیبا درباره کلاغ برای کلاس هفتم
- انشا مفهومی درباره کلاغ
- انشا در مورد کلاغ به سبک توصیفی
- انشا در مورد کلاغ باهوش
- انشا درباره کلاغ با مقدمه و نتیجه
- انشای کوتاه درباره کلاغ برای کلاس هشتم
- انشای زیبا در مورد کلاغ پایه نهم و دهم

انشا ناب درباره کلاغ
مقدمه:
ظاهر ملاک خوبی برای شناختن اطرفیان نیست و نمیتوان گفت کـه می توان فهمید چه در ذهن هرکسی میگذرد.
بدنه انشا:
کلاغ اصلا شوم نیست. نمی دانم چه کسی همچین لقبی را برایش انتخاب کرده اسـت و اصلا چرا میگویند شوم؟ کلاغ چند روزی میشود کـه فکرم را درگیر خودش کرده اسـت .درست اسـت کـه صدای خوبی ندارد و غار غارش گوش ها را خراش میدهد اما چرا نباید نیمه پر لیوان را دید؟ میدانید صدایش کـه گوش ها را خراش میدهد چقدر موجب نجات حیوانات دیگر میشود؟ چون حیوانات از صدایش متوجه میشوند کـه خطری در حال نزدیک شدن بـه آنهاست و سریع خودرا در جایی امن مخفی میکنند.
البته همان بهتر کـه کلاغ را کسی دوست ندارد و گرنه مانند باقی پرنده ها در قفس زندانی می شد و نمی توانست پرواز کند . بعضی وقت ها با خودم میگویم چقد بد اسـت کـه بخاطر ظاهر و صدایش دوستش ندارند اما چیز جالب تری کـه دانشمندان فهمیدن این اسـت کـه اگر مقابل کلاغ آیینه قرار بدهیم خودش را میشناسد و این یعنی این کـه یه مقدار کمی خود آگاهی دارد.
نتیجه:
کلاغ یه جورایی میتواند انسان هارا توصیف کند و بگوید هرکس کـه ظاهر و باطنش یکی اسـت محبوبیت چندانی ندارد. در مقابل کسی کـه ظاهر و باطنش هزار رنگ اسـت و می خواهد همه ی را از خودش راضی نگه دارد محبوب همه ی اسـت . امیدوارم همه ی شـما دلهایتان مثل رنگ پرهای کلاغ یک دست و محبوبیتتان مثل طاووس زیاد باشد.
**
انشا در مورد کلاغ به سبک داستان جالب
کلاغ را همه ما دیدهایم و صدای قارقارش را از دور دست شنیدهایم. افراد خانواده ما هرکدام یک نظری درباره کلاغ داشتند.
کلاغی بود که در فصل پاییز هر روز صبح همیشه روی دیوار خانه مینشست و قارقار میکرد. خواهرم میگفت:«او از جنگلهای مناطق سرد آمده است. قبلاً روی شاخهای گوزنی زندگی میکرده است. حالا دلش برای خانهاش تنگ شده است. میدانی کلاغها خیلی دوست دارند روی شاخ گوزنها بنشینند.» من با تعجب به او نگاه میکردم و او برای کلاغ دست تکان میداد.
خود من کلاغها را دوست نداشتم؛ کلاغ خواهرم همه دانههایی را که من برای گنجشکها ریخته بودم میخورد. اصلاً کلاغها همهشان مثل هم هستند. از کجا معلوم که کلاغ امروزی همان کلاغ دیروزی باشد؟ اما راستی همه کلاغ ها مثل هم نیستند. بعضیکلاغها کاملاً سیاه هستند ولی بعضی دیگر پرهای خاکستری هم دارند. من از کلاغ بدم میآمد چون خاطره بدی از کلاغها داشتم. وقتی کوچک بودم، توی ایوان خانه مادربزرگم یک کلاغ به سرعت برق و باد گردویی را که شکسته بودم، به نوکش گرفت و از آنجا دور شد.
همان روز مادرم گفت کلاغها خیلی از چیزهایی را که پیدا میکنند، نمیخورند بلکه چال میکنند اما بعد یادشان میرود که آنها را کجا گذاشتهاند. روزی که به باغ رفته بودیم، در حالی که کلاغها بالای شاخهها نشسته بودند و قارقار میکردند؛ ما گردوهایی که آنها پنهان کرده بودند، پیدا میکردیم و میخوردیم.
پدرم میگفت کلاغها جانوران باهوش هستند. کلاغها اگر گردو یا فندق پیدا کنند، آنها را سر راه ماشینها قرار میدهند تا چرخ آنها پوست سخت آن را بشکند. همین که چیزها را قایم میکنند؛ یعنی آیندهنگری دارند. حتی از شامپانزه هم باهوشتر هستند.
پدربزرگم همیشه برایمان قصه تعریف میکرد و شعر میخواند. داستان هابیل و قابیل که یک داستان غمگین بود و کلاغ هم داشت را چند بار برایمان تعریف کرده بود. قابیل برادرش را میکشد. بعد بالای سرش مینشیند و میگوید وای چکار کنم. خدا یک کلاغ را میفرستد که دفن کردن مرده را به او یاد بدهد. قابیل آنقدر ناراحت میشود که میگوید وای من از یک کلاغ هم نادانتر هستم.
مادربزرگم از کلاغها بدش میآمد. وقتی یک کلاغ سر دیوار مینشست و قارقار میکرد، مادربزرگ دمپاییاش را پرت میکرد و میگفت: برو! پرنده شوم… وقتی میپرسیدم: شوم یعنی چه؟ چرا شوم است؟ میگوفت: یعنی خبرهای بد را میآورد. یعنی شگون ندارد. صبحها برایت نباید بخواند. کلاغ خبرچین است. اینها را که میگفت، ما تعجب میکردیم و او هیچوقت نمیگفت چرا شوم است.
نظر هرکدام از افراد خانوادهام که درست باشد، کلاغ شوم باشد یا باهوش، باز کلاغها همیشه همه جا حضور دارند.
**
مطلب مشابه: انشا عینک؛ 8 انشا توصیفی زیبا درباره عینک پایه های مختلف
انشا در مورد کلاغ با طبقه بندی خاص
مقدمه: کلاغ را که نگاه می کنم از تیزی و ذکاوتش لذت می برم، بسیار تیز و زرنگ است و صدای پای انسان را می شناسد. او پرنده ای موذی و در عین حال خرابکار هم هست که گاهی خطراتی هم برای انسان به همراه دارد.
بدنه: همیشه روی دیوار گلی خانه مادر بزرگ می نشست و منتظر پارچه پنیر می شد تا ان را بردارد و ببرد، مادر بزرگ هر بار یادش می رفت و می دید که پارچه قالب پنیرش نیست. این ماجرا هر هفته تکرار می شد. درخت تبریزی حیاط مادر بزرگ بسیار بلند قامت بود و یک لانه کلاغ روی آن جا گرفته بود و هر سال دو کلاغ در آنجا ماوی می گرفتند.
روزی به یاد دارم که باد تندی در حال وزیدن بود و درخت تبریزی هم با صلابت تمام به هر طرف می رفت و می امد. خوب به یاد دارم که مادر بزرگ هم نگران خراب شدن لانه های این پرندگان بود تا این که آن اتفاق در یک روز پاییزی رخ داد و زمانی که باد با قدرت می وزید، ناگهان لانه این حیوانات بی پناه هم خراب شد و ما در کمال ناباوری دیدیم که چند پارچه پنیر مادر بزرگ در حالی که خشک و پاره شده بودند همراه لانه به زمین پرتاب شد.
چه قدر کلاغ ها سرو صدا کردند و رفتند. مادر بزرگ هم غمگین شد و چیزی نگفت. کلاغ همه ی خاطراتش را درخانه مادر بزرگ جا گذاشت و با دلی ناراحت پر زد و رفت.
کلاغ ها موجوداتی با پرهای بسیار تیره هستند که از دور برق می زند و همواره رنگ پرش معروف است. این پرنده موجودی زیرک است که مهربانی را می شناسد و در هر جای و مکانی لانه نمی سازد. او شاید در طبیعت فواید زیادی داشته باشد، بسیاری از درختان خودروی بادام و گردو توسط این پرنده کاشته شده اند.
چون بادام و گردو را با خود برده ولی قدرت شکستن ندارد در طبیعت رها کرده و می رود. این موجودات گوزن ها را بسیار دوست می دارند و تا بتوانند روی شاخ گوزن می نشینند. کلاغ مظهر استقامت در طبیعت است و هیچ وقت از سرما و طوفان هم هراسی ندارد.
نتیجه گیری: هر پرنده و موجودی در این جهان برای هدفی خلق شده است اگر ما هر پرنده ای را دوست نداریم پس دلیل بر زشتیش نیست. به موجودات و پرندگان احترام گذاشته و به آنها آسیب نرسانیم.
**
انشای زیبا درباره کلاغ برای کلاس هفتم
مقدمه: کلاغ این پرنده باهوش با پرهای سیاه و چشمان نافذش در فرهنگ های مختلف به عنوان یه پرنده نمادین شناخته شده و افراد با دیدن این پرنده و شنیدن صدایش احساسات گوناگونی را تجربه می کنند.
بدنه: کلاغ پرنده ای با جثه متوسط و صدایی خاص است که نه در ظاهر و نه در باطن نمی توان آن را موجودی معمولی در نظر گرفت. بی شک ظاهر خاص این پرنده که سیاهی و تاریکی مطلق را در ذهن آدم ها تداعی می کند در غیر معمولی به نظر رسیدن و مرموز بودن آن بی تاثیر نیست.
کلاغ مانند هر پرنده دیگر در آسمان آبی پرواز می کند، اما حرکات هوشمندانه ای که از خود نشان می دهد و صد البته صدای منحصر به فردش باعث می شود توجه آدم های روی زمین را به سمت خود جلب کند. اگرچه این جلب توجه ریشه در شهرت کلاغ در ادبیات و فرهنگ های مختلف نیز دارد.
در برخی فرهنگ ها کلاغ را شوم می دانند و به خصوص صدای آن را مظهر شنیدن اخبار بد می شناسند اما این پرنده در بسیاری از فرهنگ ها نیز به عنوان نماد حکمت و شجاعت شناخته شده است. در شعر و ادبیات جهان نیز از کلاغ به عنوان مظهری از هوشمندی، عشق یا حتی گاهی پیش گویی اتفاقاتی که در آینده رخ می دهند یاد می کنند.
این پرنده با چشمانی که گویا همیشه چیزی در خود پنهان می دارد، پرهایی که تاریکی را در هوا پخش می کنند و صدایی که در گوش هر کس به گونه ای متفاوت طنین انداز می شود در آسمان دشت ها، شهرها و روستاها به پرواز در می آید.
بسیاری از انسان هایی که ساعت ها به تماشای کلاغ نشسته اند بر این باور هستند که این موجود مرموز رازهای مخفی زیر پرهای سایه گونه اش پنهان داشته و همچون هنرمندی ماهر است که ظاهرش با آن چه در دل دارد کاملا متضاد می باشد.
نتیجه: فرهنگ های مختلف با توجه به ظاهر موجودات آن ها را قضاوت می کنند که این قضاوت گاه ریشه در خرافات دارد اما حقیقت آن است که همه حیوانات و پرندگان خلقت خداوند هستند و قدرت ماورایی آن ها تنها تا همان اندازه ای است که خود به آن ها می دهیم.
**
انشا مفهومی درباره کلاغ
کلاغ، پرنده مشکی پوش با صدای قارقارش در آسمان پرواز می کند. کلاغ پرنده ی جالبی است؛ وقتی که دوستانش را صدا میزند، چنان قار قاری به راه می اندازد که صدایش همه جا را فرا می گیرد.
کلاغ ها مانند گنجشکان در لانه زندگی میکنند و دسته جمعی پرواز یا زندگی نمیکنند. آن ها معمولا در هوای سرد بیشتر میتوانند تحمل کنند تا در هوای گرم. غذای آنان دانه است اما آنان معمولا نان و پنیر و کرم و گندم هم میخورند.آن ها از لحاظ قیمت ارزشی ندارند زیرا نه صدا و شکل خوبی دارند و البته اهلی هم نیستند.
رنگ کلاغ ها سیاه، هم مانند رنگ ذغال است و با پرهای دراز و جثه ایی هم مانند یک طوطی دارند. نوک آن ها طلایی و خیلی دراز است. چنگال های تیزی برای شکار حشرات و کرم هاو … دارند.کلاغ ها از انسان ها میترسند ولی اگر گیر بیفتند مقابله کرده و از خود دفاع می کنند.
کلاغ یک پرنده بسیار زیبا اس ؛ کلاغ یک پرنده ی صادق و یکرنگ و یک دست است. می گویند کلاغ بسیار ثابت قدم است زیرا آنچنان از راه رفتن کبک تقلید کرده است که راه رفتن خودش یادش رفته است و البته این بسیار بد است چون مادرم می گوید همه باید خودشان باشند و ادای کس دیگری را در نیاورن . کلاغ اعتماد به نفس پایینی دارد.
شاید شما هم دیده باشید وقتی یک جوجه کلاغ از لانه اش بیرون می افتد، تمام کلاغ ها متحد می شوند و کمک می کنند تا جوجه را نجات دهند. بنابراین ما از کلاغ درس اتحاد و یکرنگی و صداقت می گیریم.
از نظر دانشمندان خارجی کلاغ در شب بهتر از روز میبیند مانند خفاش؛ ولی خفاش در روز نمیبیند یا بهتر است بگوییم به خوبی نمیبیند. کلاغ محیط را خاکستری مانند میبیند و چشمان تیز و درشتی دارد. پس کلاغ ها موجوداتی بی آزار هستند که قیمتی ندارند و کسی به شکار آنها نمیرود و نسل آنها هم منقرض نخواهند شد و به راحتی میتوانند در لانه های خود زندگی کنند!
**
انشا در مورد کلاغ به سبک توصیفی
پرندگان گونهای از جانوران هستند که مهمترین خصوصیت مشترک آنها داشتن پر و بال و قابلیت پرواز کردن است. یکی از این پرندگان کلاغ است.
کلاغها از ردهای به نام کلاغسانان هستند، در همه مناطق کره زمین به غیر از قطب جنوب زندگی میکنند و بیش از ۱۲۰ گونه دارند. این پرنده همهچیز خوار است و هرچیزی را که بیابد، برای سیر کردن خود استفاده خواهد کرد.
برخی از دانشمندان عقیده دارند که کلاغها باهوشترین جانوران هستند. آنها میگویند زبان کلاغ یک زبان واقعا پیچیده است و هر صدای قار قار معنی متفاوتی دارد. تحقیقات آنها نشان میدهد برخی از اصوات آنها هشداردهنده، برخی تقلید صدا از سایر جانداران و برخی هم در ارتباط با وقوع یک اتفاق خاص است.
در ادبیات فارسی کلاغ نامهای متعددی از قبیل: زاغ، کلاغ، غراب و … دارد. غراب مظهر سیاهی و شئامت و حذر کردن و کراهت منظر است. خصوصیات ظاهری خاص کلاغ از جمله رنگ سیاه بال و پر و همینطور چشمهای سرخ و عمر طولانی کلاغ باعث شده که در ادبیات حضور پررنگ داشته باشد.
سابقه حضور کلاغ در حکایات به داستان هابیل و قابیل برمیگردد. قابیل پس از کشتن هابیل نمیدانست با جسد برادرش چه کند. کلاغی کلاغ دیگر را کشت و او را زیر خاک پنهان کرد و به این ترتیب دفن کردن جسد را به قابیل یاد داد. در پارهای از اساطیر آمده که هنگامی که طوفان نوح آرام شد، حضرت نوح کلاغ را فرستاد تا بر زمین بنشیند و عمق آب را تعیین کند، امّا کلاغ بر مرداری نشست و به نزد نوح برنگشت. نوح او را نفرین کرد، که یا رب به وقت درماندگی او را فرو گذار.
با همه دیدگاههای متفاوت کلاغ پرندهای است که به عنوان بخشی از طبیعت و آفریدههای خارقالعاده خداوند در طول قرنها به زندگی خود ادامه داده و میدهد.
**
مطلب مشابه: انشا باران؛ متن 7 انشا با موضوع باران برای پایه های مختلف
انشا در مورد کلاغ باهوش
مقدمه: صدای قار قارش در پاییز چندان خوشایند نیست ولی انگار به ما یاد آوری می کند که برای در پاییز هم مانند بهار زندگی پا بر جا و رو به راه است. هنوز هم درختان سر به فلک کشیده مهربان و ایستاده منتظر رویش بهار هستند و ما را می خوانند.
بدنه: کلاغ حیوانی در رسته پرندگان است که دارای رنگ سیاه بوده و در زمستان و پاییز بیشتر به مناطق مسکونی سر می زند. این موجود بسیار باهوش و زیرک است و دانشمندان معتقدند که در آینه خودش را شناخته و عکس العمل نشان می دهد.
این موجود زبل و دانا همیشه بهترین خوراکی ها را برای خود داشته و برای انسان هم درد سرهایی درست کرده است. این حیوان بسیار با حیا بوده و کسی تاکنون روابط دوجنس این پرنده را ندیده است. این مو جود زیرک دارای عمری طولانی تر از پرندگان دیگر است.
این پرنده مقتصد مدت ها و سالها لانه زندگی خود را حفظ کرده وهرسال دوباره لانه سازی نمی کند. او حیوانی فرصت طلب بوده و برای یافتن خوراک و غذای خود بسیار تلاش می کند و از پای نمی نشیند. دیدگاه مردم این است که کلاغ موجودی بد شگون و نامیمون است، اما کاش کمی بیشتر فکر کنیم خدا هیچ موجودی را بیهوده نیافریده، ما خودمان هستیم که چنین تصوری داریم و اصلا درست نیست.
هر موجودی برای خودش زیبایی هایی دارد، ما در جایگاهی نیستیم که حیوانات و موجودات خدا را قضاوت کینم و یا در مورد زنده یا مرده بودنشان نظری بدهیم. رسالت هیچ موجودی برای ما مشخص نیست و باید انسان خودش را بسازد و اصلاح کند و گرنه خدای مهربان کرم زیر دریا را هم می بیند و هوایش را دارد.
نتیجه گیری: کاش به اندازه کلاغ حیا داشتیم و برای خودمان حریمی و حد و مرزی، بی حجاب و بی پروا دنیا را به سمت تباهی می بریم و از کسی و چیزی ترسی نداریم. کلاغ دسترنج و زحمت خودش روزیش است و ما از دسترنج دیگران می خوریم.
**
انشا درباره کلاغ با مقدمه و نتیجه
مقدمه انشا در مورد کلاغ
آن چیست که سیاه است و در مسابقه هوش با روباه، مدال طلا را به او سپرد؟
آری درست است؛ کلاغ! انشای امروز من درباره این پرنده شگفتانگیز است. قرار است با جادوی کلمات کلاغ را به صورتی متفاوت از همیشه ببینیم. خودتان را برای این سفر تخیلی آماده کنید.بدنه انشا در مورد کلاغ
کلاغ روی شاخه درخت نشسته بود و پاهای خود را آن بالا تاب میداد. در سرش به این فکر افتاده بود که چرا بقیه پرندگان با من بازی نمیکنند؟ مگر چه اشکالی در من هست که آنها من را دوست ندارند؟ من رنگ سیاهی دارم. اما مشکی هم جزو رنگها محسوب میشود و بسیاری از آدمها آن را دوست دارند.
کلاغ در حال زمزمه با خود بود. ناگهان جسمی که نمیدانست چیست محکم به سرش خورد و بند افکارش را پاره کرد. آنقدرعصبانی بود که نمیدانست کدام ناحیه را بگردد تا بفهمد آن جسم چه بوده. بالهایش را به کمر زد و با حالت طلبکارانه گفت: شانس بیاوری که پیدایت نکنم. او اخم کرده و متعجب بود. در همین زمان شیء کوچکی را رو زمین دید که برق میزد. با خوشحالی به سمت آن رفت. قبل از اینکه بتواند به شیء دست بزند، کلاغی جادویی از سوراخ ریزی که در آن بود بیرون آمد.
کلاغ کوچک از این اتفاق بسیار حیرتزده شده بود. کلاغ جادویی آمده بود تا دو آرزوی پرنده سیاه را برآورده کند. پرنده به سرعت گفت میخواهد یک طوطی زیبا باشد. او در چند ثانیه به یک طوطی رنگارنگ تبدیل شد و به سمت آسمان پرواز کرد. آنقدر خوشحال بود که نمیدانست از جنگل خارج شده و به شهر رسیده. او خسته شده بود؛ پس پشت پنجرهای نشست تا کمی خستگی در کند. چشمانش از خستگی توان بیدار ماندن نداشتند؛ بنابراین کلاغِ طوسیشده خوابش برد. چشمانش را که باز کرد، جز قفس آهنی چیزی را نمیدید. خودش را به دیوارهای قفس میکوبید اما فایدهای نداشت. ماهی طلایی از درون تنگ، روی آب آمد و به کلاغ کوچک که دیگر شبیه به یک طوطی واقعی بود گفت که سر و صدا نکند. طوطی نمیدانست چه اتفاقی افتاده است. ماهی کوچک ماجرا را برای او تعریف کرد که چون پشت پنجره خوابش برده بود، صاحب خانه از او خوشش آمده و آن را مال خودش کرده است. طوطی ناراحت بود. او دلش میخواست یک پرنده آزاد باشد. کلاغ در قفس نیز نمیتوانست دوستی داشته باشد. در این هنگام کلاغ جادو ظاهر شد و گفت که باید آرزوی دوم را برآورده کند. طوطی تصمیم گرفت که دوباره به یک کلاغ سیاه تبدیل شود تا بتواند آزادانه در جنگل سبز پرواز کند.
نتیجهگیری درباره کلاغ
دوستان عزیزم. کلاغ متوجه شده بود که هر حیوانی باید همانطور که از ابتدا بوده باقی بماند. هر موجودی ظاهری متفاوت دارد و نباید برای دوست شدن با یکدیگر به ویژگیهای ظاهری توجه کرد. کلاغ کوچک تلاش کرد تا با دیگران مهربان باشد. بقیه با دیدن اخلاق خوب و پر محبت او تصمیم گرفتند تا کلاغ را جزو دوستان خود قرار دهند. اینگونه بود که کلاغ دیگر تنها نبود.
**
انشای کوتاه درباره کلاغ برای کلاس هشتم
مقدمه: کلاغ یکی از جالب ترین پرندگانی است که خداوند آفریده و در طول تاریخ به دلیل ظاهر متفاوت و منحصر به فرد خود مورد توجه انسان ها قرار داشته است.
بدنه: کلاغ با بال های سیاه و صدای قار قار معروفش یکی از شناخته شده ترین موجودات در دنیای پر سر و صدای پرندگان است. این پرنده نیز مانند گنجشک در لا به لای درختان شهرها و روستاها پرواز می کند و یک موجود همه چیز خوار محسوب می شود که از دانه ها گرفته تا پنیر، کرم و حتی موش تغذیه می کند.
این پرنده از هوش بالایی در میان پرندگان برخوردار است و حرکات جالبش همیشه باعث تعجب انسان ها و به خصوص دانشمندان می شده است.
در برخی از فرهنگ ها این پرنده را شوم می دانند و بر این باور هستند که هر صبحی که با شنیدن صدای کلاغ آغاز شود روز خوبی نخواهد بود و اخبار بدی به دنبال خواهد داشت. حتی شنیده ام برخی خانم های مسن با شنیدن صدای کلاغ می گویند”خوش خبر!” و با این کلمه در واقع می خواهند تلقین بد به خود راه ندهند.
از همه این ها گذشته کلاغ هرگز به عنوان یک پرنده زیبا یا جذاب شناخته نشده است و ما تا به حال ندیده ایم کلاغ را داخل قفس کرده یا بفروشند. فکر می کنم این کار کاملا منطقی است، مثلا تصورش را کنید کلاغ داخل قفس در خانه مان نگه داری کنیم و هر صبح با صدای قار قارش از خواب بپریم!
نتیجه: اگرچه بسیاری از افراد از کلاغ خوش شان نمی آید اما این پرنده نیز مانند پرندگان دیگر جذابیت های خاص خودش را دارد و بی شک فایده هایی برای طبیعت دارد که ممکن است ما از آن غافل باشیم.
**
مطلب مشابه: انشا درباره حیاط مدرسه پایه های مختلف (8 انشا جدید حیاط مدرسه)
انشای زیبا در مورد کلاغ پایه نهم و دهم
من صدای خواندن تمام پرندگان را دوست دارم و از شنیدن صدای آواز خواندن انها لذت میبرم، مانند صدای جیک جیک گنشجک ها در صبح کـه لا بـه لای درختان آواز میخوانند و یا صدای دل نشین مرغ عشق ها، اما صدای قار قار کلاغ را اصلا دوست ندارم و خیلی برایم آزار دهنده اسـت.
روبروی پنجره اتاقم درختی تنومند و بزرگ قرار دارد کـه همیشه کلاغی بر روی آن نشسته اسـت و قار قار میکند و من صبح هایي را کـه با صدای قار قار کلاغ بیدار میشوم روز خیلی خوبی را سپری نخواهم کرد چرا کـه از صدای قار قار انها میترسم. همیشه وقتی دسته زیادی از کلاغ ها را میبینم کـه با یک دیگر پرواز می کنند و قار قار می کنند آنقدر از انها میترسم کـه دوست دارم فرار کنم و بـه جایی برم کـه دیگر آنها را نبینم و صدایشان را نشنوم.
از قدیم شنیده ایم کـه می گویند کلاغ ها نحس هستند و اگر کسی صدای قارقار آنها را بشنود خبر بدی بـه او خواهد رسید، اما من هیچگاه با دیدن کلاغ و یا شنیدن صدای قار قار او خبر بدی نشنیده ام و اتفاق بدی برایم نیوفتاده اسـت و فکر میکنم کـه این یک تفکر اشتباه باشد.
روزی پدرم کـه متوجه ترس من نسبت بـه کلاغ ها شده بود برایم توضیح داد کـه انها هیچ خطری برای انسانها ندارند و کاملا بی خطر هستند، پدرم گفت کلاغ ها نه تنها خطری برای ما ندارند بلکه انها با از بین بردن مواد مضر در طبیعت بـه ما انسانها کمک بزرگی هم می کنند.
بـه عقیده پدرم کلاغ ها هم مخلوقات پروردگار هستند و من نباید بـه آنها میگفتم زشت و یا این کـه صدای بد و آزار دهنده دارند چرا کـه خداوند انها را خلق کرده اسـت و هیچ کار خدا بی حکمت نیست و هر چیزی را کـه خداوند خلق کرده باشد زیبا و مفید اسـت برای این دنیا.
او بـه من گفت کـه کلاغ ها بسیار موجودات باهوشی هستند و بـه اسانی متوجه می شوند احساسی را کـه ما نسبت بـه انها داریم را و خوبی و بدی را می فهمند و از من خواست کـه دیگر با فرار از انها احساس بدی در انها بـه وجود نیاورم. من با شنیدن حرف هاي پدرم کمی جس بهتری نسبت بـه کلاغ ها پیدا کردم اما همان گونه از آنها میترسم و امیدوارم کـه روزی بر این ترسم غلبه کنم و بتوانم رابطه بهتری با کلاغ ها بر قرار کنم و انها را دوست داشته باشم.
**
مطلب مشابه: انشا بازگشایی مدارس؛ 10 انشا باز شدن مدرسه و ماه مهر