انشا کتاب پایه های مختلف (14 انشا با موضوع کتاب خوانی)

کتاب خواندن یکی از بهترین راه‌ها برای گسترش دانش و تقویت ذهن است. این فعالیت نه تنها به افزایش تمرکز و کاهش استرس کمک می‌کند، بلکه دایره لغات و مهارت‌های زبانی را نیز بهبود می‌بخشد. با خواندن کتاب، می‌توان به دنیای جدیدی از ایده‌ها و تجربیات دست یافت.

در این بخش 14 انشا کتاب برای مفاطع مختلف تحصیلی را گردآوری کرده ایم.

انشا کتاب پایه های مختلف (14 انشا با موضوع کتاب خوانی)

انشا با موضوع کتاب به زبان کودکانه برای پایه های ابتدایی

من کتاب خواندن را دوست دارم و می دانم کتاب ها دوستان خوبی برای بچه ها هستند، آن ها علم ما را زیاد می کنند و باعث می شوند در زندگی کم تر اشتباه کنیم.

به نظر من کتاب های خوب دوستانی هستند که هیچ وقت آدم را تنها نمی گذارند و همیشه به ما چیزهای خوبی یاد می دهند که در زندگی خیلی به درد ما می خورد، به همین خاطر من هیچ وقت از کتاب خواندن خسته نمی شوم.

هر کتاب موضوع متفاوتی دارد و برای من کتاب های علمی خیلی جذاب هستند. مادرم آخر هر ماه، مرا به کتاب فروشی می برد و از آن جا کتاب هایی که دوست دارم را برایم می خرد.

او همیشه سفارش می کند که مواظب کتاب هایم باشم و از آن ها به خوبی نگه داری کنم، تا کثیف و پاره نشوند، و اگر دوستانم از من کتاب خواستند، کتاب هایم را به آن ها قرض بدهم، این کار مثل این است که دو تا دوست خوبم را به یک دیگر معرفی کرده باشم.

یک روز مادرم به من گفت می خواهم تو را جایی ببرم که پر از کتاب است، آن جا می توانی با همه ی آن ها آشنا شوی و برای همیشه با آن ها دوست باشی، و بعد مرا به کتابخانه برد.

کتابخانه پر از کتاب بود و کتاب هایی که من دوست داشتم هم، آن جا زیاد بود. از این کار مادرم خیلی خوشحال شدم. بعد از ثبت نام در کتابخانه هر کتابی که بخواهم می توانم از آن جا به امانت بگیرم و بخوانم.

با این که کتاب هایم را خیلی دوست دارم اما تصمیم گرفتم تعدادی از آن ها را که خوانده ام و دیگر لازم ندارم را به کتابخانه هدیه کنم تا بقیه هم بتوانند از آن ها استفاده کنند.

انشا با موضوع کتاب از نگاه یک کتاب فروش

من عاشق کتاب ها هستم و همین علتی بود که مغازه ی بزرگی اجاره کنم و کتاب فروشی باز کنم.

هر روز صبح، خود را تا کتاب فروشی ام می رسانم و درب مغازه را باز می کنم. این جا دنیای من است دنیایی پر از داستان ها و قصه های شگفت انگیز.

همیشه دلم می خواست این دنیای عجیب را با دیگران به اشتراک بگذارم، دلم می خواست آن ها نیز مانند من فرصت تجربه ی این دنیا را داشته باشند.

هر کدام از این کتاب ها مانند یک تکه ی با ارزش از زندگی من هستند، و برایم عجیب است چگونه در برخی خانه ها کتاب ها گوشه ای می مانند تا گرد و غبار زمان آن ها را فرا بگیرد…

خواندن کتاب لطفی است در حق خودمان، نباید اجازه دهیم کتاب ها فراموش شوند باید آن ها را بخوانیم، باید گرد و غبار کتاب خاک گرفته را تمیز کنیم، صفحاتش را بگشاییم و همسفر قصه های آن شویم.

زمانی که شروع به خواندن اولین سطر از یک کتاب می کنی قدم در جهانی می گذاری که هیچ جای دیگر نمی توانی آن را تجربه کنی… آدم های داستان ها، دوستان تو می شوند و خودت را کنار آن ها تصور می کنی، با اندوهشان، غم وجودت را فرا می گیرد و با شادیشان، شور و شعف را در خود حس می کنی.

می توان ساعت ها در میان این کتاب ها ماند بدون خستگی، می توان ساعت ها در دنیای کتاب ها غرق شد بدون آن که حتی یک لحظه متوجه هیاهوی اطراف شوی.

کتاب برای من چیزیست که روحم را تعالی می بخشد و تفکری عمیق تر به من هدیه می کند، و علتی می شود تا دنیا و مردمانش را جور دیگری بنگرم.

کتاب بهترین دوست و همدمی ست که داشته ام و دارم، دوستی که با من از هزاران جای مختلف سخن می گوید و آن چه که جای دیگری نیاموختم را به من می آموزد.

مطلب مشابه: انشا خوشبختی؛ 7 انشا جدید و زیبا درباره حس خوشبختی و شادی در زندگی

مطلب مشابه: انشا درباره ورزش؛ 10 انشا زیبا درباره ورزش و فواید آن

انشا با موضوع کتاب دوست خوب من

کتاب مثل اقیانوس بی کرانی است که ناشناخته های بسیاری دارد و هر کس به فراخور حالش دل به ژرفای آن می سپارد و با انبانی پر باز می گردد. در این دریای عمیق معرفت، گوهرهای نابی وجود دارد که تنها تلاشگران چیره دست می توانند به آن دست یابند.

وقتی یک کتاب را باز می کنیم از صفحه اول تا آخرین صفحه، فقط کتاب با ما حرف می زند و به ما چیز یاد می دهد؛ مثلاً شعرهای قشنگ، زندگی امامان علیهم السلام ، زندگی آدم های بزرگ و موفق، مسائل علمی؛ مثل جغرافیا، ستاره شناسی و خیلی چیزهای دیگر.

خواندن این همه چیزهای جورواجور باعث می شود که ما از خیلی از چیزهایی که نمی دانیم با خبر شویم. در نتیجه توی زندگی کمتر اشتباه می کنیم و زندگی بهتری خواهیم داشت.

جهان صنعتی امروز مدیون دانشمندان زیادی بوده، در اثر مطالعه و کتابخوانی اختراعات و اکتشافات فراوانی بوجود آمده که نقش بسیار مؤثری را در زندگی بشر ایفا کرده است.

چه بسا در اثر کتابخوانی پیشرفت هایی حاصل گردیده که جان انسانها را نجات داده یا دشواری های زندگی را بر آنها سهل کرده است.

کتاب برای اینکه ما را دوست داشته باشد، سه تا شرط تعیین کرده است: اول اینکه همیشه آن را بخوانیم؛ دوم اینکه به چیزهای خوبی که یاد می گیریم عمل بکنیم؛

و سوم اینکه از کتاب، خوب مواظبت کنیم و آن را کثیف و پاره نکنیم. اگر این سه شرط را رعایت کنیم کتاب هم ما را دوست دارد.

انشا درباره یار مهربان کتاب

مقدمه انشا در مورد کتاب

کتاب یار مهربان و دوست بی آلایش ماست.ما با خواندن کتاب به دنیای دیگری سفر می کنیم و به کشف ناشناخته ها می پردازیم.همه ما باید ساعاتی از روز را به خواندن کتاب اختصاص دهیم تا از فواید بینظیر این دوست مهربان بهره مند شویم.

بدنه انشا در مورد کتاب برای پایه نهم

کتاب خواندن فواید زیادی برای ما بهمراه دارد.در ابتدا دانش ما را در موضوعات مختلف ارتقا می بخشد. ما را دانا تر می کند. وقتی چیزهای مختلف را یاد می گیریم، یاد می گیریم که با آنها نیز متفاوت برخورد کنیم. به همین ترتیب، کتاب ها ما را سرگرم هم می کنند. آنها خستگی ما را می از ما می گیرند و وقتی تنها هستیم با ما همراهی می کنند.علاوه بر این، کتاب ها به ما کمک می کنند تا حوزه های مورد علاقه خود را بشناسیم. آنها برای انتخاب شغل هم تا حد زیادی به ما کمک می کنند.از همه مهمتر، کتاب ها دایره لغات ما را بهبود می بخشد.

در واقع ما کلمات جدیدی از آن یاد می گیریم و این دایره واژگان ما را بیشتر می کند. علاوه بر این، کتاب ها مهارت خلاقیت ما را تقویت می کنند. آنها به ما کمک می کنند تا یک جنبه کاملاً جدید خودمان را کشف کنیم.به عبارت دیگر، کتاب ها ما را به زبان ها مسلط تر می کنند. آنها مهارت های نوشتاری ما را نیز افزایش می دهند.با کتاب خواندن اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنیم تا در زمینه های مختلف حرفی برای گفتن داشته باشیم.

به طور خلاصه، کتاب‌ها دیدگاه جدیدی و درک عمیق‌تری از چیزها به ما می‌دهند. بر شخصیت ما نیز تأثیر مثبت می گذارد. در حال حاضر با پیشرفت علم و تکنولوژی کتاب ها هم تغییراتی پیدا کردند و به شکل راحتی در دسترس ما قرار دارند.کتاب های الکترونیکی و کتاب های صوتی دو شکل جدید از کتاب های امروزی هستند که هر کدام از جذابیت خاص خود برخوردار هستند و به راحتی در هر شرایط و هر مکانی در دسترس ما هستند.

نتیجه در مورد کتاب برای پایه نهم

به طور خلاصه، کتاب‌ها دیدگاه جدیدی و درک عمیق‌تری از چیزها به ما می‌دهند. بر شخصیت ما نیز تأثیر مثبت می گذارد. ما باید همه افراد را به خواندن کتاب،این یار مهربان تشویق کنیم.در اخر انشا خود را با خواندن یک شعر به پایان می رسانم.

گر که خواهی پیشرفتی با شتاب
بهره بردن از زمانت خوب و ناب

لحظه‌های عمر را غافل مشو
از رفیق مهربانی چون کتاب

مطلب مشابه: انشا باران؛ متن 7 انشا با موضوع باران برای پایه های مختلف

مطلب مشابه: انشا آماده با موضوعات متنوع (10 انشا جدید آماده و آزاد مختلف)

انشا با موضوع کتاب خوانی و اهمیت آن

مقدمه
اگر چه همیشه از اهمیت کتابخوانی و مطالعه بسیار تعریف کرده اند و کتاب را بهترین دوست و معلم دانسته اند، اما نمی‌توان این تعریف ها را درباره همه کتاب ها درست دانست. بلکه باید کتاب خوب را از کتاب بد تشخیص داد.
بدنه انشا
امروزه کتاب های بی محتوا و حتی کتاب هایی با محتوای بد بسیار چاپ می‌شوند و گاهی تبلیغات زیادی هم برای فروش آن ها می‌شود. مثلا کتاب هایی با عنوان کتاب های روانشناسی که نویسنده آن ها هیچ سواد و تخصص دقیقی ندارد و صرفا جملاتی کلیشه ای و پوچ را در کتابش گردآوری کرده و به چاپ رسانده است. کتاب شعر یا داستان هایی بدون محتوا که گاهی بخاطر شهرت نویسنده شان که بازیگر یا مجری یا هر سلبریتی مورد توجهی است به فروش می رسند اما خواندنشان فقط پول و وقت باارزش خوانندگان را تلف می‌کند.

کتاب های تاریخی که دچار تحریف شده باشند نیز از بدترین نوع کتاب ها هستند که ممکن است به دست خوانندگان برسند؛ اما یک خواننده با سواد، با مطالعه و تحقیق بیشتر در میان چندین کتاب و تفکر و تحلیل آن‌ها می‌تواند حقیقت را تا حد زیادی تشخیص دهد.

از طرفی وابستگی زیاد افراد به فضای مجازی و رسانه هایی که در بسیاری مواقع اطلاعاتی غلط، بدآموز و آشفته را به خورد مخاطبین شان می‌دهند، جوامع را از مطالعه کتاب دور کرده است. اگر چه امروزه جستجو و یافتن اطلاعات مفید و درست در اینترنت، اتفاق مثبتی است که کار را برای همه آسان کرده، اما فراموش نکنیم که کتاب خواندن دنیای وسیع تری است که به ما صبر و سکوت و تفکر را می‌آموزد. با خواندن چند جمله یا مقاله کوتاه، دید ما نسبت به هیچ موضوعی عمیق نمی‌شود اما کتاب های خوب، این مهارت را به ما می‌اموزند.

نتیجه گیری
اگرچه امروزه افراد بسیاری با خرج کردن کمی پول و شهرت ممکن است بتوانند کتاب چاپ کنند، اما وظیفه ما این است که آنقدر مطالعه کنیم تا بتوانیم تشخیص دهیم کدام کتاب ها ارزش خواندن و فکر کردن دارند و کدام کتاب ها نه! و آن وقت بهترین کتاب هایی را که با سلیقه و تفکر ما همسویی دارند انتخاب کنیم. همچنین تنها خواندن کتاب سودی برای ما ندارد بلکه باید در زمان مطالعه و بعد از آن بیندیشیم و هرآنچه خوانده ایم را تحلیل کنیم.

کتاب خوب خواندن لذتبخش و آموزنده است و دنیای متفاوت و بزرگتری به ما می‌بخشد. با خواندن می‌توانیم در اتاق خود نشسته باشیم اما دانش و تخیل ما به دورترین نقاط جهان پرواز کند.

موضوع انشا : کتاب و کتابخوانی

من کتاب خواندن را دوست دارم و هر بار که کتاب می خرم سریع آن را می خوانم و برای دیگران هم تعریف می کنم.

کتاب خواندن برای ما بچه ها بسیار مفید است و باعث می شود اطلاعات زیادی را به دست بیاوریم و چیزهای جدیدی یاد بگیریم که قبلا بلد نبودیم.

خواندن کتاب برای فکر و یاد گیری ما نیز بسیار خوب است و وقتی کتاب می خوانیم باید شخصت ها و منظره ها را در ذهن خود تصور کنیم و این موضوع باعث می شود بهتر فکر کنیم و خلاق تر باشیم.

وقتی کتاب می خوانیم سوالات ما نیز بیش تر می شود و برای پیدا کردن جواب همین سوال ها مجبور می شویم کتاب های بیش تری را مطالعه کنیم و یا از بزرگ تر ها درباره مسائلی که نمی دانیم سوال کنیم و با این کار اطلاعات ما زیاد می شود.

همچنین کتاب خواندن باعث می شود معنی کلمه هایی که نمی دانیم را یاد بگیریم.

کتاب ها به ما یاد می دهند که آدم های خوب و بد چطور هستند و به همین دلیل ما دیگر گول آدم های بد را نمی خوریم و تشخیص می دهیم آن ها چه وقت حقیقت و چه وقتی دروغ می گویند.

وقتی کتابی را بخوانیم که نوشته های خوب و مثبتی دارد حس خوبی پیدا می کنیم، مثل زمانی که با دوست هایمان حرف می زنیم.

اگر کتاب بخوانیم در آینده آدم بهتری خواهیم بود و می توانیم برای دوستان خودمان هم مفید باشیم و جامعه ی بهتری بسازیم.

انشا در مورد کتاب یار مهربان


مقدمه: بچه که بودیم می خواندیم من یار مهربانم، دانا و خوش زبانم، گویم سخن فراوان، با آنکه بی زبانم، برای من خیلی جالب بود که چگونه کسی دوست من است و زبان ندارد و با من حرف می زند

بدنه: کم کم که بزرگ شدم دانستم که تمام دوستی ها بر اساس نیاز، توقع و انتظار شکل می گیرد اما دوستی من و این یار دیرینه نه بر اساس توقع است و نیاز بلکه او یار مهربانی است که از من هیچ توقعی ندارد. همواره در خلوت من می درخشد و مرا از تنهایی که انسان ها برایم ساخته اند، دور می کند او راه چگونه زیستن را به من می آموزد. دوستش دارم.

در کیفم جا می شود همه جا با من می آید، نه خواسته ای دارد و نه خریدی، وقتی حوصله ام از دست مردم سر می رود او مرا وسوسه می‌کند گاهی چنان مطالبش زیبا و دلچسب است که دوست ندارم لحظه‌ای از او جدا شوم.

سرشار از شعر احساس، عشق، محبت، مهربانی، دوست داشتن و یاد خداست که در کنار من است. وقتی با او هستم احساس بزرگی افتخار و انسانیت می کنم. او در من شوق چگونه زیستن، خوب زیستن را زنده می کند و دوستی را به من می آموزد.

انسان دوستی را مسیر را هم قرار می‌دهد و برای اینکه من به راه درست قدم بگذارم برایم چراغ به دست است. راهنمای خوب و کاملی است که هیچ وقت اسرار مرا جایی فاش نمی‌کند.

کتاب با آنکه خودش در آرامش است در من غوغا می کند و مطالب جدید و آموختنی های ناب را به من می آموزد. او یار شفیق بی ادعا، کتاب است که جایگاهش رفیع و بلند است.

نتیجه گیری: بهتر است به جای دیدن فیلم های تکراری و پراز استرس در کنار کتاب بنشینید و دمی در هوایش آرام شوید.

مطلب مشابه: انشا درباره دریا (10 انشا جدید موضوع دریا برای پایه های مختلف)

مطلب مشابه: انشا درمورد شانس؛ 7 انشا جدید درباره شانس و اقبال

انشا ادبی درباره کتاب

ما با کتاب خواندن به دنیاهای دیگری سفر می کنیم، به سرزمین های رنگارنگ و زیبا. گاهی برای فهمیدن مطلبی باید ۵۰ سال عمر خود را بگذاریم در حالی که می توانیم با کتاب این راه ۵۰ ساله را در طول یک شب طی کنیم و آن مطلب را درک کنیم.

ما با خواندن کتاب به علم و دانش درباره هر موضوعی که دوست داشته باشیم می رسیم.

من چند شب قبل در تلویزیون برنامه ای می دیدم که در آن آقایی که به مناطق دور افتاده و محروم کمک می کرد یکی از کارهای خوبش این بود که کتاب تهیه کرده و به آن روستاهای دور افتاده و فقیر می برد.

او می گفت بچه های این مناطق به خاطر نداشتن مدرسه و یا جاده ای که روستای آن ها را به روستای دیگر که مدرسه دارد برساند از نعمت درس خواندن محروم شده اند و من برای آن ها کتاب تهیه می کنم تا با خواندن آن پنجره های جدیدی به ذهن آن ها باز شود.

او می گفت خواندن کتاب، مثل خوردن آب برای ما ضروری است. بچه ها با خواندن کتاب می فهمند که دنیا خیلی بزرگ تر از شرایطی است که آن ها در حال حاضر در آن زندگی می کنند و این که می توانند دنیا را تغییر دهند.

این انسان خوب با گسترش فرهنگ کتابخوانی دل های خشک این بچه ها را آبیاری می کند و همه تلاشش این است که جوانه های علم در وجود بچه ها رشد کند.

او همچنین می گفت پدر و مادرها باید برای بچه ها قصه بخوانند چون قصه روحیه بچه ها را شاداب و پرانرژی می کند تا غرق مشکلات نشده و برای فردایی روشن تر و زیباتر امیدوار باشند.

اگر من یک کتاب بودم

اگر من یک کتاب بودم، آنقدر ذهنم را زیبا و پرمحتوا می کردم تا کلمات کتاب هم به زیبایی نوشته شوند تا کتاب خوانان، شیفته من شوند. فکر های زیبایی می کردم تا همین فکرهای زیبا در صفحه من نمایان شود. افکاری درباره چیزهای خوب مانند خدا، آفریده هایش، مهربانی و محبت، دوستی و شادی.

با کلماتم به دیگران امید می دادم و نمی گذاشتم نا امیدی پای در افکارشان بگذارد. انقدر می خنداندمشان که اگر غصه ای دارند آن را به فراموشی بسپارند و هیچ گاه با حرف هایم نمک روی زخمی کسی نمی پاشیدم.

من اگر یک کتاب بودم به آدم ها می آموختم که هرکدامشان استعدادهایی دارند که باید برای شکوفا شدنش تلاش کنند و می آموختم که نباید حتی لحظه ای هم وجودشان را در این کره خاکی ناچیز و بی اهمیت بپندارند چرا که تمام پدیده های این جهان را خداوند آفریده و هیچ کدام از کارهای خدا بی حکمت نیست.

من اگر یک کتاب بودم، حرف های زیبایم را برای تمام سنین می زدم تا آدم ها از همین سن و سال کمشان با من خو بگیرند و دوست شوند وگرنه خیلی سخت می شود که یک آدم شصت ساله ای را که تا بحال با من دوست نبوده را بتوانم دوست صمیمی خود کنم. البته من برای تمام آدم ها هستم حتی برای تمام سنین؛ این آدم ها هستند که باید من را دوست همیشگی شان انتخاب کنند.

آری هر پدیده ای در این جهان باید مفید باشد از آدم ها گرفته تا کتاب.

مطلب مشابه: انشا آزاد مقاطع مختلف تحصیلی (20 انشا با موضوعات آزاد)

انشا درباره کتاب به عالم به عمل با روش مقایسه

علم به داشتن نیست،به عمل است.

کتاب در ظاهر چهار حرف دارد ولی اگر باطنش را نگاه کنید،پر از معنا و واژه است.درست برعکس «عالم بی عمل»اگر ظاهرش را بنگری،باطنش نیز مشخص است.

عالم بی عمل همچو زنبوری بی عسل است که فقط نیش می‌زند و خرابی به بار می‌آورد.اما کتاب ، با آن که بی زبان است و نمی‌تواند کاری بکند،کشور و جهانی را آباد می‌کند و علمش را به هم به اشتراک می‌گذارد.

کتاب:علم،آبادی،سلامتی،دانش. عالم بی عمل:بخل،غرور؛توقع بی‌جا،خرابی

عالمان می‌توانند بی عمل باشند،گاهی نیز کتاب می‌شوند!خود را وقف خدمت به دیگران می‌کنند و زکات دانش را که به دست آورده‌اند را می‌پردازند.

بعضی عالمان،علمی بی ازرش دارند که به کمک کسی نمی‌آید. برخی کتاب ها نیز همچو این عالمان هستند!همانند درخت سرو که فقط قد می‌کشد و هیچ میوه‌ای ندارد.اما همه کتب ها و عالمان بدین گونه نیستند،بعضی آنقدر پربار و پربرکت هستند که هزاران نسل بعد از آن‌ها نیر از برکت علم و هنر آن‌ها بهره می‌برند.

بعضی از علما،علم را از دیکران دارند،ولی برخی از کتاب‌ها،مرجعی می‌شوند تا هزاران کتاب دیگر از آن به عمل می‌آید.

همه عالمان به این جمله اعتقاد دارند که بدون کتب،علمی باقی نمی‌ماند.

بعضی از عالمان مانند کتاب هستند.جلدی سخت و خشن دارند ولی داخلشان پر است از برگه های دانش برای همه در دسترس است.

بعضی از کتاب ها نیز همچو عالمانی هستند که از علم زیاد گوشه گیر شده اند و دوست دارند کسی سراغشان را بگیرد.اما افسوس که کسی دیگر به دنبال علم نیست.

انشا با موضوع کتاب از نگاه یک کتاب دار

کتاب، کتاب، کتاب؛ چه نویسم از این آرامِ جان، تا حق مطلب را ادا کرده باشم؟ درِ سالن کتابخانه را که باز می کنم انگار همگی با هم سلام می دهند و به یک مطالعه ی جذاب دعوتم می کنند.

تا برسم پشت میزم، هرکدام میانه ی راه گویی صدایم می زنند؛ یکی از زبان تاریخ می گوید، یکی جغرافیای زمین را به رخ بقیه می کشد، آن یکی راه و رسم موفقیت را جار می زند، دیگری با دستورات آشپزی اش، پیشنهاد پخت شام دلچسب می دهد، یکی شان هرروز صبح صدایم می زند که بروم از قفسه برش دارم و داستان های ویکتور هوگویش را بخوانم.

تا اینکه می رسم پشت میز و خودم را مهمان یک فنجان چای خوش عطر می کنم. روی میزم پر از کتاب های مختلف است. همان کتاب هایی که صبح علی الطلوع صدایم میزنند تا بخوانمشان، من هم دلشان را نمی شکنم و می آورم می نشانمشان ور دلم.

با داستان هایشان میخندم، اشک میریزم، در فکر فرو می روم، درس جدیدی می آموزم… چه لحظه ی دل انگیزی است وقتی که کتاب خوان های عزیز به کتابخانه ام می آیند و نشانی کتاب مورد نظرشان را می پرسند. تک تک کتاب ها را از جان و دلم برایشان تعریف می کنم.

مثل پدر یا مادری که بچه هایش را پیش بقیه تعریف و تمجید می کند! حیف است این همه دنیای رنگارنگ کتاب ها، بمانند توی قفسه ها و خاک بخورند. کاش همه بیایند و برای یک بار هم که شده دست بگذارند روی دل این کتاب ها و فقط یک صفحه اش را باز کنند و بخوانند. من قول می دهم انقدر رفیقشان می شوند که محال است بروند و دیگر به اینجا هم سر نزنند.

از دلتان می آید دست رد بزنید بر سینه ی کتابی که شما را به دوستی دعوت می کند؟! این کتاب ها با زبان بی زبانی دنبال کسی می گردند که هر چه می دانند، از دل و جان به شما هم بیاموزند.

باید کتابدار شوید تا بفهمید چه لذتی دارد از صبح علی الطلوع تا هنگامه ی غروب، چشم در چشمان این کتاب ها بدوزید؛
مثل عاشق ها که لحظه ای چشم بر نمی دارند از معشوقشان…
چطور میتوانم بی تفاوت از کنارشان رد شوم و نگاهی به دل نوشته هایشان نیندازم؟

من کتابدارم
نمی توانم هرچه از کتاب های نازنینم آموخته ام تنها برای خودم نگه دارم. هر که به کتابخانه مان سر بزند و از هر کدام از این دلبرها بپرسد، هرچه می دانم می گویم. انقدر از دلبری هایشان سخن می گویم تا خودشان، عاشق و شیفته ی کتاب ها شوند.
و هرگاه عاشق شدند، هرگز پشیمان نخواهند شد.
این است عشق هر روز من.

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا