انشا ماه رمضان ( ۱۰ انشا معنوی درباره ماه مبارکه رمضان برای تمامی پایه‌ها )

در این بخش از سایت ادبی تک متن ۱۰ انشا معنوی درباره ماه مبارکه رمضان برای تمامی پایه‌ها را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. این ماه به عنوان زمانی شناخته می‌شود که قرآن، کتاب مقدس اسلام، برای اولین بار بر پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، نازل شد. رمضان با عبادت، دعا، خیرات و انفاق همراه است و پایان آن با عید فطر جشن گرفته می‌شود، که یکی از مهم‌ترین اعیاد اسلامی است.

انشا ماه رمضان ( ۱۰ انشا معنوی درباره ماه مبارکه رمضان برای تمامی پایه‌ها )

انشا در مورد ماه رمضان

ماه رمضان ماه میهمانی خدا و ماه نزول قرآن کریم است. خداوند در این ماه بندگان روزه دارش را مورد لطف عنایت خاص خویش قرار می دهد. میزبان که خدا باشد بهترین پذیرایی را از میهمانانش به عمل می آورد؛ پذیرایی ای از جنس تقرب، رضا و خشنودی. خواب های روزه دارانِ حقیقی در این ماه عبادت است، نفَس هایشان گویا ذکر خدا را شماره می کنند و هر آیه ی قرآنشان ثواب یک ختم قرآن را دارد.

اما روزه چیست و روزه دار حقیقی کیست؟ در ظاهر معنا، روزه آن است که انسان از خوردن و آشامیدن پرهیز کند. اما روزه مفهوم فراتری دارد. روزه فقط نخوردن و نیاشامیدن نیست.

انسان باید علاوه بر جسمش روحش نیز روزه دار باشد. همانگونه که ساعت ها دست از آب و خوراک کشیده است، باید چشم ها، زبان، گوش ها و از همه مهم تر دلش نیز روزه باشد و گناه نکند.

نگاه ها اگر کنترل شود، زبان اگر جز سخن حق چیزی نگوید، گوش ها اگر جز خیر چیزی نشنود و دل ها متوجه محبوب شود، آنگاه روزه ی انسان روزه حقیقی می شود؛ روزه ای که پاداش آن تقرب به خداوند است.

همانطور که امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: روزه، امساک از خوردن و آشامیدن نیست بلکه روزه خودداری از تمامی چیزهایی است که خداوند سبحان آن ها را بد می داند.

چنین روزه ای سپر بلای بزرگی خواهد شد. چنانکه رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می فرمایند: روزه، سپری است در برابر آتش جهنم. ( بحارالانوار. ج۴. ص۶۲)

خداوند ماه رمضان را پر خیر و برکت قرار داده است. در این ماه نغمه قرآن بر خانه دل ها طنین انداز می شود؛ میهمانان همگی لب به دعا گشوده و از میزبانشان (خدا)، طلب آمرزش و ومغفرت می کنند.

سحرگاهان طنین ربنا، فضای خانه را عطرآگین می کند و هنگام افطار، صوت اسماء الهی روانه دل ها می شود.روزه داران همگی متوجه خالق اند و عاشقانه صدایش می کنند. و شیطان گویی دوباره آتش حسدش شعله ور می شود از این همه عشق میان پرودگار و بنده اش.

توان دیدن لحظات عارفانه و عاشقانه بندگان را ندارد. صوت زیبای قرآن، جانش را بر لب رسانده و تحمل عاشقانه تشنگی و گرسنگی روزه داران ، عذابش می دهد. تاب نمی آورد و سعی می کند مثل همیشه وسوسه کند اما چه کند که در بند است!

قرآن و دعا و مناجات نیمه شب های روزه داران، در بندش می کند و اجازه سرکشی را به او نمی دهد. در اینجاست که میهمان به میزبانانش لبخند می زند و می فرماید: اُدعونی اَستجب لکم ( بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را) … .

مطلب مشابه: متن در مورد فرا رسیدن ماه رمضان به همراه اشعار و عکس نوشته زیبای ماه رمضان

انشا درباره ماه رمضان پایه دهم

انشا درباره ماه رمضان پایه دهم

روزه گرفتن در ماه رمضان واجب و ترک روزه حرام می‌باشد، روزه گرفتن شرایط و احکامی دارد که مراجع تقلید در کتاب رساله درباره جزئیات کامل آن فتوا‌های خود را اعلام کرده اند.

روزه ماه رمضان باید علائه و امساک از خوردن و آشامیدن باعث تقویت اراده انسان برای ترک گناه و خطا شود و مسلمان در این ماه باید بیشتر به عبادت خداوند متعال بپردازد.

در حدیثی آمذه است که اگر مسلمانی در هنگام روزه‌داری گفتار حق را رها کند و گواهی ظالمانه بدهد، روزه او مورد قبول درگاه حق‌تعالی قرار نگیرد

ویژگی‌خاص ماه مبارک رمضان

ماه رمضان تنها ماه سال است که نام آن در قرآن آمده است، فرشتگان در این ماه برای مسلمانان و روزه داران استغفار می‌کنند.

سنت‌های جالب ماه رمضان

تناول غذای سحر و تأخیر در آن هر چند دیرتر باشد بهتر است تا میان سحری و اذان صبح فاصله زیاد نباشد که به خواب رود و از نماز جماعت صبح محروم گردد.

تعجیل در افطار بعد از غروب کامل آفتاب.

افطار کردن بر چند دانه رطب یا خرما.

خواندن دعای افطار:

اللّهُمَّ لَک صُمتُ وَ عَلَی رِزقِکَ أفطَرتُ، وَ بِکَ آمَنتُ وَ عَلَیکَ تَوَکَّلتُ ذَهَبَ الظَّمَأُ، وَ أبتلّتِ العُرُوقُ، وَ ثَبتَ الأجرُ ان شاءَ الله

خدایا برای تو روزه گرفتم و بر روزی تو افطار کردم و به تو ایمان آوردم و بر تو توکل کردم. تشنگی از بین رفت و رگ‌ها سیراب شد و به خواست خدا پاداش ثابت گردید

پرهیز از چیز‌هایی که با اهداف روزه مغایرت دارد مانند:

غیبت، خبرچینی، سخن بیهوده و…، زیرا این اعمال در همه حالت حرام است و شایسته نیست روزه‌دار ثواب عبادت روزه‌اش را با دروغ، غیبت، و… باطل و ناقص سازد.

احسان و صدقه دادن به خویشاوندان مستحق، همسایگان، فقرا، مسکینان و…

مشغولیت به کار‌های نیک، دانش‌اندوزی، تلاوت قرآن، یاد خدا و صلوات بر پیامبر و آل اطهار و یاران برگزیده و راستینش.

اعتکاف یا ماندن در مسجد به قصد طاعت و عبادت.

در پایان ماه رمضان و با دیدن حلول ماه عید فطر اعلام می‌شود.

موضوع انشا: ماه رمضان خود را چگونه گذرانديد؟!

ماه رمضان خيلي خوب است. و هر كس در ماه رمضان روزه بگيرد خدا او را به بهشت ميبرد و هر چقدر خوراكي بخواهد به او ميدهد. است.(نقطه سر خط)

امسال ماه رمضان خيلي سخت بود و ما خيلي گشنه و تشنه ميشديم چون در تابستان است. و روزها خيلي دراز است. مادرم ميگفت براي شما خيلي سخت است. و خداي نكرده تلف ميشويد اما من و برادرم خيلي دوست داريم كه به بهشت برويم من ماه رمضان را خيلي دوست دارم ما هر روز شب براي سحري بيدار ميشديم و من و مادرم و برادرم خيلي ميخورديم تا فردا گشنه و تشنه نشويم اما هر چقدر ميخورديم پدرم بيشتر از ما ميخورد و مادرم هم هر چقدر ميگفت كمتر بخور فردا معده ات درد ميگيرد گوش نميكرد بعد وقتي الله اكبر را ميگفتند بقيه اش را توف ميكرد و دهانش را ميشست است. (نقطه سر خط)

 ما هم مسواك ميزديم و بعد از نماز همه كمي ميخوابيديم مادرم صبح موقع ظهر ما را بيدار ميكرد و ميگفت اگر كسي بيايد و ببيند تا الان خوابيده ايم عابرويمان ميرود بعد به جلسه ي قران ميرفت و ما كمي ميخوابيديم بعد مادرم وقتي مي امد ما را بيدار ميكرد تا نمازمان را بخوانيم من هميشه نمازم را تند تند ميخواندم كه بعدش كمي بخوابم چون مادرم ميگويد خوابيدن روزه دارها هم ابادت است.(نقطه سر خط) و من دوست دارم زياد ابادت كنم  تا خدا من را دوست داشته باشد و وقتي من را به بهشت برد هر چيزي خواستم به من بدهد من مادرم را خيلي دوست دارم چون او برايمان افتاري و شام درست ميكند و بعد ما را بيدار ميكرد پدرم موقع افتار چاي را در نعلبكي ميريخت و بالا مي اورد و منتذر ميماند تا الله اكبر را بگويند اما وقتي ازان تمام ميشد پدرم هم از سر سفره بلند ميشد. است.(نقطه سر خط)

ما همه بعد از افتار جراحت نگاه ميكرديم پدرم اولش يك بار با عسبانيت گفت كي شيشه ي تلويزون را شكسته است. و من و برادرم به او خنديديم چون شيشه ي تلويزون نشكسته بود و در فيلم انطور بود و پدرم فكر ميكرد شيشه ي تلويزون شكسته است. بعد به مسجد ميرفتيم و بعد به خانه مي امديم و بعد ميخوابديم تا فردا از اول دوباره روزه بگيريم و ابادت كنيم

ما از اين انشا نتيجه ميگيريم كه من از تلويزون شنيدم بودم كه ماه رمضان خيلي پر بركت است. و به خاطر همين من الان كه ماه رمضان تمام شده است. يك كمي چاق شده ام و ديگر لاغر مردنی نیستم و مادرم ميگويد به خاطر همان است. و من خيلي خوشحال استم. چون ديگر من را در مدرسه خيلي مسغره نميكنند.

انشاء زیبا درباره ماه رمضان

انشاء زیبا درباره ماه رمضان

از خواب که بیدار می شوی کل ماجرای فردایت جلوی چشمانت می آید. ناگاه خود را بیدار و هشیار می یابی. در ظلمات شبانگاه و در مقابل سفره ی سحری. با چشم هایی سرخ و خواب آلود، و در میان خواب و بیداری با بی میلی غذا را در دهان می گذاری. یازده ماه در ناز و نعمت و عشق و حال بوده ای اما از امروز یک ماه  باید دلت را روزه سرا کنی. ناگاه بانگ اذان در گوش فلک دمیده می شود و همه و همه و همه این بار آماده اند.اذان را که گفتند تمام روز آینده را اما با اندکی تخلص به یاد آوردم. اما به راستی که به یاد آوردنش تا کی بود مانند دیدن.

از خواب که بیدار می شوی کل ماجرای فردایت جلوی چشمانت می آید. ناگاه خود را بیدار و هشیار می یابی. در ظلمات شبانگاه و در مقابل سفره ی سحری. با چشم هایی سرخ و خواب آلود، و در میان خواب و بیداری با بی میلی غذا را در دهان می گذاری. یازده ماه در ناز و نعمت و عشق و حال بوده ای اما از امروز یک ماه  باید دلت را روزه سرا کنی. ناگاه بانگ اذان در گوش فلک دمیده می شود و همه و همه و همه این بار آماده اند.اذان را که گفتند تمام روز آینده را اما با اندکی تخلص به یاد آوردم. اما به راستی که به یاد آوردنش تا کی بود مانند دیدن.

صبح گراییده به ظهر، از خواب بر می خیزم. تقریبا ساعت یازده ظهر است و من هیچ از روزه داری نمی دانم. هنوز گویی زندگی ام زندگی روز های عادی است. دقیقه ها و ثانیه ها مثل همیشه به سرعت می دوند و می روند و همه همانی هستند که بودند و تا ساعت دیگر نخواهند بود. سکوت زیبایی بر همه جا حاکم است…

در روزهای رمضان عشق و حال های روزانه مانند خورشیدی تابان در میان تابستانی داغ و سوزان در گرم ترین حالت خود طلوع می کنند و در تاریک ترین و نیمه جان ترین حالتشان در دم دم های شب غروب می کنند و بعد از نیم ساعت دوباره جانی دگر می گیرند و این بار چون ماه می شوند. حوصله ی آدم ها در ماه رمضان مثل ماه در اول رمضان از مو هم نازک تر است اما تا به وسط های رمضان می رسد بدن هم مثل روح عاشق روزه داری می شود و باز هم بعد از آن شروع به خستگی می کنند تا… به راستی که روزه در ساعات اول بهشت است ولی در ساعات آخر کوه کندن است.

فقط در خانه با بیتابی از این اتاق تا آن اتاق می رفتم و نیروی عظیمی را از طرف یخچال و آشپزخانه و مخصوصا شیر آب احساس می کردم. آشپزخانه مانند آهنربایی روحم را دفع و جانم را جذب می کرد و من هم مانده بود در تناقضی عجیب. با چشمانی خسته و به قول بعضی ها صبحانه نخورده می نشینم پشت لپ تاپ تا مدتی از ابر آهنربای یخچال دور بمانم. تقریبا ساعت های ظهر بود. هر کجا که صحبتی آغاز می شد، تمام نمی شد مگر اینکه وسطش از غذا و آب حرفی گفته شود. همه جا حتی در کلاس رشید هم ممکن بود حرف از غذا بیاید و من چون شیری گرسنه فقط صبر می کردم. زمان دیر دیر می گذشت. هر ثانیه گویی دو برابر ثانیه ی قبلش بود. صبح را جوری با لپ تاپ و بازی و نرم افزار خود را سرگرم کردم اما گویی فایده نداشت.

 یاد باد دو ماه قبل که بعد از مدرسه تا بازی ها را از روی سیستم اجرا می کردیم می دیدیم نیم ساعت گذشته است و از درسمان هیچ چیز پیش نرفته است اما امروز که درس نیست هیچ انگیزه ای هم مثل قبل برای بازی کردن نیست. خلاصه ی کلام که بالاخره بعد از بازی و خواندن درس های زبان در دقیقه ی نود ، وقت کلاس زبان و دیدار رشید می رسد. ناگاه در این زمان بود که یک چیزی مانند خوره به مغزم و جانم می زند و من در عین خامی و جوانی هوس می کنم که با دوچرخه بزنم تا کلاس زبان. با چشمانی سرخ و بدنی خیس و با سرعتی بین یک و صفر و کاملا غیر عقلانی. همان ده میلی لیتر آبی را هم که در بدنم مانده نصیب پوستم می شود. هر لحضه سرعتم کمتر می شود. با چهره ای رنگ پریده و فروانسانی و رو به موت می شوم مضحکه ی پیکان هایی که رد می شوند و می روند و گویی فاصله هر لحظه دورتر می شود و در این میان آدم هایی را می توان دید که معلوم نیست روزه گرفته اند یا روزه آنها را گرفته است؟؟؟

گویی شیطان قبل از هر کسی آفتاب را وسوسه کرده بود. پرتو جان زدای آفتاب مثل هر سال دیگر چشم دیدن نداشت. اما پس از مدتی رسیدم به عمارت الرشید. داخل شدم، شاید اولین نفراتی که مرا در آنجا دیدند یاد روز های بارانی بهار افتادند. تنم کاملا خیس بود. با بدنی گرم و حالی گرسنه و تشنه پس از کمی گپ زدن های همیشگی در مورد بازی ها و کلاس های تابستانی و اینطور چیز ها باز هم رشید ما را مجنون کرد و در کلاسش را برای ما باز کرد. کلاس رشید جهنمی آتشین و سوزان بود، نه به خاطر گرمایش و بلکه بخاطر رشیدش و بخاطر درس هایش. در کلاس رشید فقط یک ساعت اول است که زود می گذرد ولی صبر و حوصله ی ما مانند دریایی است دو در دو و از یک سرش می توانی طرف دیگرش را ببینی و در کلاس رشید گویی این دریای کراندار مجبور است جهانی را سیراب کند و به همین دلیل است که  نیم ساعت آخر کلاس رشید مانند یک سال می گذرد.

کلاس رشید با گرما و گرامر و گیر و گور هایش تمام شد. اما حالا که فکر می کنم زنده به کلاس رفتم و با حال موت داشتم از کلاس بیرون میزدم. هنوز هیچ کس باور نکرده بود که واقعا از زندان رشید آزاد شده است و هیچ کس باور نمی کند که تقریبا صد دقیقه در جوار رشید بوده است. خیلی ها از کلاس فرار می کنند. هر وقت که رشید درباره ی تکالیف جلسه ی بعد می پرسد همه نفسی به نشان فراغت می کشند. اما امان از زمانی که رشید شاکی باشد. به هر حال باز هم می رسیم به تکرار مسیر خانه تا کلاس این بار گویی با انگیزه ی بالاتر و انرژی کمتری این مسیر را طی کنم و به همین دلیل بود که مجبور شدم میانبر بزنم و از یک مسیر راحت تر برسم به خانه. اما به خانه که می رسم مستقیم روی تخت خواب شیرجه می زنم و فقط چشمانم را می بندم. چشمانم سیاهی می رود حالم خراب است و مثل شیپورچی های آنجوری…

چشمانم را بسته بودم. فقط فکر می کردم و همان ابزار فکر کردنم هم داشت کم کم غزل خداحافظی را می خواند. هر لحظه توانم نصف می شد. و زمان و به خصوص یک ربع مانده به اذان مانند یک سال می گذشت. تا زمانی که ناگاه بانگ اذان  همانطور که مرا ۱۸ ساعت قبل میراند این بار مرا زنده کرد. و این پایانی بود ، پایانی بود برای ماموریتی سخت ولی آخرش خوشی بود تا سحری دیگر و چرخه ای دیگر، از زندگی تا مرگ… یا به عبارت بهتر دیدن چهره ی مرگ…

چقدر این روز ها بد شده ایم … حال قدری فکر کنیم که چقدر امروز بی دروغ و بی غیبت و بدون دل شکستن زندگی کردیم!! چقدر توانستیم آنی باشیم که خدا خواسته است. چقدر آنی بودیم که امتی کل عمشان را اینگونه بودند؟؟ چقدر ظلم است که یک روز را هم نمی توانی بدون دروغ  و غیبت بگذرانی … چقدر! پس چرا روزه ی جسم  اینقدر آسان تر از روزه ی روح است!؟

و این بود انشای من…

موضوع انشاء: انشاء کودکانه و طنز ماه رمضان

من فقرا را از نزدیک ندیده ام اما معلوم است که آنها زندگی خیلی سختی دارند و بیچاره ها خیلی زجر میکشند چون مامانم از یک هفته قبل از ماه رمضان همه اش دارد سبزی خرد میکند و گوشت ومرغ و ماهی هایی را که پدرم خریده است را به زور در داخل  یخچال جا میدهد  .

ما هر روز سحر از خواب بیدار میشویم و مامانم کلی غذا و سالاد و میوه و چایی و آب وماشعیر سر سفره میگذارد و تند تند به ما میگوید بخورید بخورید الان اذان میگه .

بیچاره فقرا هر روز از صبح تا ظهر حالت تهوع دارند و از ظهر تا عصر غش وضعف دارند و دوباره از افطار تا آخر شب هم از بس که زولبیا وخرما و آب و غذا و سالاد و میوه و نوشابه میخورند حالت تهوع دارند .

خلاصه فقرا خیلی زندگی سخت و دردناکی دارند. داود پسر همسایه مان میگوید آقای معلم دینی کلاس پنجمی ها  گفته اگه دو بار به دختر همسایه نگاه کنید روزه تان باطل می شود و ما دیروز که دختر همسایه مان داشت از کوچه رد میشد همین جوری داشتیم یه نظر نگاهش میکردیم تا رد شود که عصبانی شد و گفت چیه مثه سگ نگاه میکنین داود میگوید آقای دینی گفته هر کس فحش بدهد روزه اش باطل میشود .

پدرم بعضی روزها که از اداره می آید خیلی بد اخلاق است و می گوید مرتیکه نگذاشته امروز بخوابیم . من فکر میکنم آقای مرتیکه از سر حسودی  نمیگذارد پدرم در اداره بخوابد تا نتواند فقرا را درک کند .

به نظر من همه مردم باید کمک کنند تا فقرا هم مثل ما زندگی کنند آخه دکتر سلام میگه نوشابه و چیزایی که گاز دارن خیلی برای سلامتی ضرر دارند و اگه آدم زیاد میوه و سبزی و گوشت  بخوره مریضی های بد بد میگیره .

من خیلی دوست دارم یک فقیر را از نزدیک ببینم چون آقای دکتر سلام میگه هر کی زیاد شیرینی بخوره دندوناش مثه آبجی خراب میشه وباید دندونشو بکشه و من فکر میکنم فقرا حتی یه دونه دندان هم ندارند .

من تصمیم گرفته ام در همین ماه رمضان که من و مامان و بابا اینهمه  نماز میخوانیم برای فقرا دعا کنم تا از این زندگی سخت نجات پیدا کنند و بتوانند مثه ما صبحونه و ناهار و شام بخورند و کمتر  شیرینی و گوشت بخورند و گرنه حتما مریض می شوند.

این بود انشای من

موضوع انشاء: ماه مبارک رمضان چگونه گذشت

موضوع انشاء: ماه مبارک رمضان چگونه گذشت

ماه رمضان امسال مانند ماه رمضان پارسال سفره افطار به ما خیلی خوش گذشت! زیرا همه خانواده دور هم و دور سفره آش و شعله زرد و حلوا و زولبیا و بامیه و تلویزیون ساعتها جمع بودیم.

این ماه به من کمک کرد که نماز مغرب را بلافاصله بعد از اذان و قبل از افطار بخوانم و بعد سر حوصله وبا خیال راحت پای سفره افطار در حالت نیم دراز تا آخر شب سریالهای بسیار آموزنده تلویزیون را ببینم.

و اما دراین ماه مبارک ما از سریالهای تلوزیونی خیلی چیزهای آموزنده و معنوی فهمیدیم. مثلا فهمیدیم که هنوزهم می توان امیدواربود یک شبه هم صاحب ثروت شد هم شوهر از نوع جنتلمن وعاشق و خوش تیپ و پولدارش پیدا کرد! مخصوصا خواهرمان که سی سال را رد کرده است و همیشه حسرت چنین بخت هایی را میکشد!

نکته آموزنده دیگر اینکه اگر پیرمردی را زیر درختی دیدیم که دارد گریه می کند بدانیم عاشق شده است وعشقش، ورژن جدید داستان شیخ صنعاست و ربطی به دوتا شدن شلوارش ندارد. و از آن هم حیاتی تر آنکه دیگر به هیچ بنی بشری حتی قوم و خویش و فک و فامیل خیلی اعتماد نکنیم مخصوصا آنهایی که ظاهر مومن و مذهبی دارند. مگر آنکه آزمایش ژنتیک از او بگیریم یا اگر نمی شود، کاری کنیم که بطور طبیعی فریاد بزند: آخ! در آن صورت معلوم می شود که خودش است یا شیطان در جلدش رفته است!

زیرا انسان در حالت درد کشیدن نمی تواند خود واقعی اش را بروز ندهد! برای اینکه این کار طبیعی جلوه کند چند سوزن ته گرد داخل جایی که محل نشیمن فرد مشکوک است فرو می کنیم.

روش دیگر آنکه مرتبا برای تست ارزیابی اخلاقی به سراغ پدرمان برویم و از او بپرسیم: من پسر خوبی هستم؟!

خلاصه آنکه امسال هم بعد از افطار به ما خیلی خوش گذشت. فقط تنها موردی که وقت نشد به آن برسیم، سفارش معلم دینی مان بود یعنی وقت خلوت کردن با خدا و جبران غفلت های گذشته که ان شاءا… می ماند برای ماه رمضان سال بعد !

موضوع انشاء: هر چه درباره ماه مبارک رمضان می‌دانیم

در ماه رمضان بر همه مردم مسلمان واجب است که در آن ۳۰ روز روزه بگیریند یعنی از اذان صبح تا اذان شب هیچ چیز نخورند و گناه نکنند. وگرنه روزه آنها باطل می‌شود. اگر کسی به دلایلی نتوانست یک یا چند روز روزه بگیرد باید روزه‌اش را قضا کند. شب‌های قدر در ماه رمضان است البته نه فقط باید شکمشان روزه باشد و هیچ چیز نخوریم بلکه باید تمام اعضای بدنمان روزه باشد، دست زبان چشم و گوش روزه باشد یعنی دست به چیزهای نجس نزنیم. چشممان روزه باشد یعنی با چشم به چیزهای بد نبینیم زبان روزه باشد یعنی سعی کنیم با گوشمان فحش و چیزهای بد نشنویم. اگر ما یک آیه در این ماه مبارک بخوانیم مثل این است که یک ختم قرآن در ماه‌های دیگر است. البته نماز و روزه بر بچه‌های کوچک واجب نیست اما اگر بخواهند روزه بگیرند می‌توانند روزه را کله‌ گنجشکی بگیرند و اگر روزه کله ‌گنجشکی بگیرند هم ثواب دارد و این طوری هم به آرزویشان رسیده‌اند و هم ثواب برده‌اند.

این همه ‌ی اطلاعات من در سال چهارم ابتدایی، درباره ماه مبارک رمضان بود.

مطلب مشابه: انشا درباره نیمه شعبان و میلاد حضرت مهدی (عح) درباره غیبت، ظهور و …

رمضان، ماه مهربانی و نور

رمضان، نامی آشنا برای هر مسلمانی است؛ ماهی که با آمدنش دل‌ها را پر از شوق و امید می‌کند. این ماه، نهمین ماه تقویم قمری است و به خاطر نزول قرآن، کتاب آسمانی ما، از قداست و ارزش خاصی برخوردار است. وقتی رمضان فرا می‌رسد، خانه‌ها بوی دعا و عبادت می‌گیرند و زندگی رنگ و بوی دیگری پیدا می‌کند.

در این ماه، ما روزه می‌گیریم. از سپیده‌دم تا غروب آفتاب، از خوردن و آشامیدن دست می‌کشیم تا خودمان را به خدا نزدیک‌تر کنیم. روزه فقط گرسنگی و تشنگی نیست؛ درس صبر، شکرگزاری و همدلی است. وقتی روزه هستیم، به یاد کسانی می‌افتیم که همیشه گرسنه‌اند و این حس، ما را مهربان‌تر می‌کند. افطار، لحظه‌ای شیرین است که با خانواده دور هم جمع می‌شویم، دعا می‌خوانیم و با یک خرما یا آب، روزه‌مان را باز می‌کنیم.

رمضان فقط درباره روزه نیست. شب‌هایش پر از نور است؛ شب‌هایی که با قرآن خواندن و نمازهای مخصوص، دل‌هایمان را صیقل می‌دهیم. شب قدر، که در این ماه قرار دارد، از بهترین شب‌هاست؛ شبی که می‌گویند از هزار ماه برتر است. در این شب، دست‌هایمان را به آسمان بلند می‌کنیم و از خدا بهترین‌ها را می‌خواهیم.

پایان رمضان هم مثل شروعش زیباست. عید فطر، روز جشن و شادی، زمانی است که پس از یک ماه عبادت و پاکی، دور هم جمع می‌شویم، به هم تبریک می‌گوییم و شیرینی می‌خوریم. رمضان به ما یاد می‌دهد که زندگی با مهربانی، صبر و ایمان، چقدر زیباتر می‌شود. این ماه، مثل یک مهمان عزیز است که هر سال می‌آید، دل‌هایمان را روشن می‌کند و بعد تا سال بعد ما را با خاطراتش تنها می‌گذارد.

رمضان، فرصتی برای بازگشت به خود

رمضان، ماهی است که انگار زمان در آن جور دیگری می‌گذرد. وقتی هلال ماه در آسمان پیدا می‌شود، انگار پیامی از آسمان می‌رسد که وقت پاک شدن و نو شدن است. این ماه، برای ما مسلمانان، مثل یک سفر معنوی است؛ سفری که در آن از خودمان دور می‌شویم تا به خود واقعی‌مان نزدیک‌تر شویم.

هر روز رمضان با سحری شروع می‌شود. هنوز هوا تاریک است که بیدار می‌شویم، غذایی ساده می‌خوریم و با نیت روزه، دلمان را به خدا می‌سپاریم. روزه گرفتن در رمضان، فقط پرهیز از غذا و آب نیست؛ بلکه یاد گرفتن کنترل خشم، دوری از حرف‌های بیهوده و تمرین خوبی‌هاست. در این روزها، آدم احساس می‌کند سبک‌تر شده، انگار بار گناه‌ها و اشتباهاتش کمتر می‌شود.

شب‌های رمضان هم قصه خودشان را دارند. مسجدها پر از آدم‌هایی می‌شوند که برای نماز تراویح می‌آیند. صدای قرآن در کوچه‌ها می‌پیچد و دل‌ها آرام می‌شود. شب قدر، جواهر این ماه است؛ شبی که همه با اشک و امید، از خدا می‌خواهند که بهترین سرنوشت را برایشان بنویسد. این شب، مثل یک هدیه الهی است که به ما یادآوری می‌کند چقدر به خدایمان نزدیکیم.

رمضان، ماه بخشش هم هست. در این روزها، دست‌ها برای کمک به دیگران بازتر می‌شود. سفره‌های افطار، چه در خانه‌ها و چه در خیابان‌ها، نشان می‌دهد که چقدر با هم بودن و شریک شدن قشنگ است. و وقتی رمضان تمام می‌شود، عید فطر می‌آید؛ روزی که با لباس نو و دل پاک، به دیدار هم می‌رویم و شادی‌مان را تقسیم می‌کنیم.

رمضان، مثل یک آینه است که خودمان را در آن می‌بینیم. به ما نشان می‌دهد که می‌توانیم بهتر باشیم، مهربان‌تر باشیم و بیشتر به یاد خدا باشیم. این ماه، هر سال می‌آید تا ما را از خواب غفلت بیدار کند و یادمان بدهد که زندگی، با ایمان و عشق، چقدر زیباست.

موضوع انشا : روزه دار حقیقی کیست ؟ روزه چه کسانی مقبول است ؟
مقدمه :
با خود می اندیشم آیا همین که از اذان صبح تا اذن مغرب و عشاء روزه بگیرم کافی است ؟ این انشا را برای خودم مینویسم تا به خودم یا آوری کنم روزه داری تنها به گرسنگی و تشنگی کشیدن نیست و برای قبولی روزه و عبادات ماه رمضان باید انسان بهتری شوم …

انشا درباره فواید روزه گرفتن

متن انشا :
ماه رمضان ماهی است که به خاطر خصوصیات آن از دیگر ماه‌ها متمایز می‌شود و مهمترین ویژگی آن روزه‌دار بودن مسلمانان در این ماه است اما روزه با هر شرایط و در هر صورت قبول نمی‌شود.
اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم، شب‌های احیایی را گذراندیم، روزه‏‌های متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس کردیم که بر خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، بر عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلط هستیم، بر چشم خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلط هستیم و بالاخره بر نفس خودمان بیشتر مسلط هستیم و می‏توانیم جلو نفس اماره را بگیریم، این علامت قبولی روزه ماست.
اما اگر ماه رمضانی گذشت و تمام شد و بهره ما از ماه رمضان- آن‏طور که پیغمبر اکرم فرمود که بعضی از مردم بهره و استفاده‌شان از روزه فقط گرسنگی و تشنگی است- فقط این بوده که یک ماه گرسنگی و تشنگی کشیدیم (اغلب هم از بس که سحر و افطار می‏خوریم تشنه و گرسنه هم نمی‏شویم ولی لااقل بدحال می‏شویم)، یک بدحالی پیدا کردیم و در نتیجه این بدحالی قدرت ما بر کارکردن کمتر شد و بعد آمدیم روزه را متهم کردیم که روزه هم شد کار در دنیا؟!
بعضی از دانش‌آموزان می‌گویند من در تمام این ماه رمضان قدرت درس خواندنم کم می‌شود و بعضی هم که اهل کارهای سخت هستند می‌گویند قدرت کارم کم می‌شود و توان انجام کار ندارم، پس روزه بد چیزی است، این علامت قبول نشدن روزه ماست؛ چون روزه را باید از صمیم قلب بگیریم.
درصورتی که اگر انسان در ماه رمضان روزه گیر واقعی باشد، اگر واقعاً به خودش گرسنگی بدهد و همین‏طور که گفته شده است سه وعده غذا را تبدیل به دو وعده کند، یعنی قبلاً یک صبحانه و یک ناهار و یک شام می‏خورد، حالا دیگر ناهار نداشته باشد، افطارش فقط به اندازه یک صبحانه مختصر باشد، بعد هم سحر نه خیلی زیاد بر معده تحمیل کند بلکه یک غذای متعارف بخورد، بعد احساس می‏کند که هم نیروی بدنی‏اش بر کار افزایش پیدا کرده است و هم نیروی روحی‏اش بر کار خیر و برای تسلط بر نفس. این حداقل عبادت است.
نتیجه گیری :
از آنچه گفتیم نتیجه می‌گیریم که برای بهره بردن از ماه رمضان باید به قلبمان مراجعه کنیم و به جای اینکه به ظاهر روزه و گرسنگی و تشنگی دقت داشته باشیم، به این فکر کنیم که چگونه با روزه گرفتن تبدیل به انسانی بهتر شویم.

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا