انشا در مورد ماه (۱۰ انشا کوتاه و بلند درباره ماه زیبا)
در این بخش از سایت ادبی و هنری تک متن چندین انشا درباره ماه را برای شما دوستان قرار دادهایم. این انشاها هر کدام به نوحوی درباره ماه و نور ماه هستند. پس اگر به دنبال چنین انشاهایی هستید، در ادامه با ما همراه شوید.
فهرست انشا در مورد ماه
انشا در مورد نور ماه تابان
شب همیشه برایم معنی ای جدا داشته. تمام روز انتظار می کشم که دوباره به استقبال شب با آن ماه تابانش بروم و خودم را در زیبایی اش غرق کنم.
آیا این یک معجزه نیست که ماه بدون توقف هر روز به دور زمین می چرخد و شب های رویایی را برای تک تک مردم این کره خاکی رقم می زند؟ حداقل ارزش این را دارد یک بار هم که شده عمیق به آن بی اندیشیم.
ماه زیباست. ماه ساکت و سرد است. ماه نورانی است وبدون هیچ توقعی شب های تاریک را با مهتاب زیبایش روشن می کند. این قابل ستایش است!
ماه تابان حکایت ها دارد که برای مان بازگو کند. از دل های شکسته ای که او محرم اسرارشان بوده تا دل های شادی که او شاهد خوشبختی و عشق شان بوده و با لبخند آن ها را نگاه کرده. گاهی با خود می گویم کاش جای ماه باشم. کاش بتوانم آنقدر بزرگ و زیبا شوم که گوش شنونده ای برای مردم دنیا باشم و اسرارشان را در سینه نگه دارم. یا سخاوتمندانه بر آن ها نور بتابانم و شب هایشان را دل نشین و زیبا کنم.
افسوس که جای ماه نیستم اما خرسندم از اینکه خداوند بار دیگر لطفش را بر ما عطا کرده و همچین نعمتی را در اختیارمان قرار داده که هرشب ماه را ببینیم و تمام غم ها و غصه هایمان را فراموش کنیم.
شب هایمان با نور زیبایش رنگ و بوی دیگری می گیرد و آرامش را به سراسر وجودمان می بخشد. نور مهتاب سرشار از حس خوب و مثبت است. طوری که کافیست شب ها پایمان را از خانه بیرون بگذاریم و زیر نور مهتاب کمی قدم بزنیم. آن لحظه است که متوجه معجزه پنهان شده در این موهبت الهی می شویم و قلبمان سرشار از حس خوب و سرزندگی می شود.
دلم می خواهد سوار سفینه ام شوم و در کم ترین زمان ممکن خود را به ماه برسانم. دلم می خواهد با دستان خودم لمسش کنم و به راز های درونش پی ببرم. همان طور که در زمان های قدیم سفر به ماه غیر ممکن شمرده می شد اما اکنون انسان هایی هستند که با پای خود به آن جا رفته اند پس این آرزوی من هم تحقق می یابد و روزی را می بینم که روی ماه فرود می آیم و لذت بخش ترین سفر زندگی ام را تجربه می کنم.
مطلب مشابه: انشا درباره امام زمان (عج) ۱۰ انشا حضرت مهدی امام دوازدهم
مطلب مشابه: انشا درباره روز بارانی {۱۰ انشا درباره بارش باران پایه های مختلف}
انشا ماه تابان در آسمان شب
ماه را دوست دارم . مخصوصا در شب های صاف و پر ستاره. وقتی که انگار آسمان شب با پرده ای سرمه ای رنگ پوشیده شده است. من تقریبا فرق ماه و خورشید را می دانم . اما هنوز نمی دانم چرا ماه را بیشتر دوست دارم. شنیده ام که ماه ، نور نقره ای رنگ و زیبای خود را از خورشید می گیرد. با این افکار است که فکر می کنم خورشید مادر ماه است.
شب هایی که ماه نورِ درخشان اش را به زمین می پاشد ، فکر می کنم هیچ کاری مهم تر از این نیست که پرده را کنار بزنم ، پنجره را باز کنم ؛ و سرم را رو به آسمان بگیرم و به آن خیره بشوم. چند باری این کار را کرده ام . یک بار هم مادر بزرگ دید و گفت: بچه جان زیادبه ماه نگاه نکن. وقتی پرسیدم چرا؟ گفت: ماه، آدم را جادو می کند.
واقعیت این است که از زمان گذشته مردم نسبت به ماه باورهای عجیب و غریبی داشته اند. مثل باورهای مادر بزرگ من. باورشان هم غلط نیست . اما باورهای ساده است . برای این که ثابت شده نور زیبا و تابانِ ماه می تواند باعث تغییرات و حرکت در آب ها بشود. مثل جزر و مَدِ آبِ دریاها. خوب، بخش زیادی از وجود آدم هم از آب تشکیل شده ، پس چرا نتواند تحت تاثیر ماه قرار بگیرد؟. البته این قسمت را تقلب کردم و از زبان دانشمندان نوشتم، تا یک جورایی ثابت کنم مادر بزرگِ مهربان من هم بی راه نمی گوید. اما به زبان ساده ی خودش حرف می زند.
حالا هر چه می گویند و نمی گویند چندان برایم اهمیتی ندارد. برای من پرتو زیبای کره ماه که از پشت پنجره به اتاقم تابیده مهم است. نور نقره ای رنگی که انگار می خواهد جادویم کند.
انشا در مورد گفتگوی خیالی ماه و خورشید
صبح نزدیک بود و ماه می رفت تا بخوابد. خورشید که پاورچین به طرف بلندترین قله می رفت، با دیدن او گفت: دیشب چند بار به آسمان نگاه کردم اما نبودی. ماه که خمیازه ای کشید و گفت: خودت که می دانی هروقت ابرها میهمانی داشته باشند، آنقدر آسمان شلوغ می شود که جایی برای من نمی ماند. خورشید خندید و گفت: پاییز که می شود ابرها بیشتر از من و تو در آسمان هستند.
ماه با آخرین پرتو سفید رنگی که به صورت داشت، نگاهی به دور ترها انداخت و گفت: اما خوش حالم که میهمانی شان طولانی نشد. این ابرهای پاییزی هروقت به میهمانی می آیند، تا چند روز می مانند خورشید، چند لکه ابرسیاه را نشان داد و گفت: می بینی که هنوز هستند. ماهِ خسته دوباره خمیازه کشید و گفت: آن لکه های سیاه، بچه های بازیگوشی هستند که دوست ندارند به خانه بروند. همیشه هم بعد از میهمانی ابرهای سیاه،این لکه بچه های سر به هوا دیرتر به خانه می روند.
خورشید در ادامه ی حرف او گفت : گاهی هم اصلا نمی روند. خودم بارها دیدم آنقدر در آسمان می مانند تا از گرمای من سفید بشوند. ماهِ خسته باز هم خمیازه کشید. . خورشید وقتی خستگی ماه را دید فکری کرد و گفت : می خواهی از نورم به تو بدهم تا خستگی ات بر طرف بشود؟.
ماه از گوشه ی چشم نگاهی به خورشید انداخت و با ناراحتی جواب داد: تو می خواهی من آنقدر در آسمان بمانم تا از بی خوابی و خستگی بمیرم؟. خورشید وقتی ناراحتی ماه را دید گفت: من نمی خواهم تو بمیری. فقط می خواهم از حرارت من گرم بشوی. از همه بهتر این که می توانی در آسمان باشی وتا غروب با هم حرف بزنیم.
ماهِ خسته ناگهان چشمهایش را از هم باز کرد و گفت: یعنی من می توانم در آسمان بمانم؟ این که خیلی خوب است. خورشید خندید و گفت: اگر امروز با من باشی نورِ بیشتری می گیری. می بینی که میهمانی ابرهای سیاه هم تمام شده است. مطمئنم شب با درخشش بیشتری در آسمان خواهی داشت. ماه از شنیدن حرف های خورشید خوش حال شد و گفت: چه پیشنهاد خوبی به من دادی. از آن روز به بعد بود که مردم گاهی ماه را در روز هم می توانستند ببینند. ماهی که در گوشه ای از آسمان نشسته بود وبا خورشید حرف می زند.
انشا درباره ماه
مقدمه:
ماه، یکی از زیباترین و جذابترین اجرام آسمانی است که از دیرباز مورد توجه انسانها بوده است. ماه، تنها قمر زمین است و از نظر اندازه، پنجمین قمر بزرگ در منظومه شمسی است.
بدنه:
ماه، در آسمان شب، به شکل یک دایره سفید و درخشان دیده میشود. ماه، در طول یک ماه، مراحل مختلفی را طی میکند که به آن چرخه ماه گفته میشود. در این چرخه، ماه از حالت بدر کامل به حالت محاق کامل میرسد و دوباره به حالت بدر کامل باز میگردد.
ماه، تأثیر زیادی بر زندگی انسانها دارد. ماه، باعث پیدایش شب و روز میشود و همچنین، بر آب و هوای زمین تأثیر میگذارد. ماه، همچنین، منبع الهام هنرمندان و شاعران بوده است و در بسیاری از آثار هنری و ادبی، به آن اشاره شده است.
من از کودکی، به ماه علاقه زیادی داشتم. من همیشه از تماشای ماه در آسمان شب لذت میبردم. ماه، برای من، نمادی از زیبایی و آرامش است.
خاطره ای از ماه:
یکی از خاطرات جالبی که من از ماه دارم، مربوط به زمانی است که من کودک بودم. من در آن زمان، در یک روستا زندگی میکردم. یک شب، من با پدر و مادرم به بیرون از خانه رفتیم تا ماه را تماشا کنیم.
آن شب، ماه در آسمان خیلی زیبا بود. ماه، به شکل یک دایره کامل و درخشان بود. ما ساعتها به تماشای ماه نشستیم و از زیبایی آن لذت بردیم.
آن شب، یکی از زیباترین شبهای زندگی من بود. من هیچ وقت زیبایی ماه را در آن شب فراموش نمیکنم.
نتیجه گیری:
ماه، یکی از زیباترین و جذابترین اجرام آسمانی است. ماه، تأثیر زیادی بر زندگی انسانها دارد و همچنین، منبع الهام هنرمندان و شاعران بوده است.
من از اینکه ماه را در آسمان شب میبینم، احساس شادی و آرامش میکنم. ماه، برای من، نمادی از زیبایی و امید است.
مطلب مشابه: انشا درباره دوست { ۱۲ انشا درباره دوست و رفیق کوتاه و بلند }
مطلب مشابه: انشا با موضوع گذر رودخانه؛ ۱۲ انشا کوتاه و بلند مقاطع مختلف
انشا قشنگ ماه
مقدمه:
ماه، یکی از زیباترین پدیدههای طبیعی است که در آسمان شب میدرخشد. ماه، یک قمر مصنوعی است که به دور زمین میچرخد. ماه، از سنگ و خاک تشکیل شده است و هیچ جو ندارد.
بدنه:
ماه، از زمانهای بسیار قدیم، مورد توجه انسانها بوده است. انسانها، از ماه برای تعیین زمان و جهت استفاده میکردند. همچنین، ماه، در فرهنگ و هنر بسیاری از کشورها، نقش مهمی ایفا میکند.
من از کودکی به ماه علاقه زیادی داشتم. من همیشه در شبهای روشن، به آسمان نگاه میکردم و ماه را تماشا میکردم. ماه، برای من، نمادی از زیبایی و آرامش بود.
خاطره ای از ماه:
یکی از خاطرات جالبی که من از ماه دارم، مربوط به زمانی است که من کودک بودم. من در آن زمان، به همراه خانوادهام، در یک شب روشن، به کوه رفته بودیم. ما در بالای کوه نشستیم و به آسمان نگاه کردیم. ماه، آن شب، بسیار زیبا بود. او کامل بود و نورش، زمین را روشن میکرد.
من آن شب، ساعتها به ماه نگاه کردم و به زیبایی آن خیره شدم. آن شب، یکی از زیباترین شبهای زندگی من بود.
آرزوی من:
آرزوی من این است که همیشه بتوانم ماه را در آسمان ببینم. من میخواهم همیشه از زیبایی ماه، لذت ببرم.
من همچنین آرزو میکنم که بتوانم روزی به ماه سفر کنم و آن را از نزدیک ببینم. من میخواهم از سطح ماه، به زمین نگاه کنم و زیبایی زمین را از آن بالا ببینم.
نتیجه گیری:
ماه، یکی از زیباترین پدیدههای طبیعی است که در آسمان شب میدرخشد. ماه، برای من، نمادی از زیبایی و آرامش است. من همیشه از دیدن ماه، لذت میبرم.
انشا ماه پایه نهم
مقدمه:
ماه، یکی از زیباترین پدیدههای طبیعی است که از دیرباز مورد توجه انسانها بوده است. ماه، تنها قمر طبیعی زمین است که از نظر اندازه، چهارمین قمر بزرگ در منظومه شمسی است.
بدنه:
ماه، از نظر ظاهری، یک کره سنگی است که سطح آن پوشیده از دهانههای برخوردی است. ماه، هیچ جو و آبی ندارد و دمای آن در شب بسیار پایین است.
ماه، به دلیل فاصله مناسب خود از زمین، منبع نوری مهمی برای ما است. ماه، در شبهای تاریک، نوری ملایم و آرامشبخش را به زمین میتاباند.
من از کودکی به ماه علاقه زیادی داشتم. من همیشه از تماشای ماه در شبهای پرستاره لذت میبردم. ماه، برای من نمادی از زیبایی و آرامش بود.
خاطره ای از ماه:
یکی از خاطرات جالبی که من از ماه دارم، مربوط به زمانی است که من کودک بودم. من در آن زمان، با خانوادهام به سفر رفتیم. ما در یک هتل در کنار دریا بودیم.
آن شب، ماه کامل بود. من از پنجره اتاقم به ماه نگاه میکردم. ماه، بسیار بزرگ و زیبا به نظر میرسید. من تا صبح بیدار ماندم و به تماشای ماه نشستم.
نتیجه گیری:
ماه، یکی از زیباترین و آرامشبخشترین پدیدههای طبیعی است. ماه، همیشه برای من نمادی از زیبایی و آرامش بوده است.
انشا کوتاه ماه
مقدمه:
من از کودکی به ماه علاقه زیادی داشتم. من همیشه از تماشای ماه در شبهای پرستاره لذت میبردم. ماه، برای من نمادی از زیبایی و آرامش بود.
یکی از خاطرات جالبی که من از ماه دارم، مربوط به زمانی است که من کودک بودم. من در آن زمان، با خانوادهام به سفر رفتیم. ما در یک هتل در کنار دریا بودیم.
آن شب، ماه کامل بود. من از پنجره اتاقم به ماه نگاه میکردم. ماه، بسیار بزرگ و زیبا به نظر میرسید. من تا صبح بیدار ماندم و به تماشای ماه نشستم.
من آن شب، نمیتوانستم خوابم ببرد. من از پنجره اتاقم به بیرون نگاه میکردم. آسمان، پر از ستاره بود و ماه، مانند یک دیسک بزرگ و سفید در آسمان میدرخشید.
من به ماه خیره شدم و شروع به فکر کردن کردم. من فکر کردم که ماه، یکی از زیباترین پدیدههای طبیعی است. من فکر کردم که ماه، نمادی از زیبایی و آرامش است.
من تا صبح بیدار ماندم و به تماشای ماه نشستم. من از دیدن ماه لذت میبردم و احساس آرامش میکردم.
نتیجه گیری:
این خاطره، یکی از خاطرات شیرین و به یادماندنی من است. این خاطره، نشان میدهد که ماه، همیشه برای من نمادی از زیبایی و آرامش بوده است.
انشا با موضوع شب و ماه
مقدمه: شب، این نعمت بزرگی که هیچکس قدرش را نمیداند. وقتی خاموشی فرا میرسد آرامش درون به اوج رسیده و میتوان به عظمت بزرگی آسمان پی برد.آسمان در شب بسیار زیباست،نگاه کردن ب آسمان در شب بسیار لذت بخش است. آسمانی که در روز زیر سلطه آفتاب درخشان است و حرفی برای گفتن ندارد.
بدنه: تابستان بود و طبق روال هر شب رختخوابم را در حیات پهن کردم. سرم روی بالش و چشمانم به آسمان بود. آسمان صافی که گویی به هزاران لامپ چراغانی شده بود. آن شب تازه به عظمت پروردگار پی بردم. خدایی که هر لحظه در کنار ماست و ما از وجود آن بی خبریم. کافی دقیقهای ما را به خودمان وا گذارد. آنگاه است که ب عظمت بزرگ که خدای یگانه پی می بریم و از این همه بزرگی شگفت زده می شویم.
عجیب درخشان و بی نظیر بودند. با دستم هر ستارهای رو به ستاره دیگر وصل میکردم و تصویری جذاب برای خودم می کشیدم. در مورد مسیریابی از طریق ستارگان مطالبی را خوانده بودم، ولی تا به حال اینگونه غرق در آسمان شب نشده بوده بودم. انگار تازه امشب دری از درهای دنیا به رویم باز شده بود. تصمیم گرفتم از فردا مطالعه بیشتری در مورد آسمان شب و ستارگان داشته باشم.
این همه شگفتی برایم وصف ناپذیر بود. دلم میخواست همین الان بال در میآوردم و تا بی نهایت پرواز میکردم. روی هر ستاره مینشستم و به دیگری چشمک میزدم. واقعا نگاه کردن ب آسمان شب باعث آرامش و لبخند بروی لب می شود و یک حس بسیار زیبا و بی نظیر ب ما عطا می کند، مادرم همیشه این آیه را برایم میخواند، ولی تا به حال به مفهوم آن دقت نکرده بودم. فتبارک الله احسن الخالقین.
نتیجه گیری: به هر جای هستی که نگاه کنی میتوانی به وجود خالق هستی پی ببری. خالقی که بی هدف ما را خلق نکرده است. کافیست فقط همین آسمان در شب را نگا کنید تا متوجه عظمت باشکوه و بسیار لذت بخش و هیجان انگیز خداوند شوید.
انشا درباره ماه و ستارگان
مقدمه: آسمان شب را که نگاه می کنم، میلیونها ستاره در دور دست ها برایم سو سو می زنند و من نگاه می کنم. چه قدر آن ستاره دنباله دار زیباست، عروس آسمان است و تازه خود آرایی کرده است. آن طرف تر ماه هم رنگی و جلوه ای به خود داده و مهیای جشن شب است، چه قدر چشمک زن و زیبا هستند این ناز داران شب.
بدنه: شب در سکوت مطلق است و چادرش را به سرکشیده، گاه گاهی در دور دست ها ستاره ای خاموش می شود و باور قدیمی ان است که هر کس در آسمان ستاره ای دارد و وقتی ستاره ای خاموش شود، عمری تمام شده است. آسمان با ان عظمت روشن است و ماه هم منتظر حلول مهتاب، می درخشد و می خواند و می رقصد، جای زهره و زحل هم خالی است و کیوان هم بی صدا از راه می رسد و من هم چنان در انتظار به آسمان می نگرم و می خوانم و خوشحالم.
اینجا زمین است ولی جلوه آسمان شب را ببین که چگونه همه جا را روشن کرده است و ما همه جا را روشن می بینم. شب است و خلوت و این زیبایی چنان همه جا را احاطه کرده که انگار زمین تازه متولد شده است. کم کم بوی صبح می آید و ماه هم به دیار دیگری می رود و من هم چراغ انتظار به دست می گیرم و برای شبی دیگر مهیا می شوم. آسمان هم چشم اندازش تغییر می کند و شبی دیگر به پایان می رسد و روزگاری جدید جلوه می کند.
نتیجه گیری: شب یکی از زیباترین جلوه های خلقت است که خداوند به زمین هدیه کرده است و من می بینم که خداوند خودش در آسمان شب دست به کار شده است و چنین تابلوی زیبایی را خلق کرده است. پس خدای زیبایی ها را شاکر باشیم و قدر نعمت هایش را بدانیم.
انشا ماه و شب سیاه
مقدمه: شب و روز از چرخش زمین به دور خودش پدیدار می شوند. اما شب و آسمانش جلوه بهتری دارد و نمایش بسیار زیبا و دوست داشتنی است. هر بار که ستاره ها را می شمارم عدد کم می آید و خوابم می برد و نمی توانم به جایی برسم. هر ستاره که پرنور تر است خودنمایی بیشتری می کند.
بدنه: شب با تمام رازش از راه می رسد و من هم تلاش می کنم که آسمانش را خوب و دقیق نگاه کنم. یکی ستاره پروین است و دیگری کیوان و زحل، نمایشان زیبا و انگار با سوزنی به سینه آسمان دوخته شده اند و منجوق آسمان هستند. دستم به ستاره ها نمی رسد و از دور، دستی و سری تکان می دهم و خوشحال می شوم.
انگار تمام زیبایی و بزرگی جهان در شب نهفته است و همه موجودات در مهمانی شب بی صدا و در سکوت حاضر شده اند. آن ستاره شمالی که در قدیم معیار اذان صبح بود را خوب نگاه کن، ستاره هایی که کم کم بی نور می شوند و خاموش را هم دیدم و با آنها خداحافظی کردم و آنها هم رفتند. کم کم آن ستاره دور دست هم از راه می رسد و خوشحالی دوچندان می شود.
آسمان هم با آن برافراشتگی و عظمت تسلیم ستاره های شب است. بی ستون است ولی برافراشته و پر از غرور، آبی و زلال و در شب سوسو زن ستاره های درخشان و پر از عشق. دفتر خاطراتم را بر می دارم و لب حوض حیاط شروع به نوشتن می کنم و برای هر کدام از ستاره ها داستانی و قصه ای که همگان بخوانند. شب به نیمه رسیده و من هم خوابم گرفته و می خواهم با ستاره ها به خواب بروم و صبح روز بعد را با آسمان روشن شروع کنم.
کم کم خودکار هم خسته می شود و بالشم از خاطره ستارگان روشن می شود و من هم با دنیای خودم به خواب می روم و این آسمان زیبا را به خدای مهربان می سپارم، تو ای مظهر زیبایی و جمال و لطف، چه در موجودات زیبا و جذاب و دوست داشتنی هستند، دب اکبر، دب اصغر، تمام ستارگانی که از کهکشان های دور به این مهمانی آمده اند را هم در مجلس شب دعوت می کنم و مهمانی را به راه می اندازیم.
نتیجه گیری: خدای مهربان تو را سپاس که همه زیبایی ها را به زمین و آسمان دادی تا انسان لذت ببرد. کاش بتوانیم قدر نعمت های فراوانی را که به ما داده ای بدانیم و لحظه لحظه تو را یاد کنیم.
مطلب مشابه: انشا درباره خودم؛ ۱۲ انشا جالب درباره دوست داشتن خود