انشا درباره شغل آینده (۱۲ انشا درباره مشاغل مختلف)
اینکه نوجوانان را برای آینده و شغلهای مختلف آماده کنیم، راه و روشهای بسیاری دارد و قطعا مهم و حیاتی است. یکی از این روشها انشانویسی درباره شغل آینده است که ذهن نوجوان را آماده کرده و تخیلش را قدرت ببخشد. ما نیز در این بخش از سایت ادبی تک متن چندین انشا درباره شغل آینده را برای شما دوستان قرار دادهایم.
فهرست انشا درباره شغل آینده
انشای ساده درباره شغل آینده من
من همیشه به آینده خود و این که قرار است چه شغلی را برای خودم انتخاب کنم فکر می کنم زیرا به نظرم انتخاب شغل مناسب و مورد علاقه یکی از مهم ترین تصمیمات همه ما در زندگی می باشد. من دوست دارم در آینده شغل مفید و جالبی داشته باشم که برایم هیجان انگیز باشد و در آن احساس خستگی نکنم.
شغل آینده من مهندسی کامپیوتر است زیرا به کامپیوتر، برنامه نویسی و کارهایی که با آن می توان انجام داد علاقه زیادی دارم و این رشته به من امکان می دهد تا با تکنولوژی های جدید و کامپیوترها کار کنم و با تولید برنامه های مفید به مردم جامعه ام خدمت کنم.
برای من خیلی جالب است که امروزه با نوشتن چند خط کد می توانیم ایده های خود را به واقعیت تبدیل کرده و زندگی را بسیار راحت تر از گذشته کنیم. به علاوه به خوبی می دانم که در دنیای امروز تکنولوژی اهمیت زیادی پیدا کرده و با پیشرفت آن همه چیز از روش های برقراری ارتباط گرفته تا نحوه انجام کارها تغییر کرده است و همگی به نحوی به فناوری وابسته می باشند.
بنابراین وجود مهندسان کامپیوتری که در شغل خود خبره باشند بسیار حیاتی است و می توانند نقش مهمی در حل مشکلات داشته باشند. علاوه بر این این شغل به من فرصت می دهد تا در کارهای گروهی و پروژه ای شرکت کنم و مهارت های اجتماعی ام نیز تقویت شود.
همه ما در انتخاب شغل آزاد هستیم اما بسیار مهم است که شغل ما برای جامعه مفید باشد. به علاوه بعد از انتخاب شغل باید با تلاش و پشتکار به یکی از بهترین های رشته خود تبدیل شویم و با اراده قوی و عزم راسخ پله های موفقیت را طی کنیم تا در نهایت نه تنها برای زندگی خود بلکه برای زندگی مردم مفید باشیم.
در آینده میخواهید چه کاره شوید؟
انتخاب شغل آینده یکی از مهم ترین تصمیماتی است که ما در زندگی خود خواهیم گرفت، تصمیمی که مسیر زندگی ما را تعیین می کند و تاثیر عمیقی روی شخصیت، سبک زندگی و روابط ما خواهد داشت، به همین دلیل باید روی این موضوع عمیق فکر کرده و هرگز شغل خود را بر اساس معیارهای واهی و بی اهمیت انتخاب نکنیم.
به نظر من اولین نکته ای که باید در انتخاب شغل آینده در نظر گرفت شناختن علایق و توانایی های مان است. ما باید از نقاط قوت و نقاط ضعف خود مطلع باشیم تا شغلی انتخاب کنیم که به رضایت مندی و شادمانی ما کمک کرده و با شخصیت ما سازگار باشد.
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم رشد تکنولوژی و تغییرات گسترده در دنیا می باشد که باعث شده بعضی شغل ها نسبت به شغل های دیگر از اهمیت بیشتری برخوردار باشند. ما باید بتوانیم توانایی های خود را با این تغییرات منطبق کرده و شغل مناسب برای خود انتخاب کنیم.
علاوه بر این از آن جا که شغل، تاثیر مستقیم روی سلامت روانی و جسمی ما دارد باید به دنبال شغلی باشیم که خستگی را در آن احساس نکنیم، با توانایی های جسمی ما تطابق داشته باشد و در مجموع شادی و رضایت را برای ما به ارمغان بیاورد.
از سوی دیگر باید بدانیم همه شغل های مجاز به نوعی در بهبود وضعیت جامعه مفید می باشند اما ممکن است تاثیر آن ها با یکدیگر متفاوت باشد. مثلا یک معلم با آموزش دانش آموزان تغییرات مثبت در زندگی نسل های آینده ایجاد می کند در حالی که پزشک با سلامت انسان ها سر و کار دارد و حال خوب را به جامعه هدیه می دهد یا یک کشاورز با تولید محصولات غذایی سالم به تغذیه انسان ها کمک می کند.
در نهایت باید گفت شغل آینده ما می تواند اهداف و ارزش های ما را به نمایش بگذارد. به همین دلیل باید هوشمندانه آن را انتخاب کرده و بدانیم شغل ما روی زندگی های زیادی تاثیرگذار خواهد بود.
مطلب مشابه: انشا با موضوع سفر تخیلی به آینده (۱۰ انشا جدید و جالب)
انشا در مورد شغل آینده ؛ نقاش
از کودکی به نقاشی علاقه زیادی داشتم. هر وقت که میتوانستم، با مداد رنگیهایم مشغول میشدم. جعبه مداد رنگیام تمام رنگها را نداشت و من با ترکیب کردن آنها به رنگ دلخواهم میرسیدم و با دیدن یک هنرمند یا نقاش ساختمان به وجد میآمدم. دنیای رنگارنگ نقاشی برایم بسیار جذاب بود. میتوانستم با آن، هر آن چه که در ذهنم داشتم را خلق کنم.
بنابراین تصمیم گرفتم نقاشی را به عنوان شغل آیندهام انتخاب کنم. به نظرم نقاش بودن انتخاب یک راه پر رنگ و لعاب برای ادامه زندگی است. تصور کنید با دستانتان بتوانید هر چیزی که میبینید را همانطور که میخواهید نقاشی و خلق کنید هیجانانگیز نیست؟ در دنیای نقاشی مرز و قانونی وجود ندارد، مانند نقاشیهای ونگوک که همه یک جوری عجیب و خیال انگیزند.
وقتی با سبکهای مختلف نقاشی آشنا شدم آبرنگ را انتخاب کردم زیرا وقتی رنگ با آب ترکیب میشود یک حس رهایی و آزادی به انسان دست میدهد. میتوانی با قلمو و لکهگذاری بر روی مقوا زیباییهای زیادی را خلق کنی و از نتیجه کار لذت ببری. آبرنگ یکی از سختترین سبکهای نقاشی است که البته درسهای مهمی نیز به ما یاد میدهد. بعنوان مثال اگر رنگ به اشتباه از روی قلمه بر روی مقوا چکه کند دیگر پاک نمیشود و اگر تلاش کنید که آن را از بین ببرید نقاشی شما به اصطلاح چرک میشود. مانند برخی از اشتباهاتی که در زندگی انجام میدهیم و راه برگشتی ندارند.
شاید از دور شغل یک نقاش زیبا و راحت به نظر برسد اما مانند دیگر شغلها سختیهای خاص خودش را دارد. اگر شما نیز مانند من علاقه دارید نقاشی را بعنوان شغل آینده خود انتخاب کنید باید تمام جوانب و سختیهای این راه بیپایان را در نظر بگیرید و هر روز برای پیشرفت خود تلاش کنید. نقاش بودن به استعداد نیاز ندارد بلکه این تلاش مستمر است که شما را به موفقیت میرساند.
انشا در مورد شغل آینده؛ پلیس
چند روز پیش کیف پول پدرم را دزدیده بودند. او تمام مدارکش را داخل آن گذاشته بود و وقتی به مکانی شلوغ رفته بود، متوجه نشده بود که چطور و چگونه کیفش را از جیبش دزدیدند. او به پلیس زنگ زد و ماجرا را گفت سپس به کلانتری محل رفت. من نیز با اصرار همراه او شدم.
تا آن روز من تنها پلیسهایی را دیده بودم که در خیابانها حرکت ماشینها را سرو سامان میدادند. اما حالا پلیسی را دیدم که با دزدان و افراد خلافکار مبارزه میکرد تا شهر را زیباتر کند. نگاهم که به لباس و درجات او روی شانهاش افتاد ناگهان لرزه به تنم افتاد. آقای پلیس بسیار مهربان بود، اما به همان اندازه نیز قوی بود و اقتدار او لحظهای چشمان مرا خیره کرد.
همانجا بود که از شغل پلیسی خوشم آمد. به پدرم گفتم دوست دارم در آینده پلیس شوم تا مانند آن پلیس مهربان، دزدها را دستگیر کنم. پلیس به مردم، احساس امنیت میدهد و شغل او آرامش را در شهر حکمفرما میکند. کوچکتر که بودم تنها از لباس پلیس خوشم میآمد و آن دستبند و اسلحهای که به کمر میبستند.
پدرم نیز یک اسباببازی برایم خریده بود که با آن پلیس میشدم. اما آن روز که به کلانتری رفتم و یک پلیس واقعی از نزدیک دیدم، متوجه شدم که آنها چه شغل سختی دارند. یک پلیس باید همانقدر که با مردم عادی مهربان است، با خلافکارها خشن و قدرتمند باشد. پلیس باید باهوش باشد تا از هر نکته کوچکی برای رسیدن به هدفش استفاده کند.
من تصمیم گرفتم در آینده پلیس شوم و از همین حالا تمرین میکنم که یک پلیس خوب و موفق باشم. حالا اگر در خانه چیزی گم شود، مانند یک کاراگاه از بقیه افراد خانواده تحقیق میکنم، سرنخها را دنبال میکنم تا به هدفم برسم. اکنون دقت من به جزئیات خیلی بیشتر شده و این موضوع به درسم نیز کمک کرده است.
دیگر از روی مطالب درسی سریع نمیگذرم و با دقت آنها را مطالعه میکنم، به جزئیات توجه میکنم و به دنبال یافتن بهترین راهحل در مسائل هستم. من تلاشم را میکنم تا نمرههای خوبی در درسهایم کسب کنم و آینده موفقی پیش رو داشته باشم. من میخواهم در آینده یک پلیس قوی، شجاع و باهوش شوم تا جامعهای امنتر و عادلانهتر بسازم. من میخواهم از حق مظلومان دفاع کنم و به نحوی زندگی کنم که مردم به همه پلیسها اعتماد کنند. من هم مانند همان پلیسی که دیدم با مردمم مهربان خواهم بود و با خلافکارها و خشن و سختگیر.
مطلب مشابه: انشا درباره چهار فصل؛ ۱۲ انشا درباره بهار، تابستان، پاییز و زمستان
مطلب مشابه: انشا با موضوع خانه؛ ۱۲ انشا جدید در مورد منزل برای مقاطع مختلف
انشا در مورد شغل آینده؛ عکاسی
عکاسی شغلی هنری است که شاید خیلی نتوان اسم آن را شغل گذاشت. چون عکاس در واقع یک هنرمند است. دنیا از دید یک عکاس با دید یک فرد عادی متفاوت است. او همه چیز را زیبا میبیند. از هرچیزی یک سوژه برای عکاسی پیدا میکند و یا جزئیاتی میبیند که شاید ما هرگز به آن دقت نکنیم.
عکاس در شهر و روستا، طبیعت و جاده، قابی را انتخاب میکند که شاید ما صدها بار از کنار آن عبور کرده باشیم، ولی چنین دیدی به آن نداشته باشیم. شغل عکاسی انتخاب من برای آیندهام میباشد. به دلیل همین زیباییهایی که گفتم. به نظر من یک عکاس زندگی را زیباتر میبیند و از هرچیز عادی در اطرافمان، ظرافت و زیبایی کشف میکند.
اصلاً شاید بتوان گفت که عکاسی، هنر دیدن زیباییها و یا کشف زیباییها در قاب زشتیهاست. برای عکاس شدن باید دید گسترده داشت. من از همین حالا تمرین میکنم، خوب میبینم، به جزئیات دقت میکنم و قابی را انتخاب میکنم که شاید از دید دیگران پنهان است.
لحظه بال گشودن یک پرنده برای آغاز پروازی شگفتانگیز، حرکت سخت مورچهها با باری بر دوششان به سوی لانه، پرش یک گربه از روی دیوار همسایه. خم شدن یک کودک برای بلند کردن دوست زمین خورده خود، درختی که آخرین تلاشش را برای نجات برگها در پاییز انجام میدهد و انسانهایی که لبخندشان مسری است و لبخند را بر لب یکدیگر مینشانند.
اطرافمان را نگاه کنیم، دنیا آنقدرها هم که برخی میگویند، زشت نیست. بیایید همه فکر کنیم که یک عکاس هستیم و به دنبال شکار لحظههای زیبا باشیم. زیباییها را ببینیم، آنها را از دل زشتیها کشف کنیم و حتی اگر چیزی نیافتیم، زیبایی را خلق کنیم.
اما قبول دارم که یک عکاس فقط زیبایی نمیبیند، او گاهی زشتیها را نیز جلوی دیدگان همه قرار میدهد. مثلاً کودکی که به جای نشستن پشت میز و نیمکت مدرسه، به زباله جمع کردن مشغول است و یا پرندهای با بالهای شکسته از تیر شکارچی که آخرین تلاشهایش برای زنده ماندن را انجام میدهد. و یا حتی پیرمردی که به جای بودن در جمع خانواده، در یک خانه سالمندان چشم به در دوخته تا فرزندانش را ببیند.
پس میتوان گفت، عکاسی، آگاهی دادن به مردم از وقایع جامعه و رخدادهای طبیعت است. یک عکاس باید بتواند دنیایی حرف را درون یک قاب عکس جای دهد و مخاطب خود را آگاه سازد. من از همین حالا تمرین میکنم، خوب دیدن، خوب فهمیدن و خوب انتقال دادن حرفها در یک قاب عکس را.
انشا در مورد شغل آینده؛ روانشناسی
زمانی که با یکی از دوستانم گفتوگو میکردم، او به من گفت که میخواهد در آینده روانشناس شود. من تا آن زمان اطلاعات دقیقی از شغل روانشناسی نداشتم. مدتها گذشت و این کنجکاوی در ذهن من ریشه زد. ریشههایی که به سمت کشف ماجرا پیش میرفتند.
کتابهایی درباره روانشناسی مطالعه کردم. سایتها را از بالا به پایین میگشتم تا این رشته پر رمز و راز کشف کنم. با تحقیقاتی که انجام دادم، در نهایت به طور اندک با شغل روانشناسی آشنا شدم.
روانشناسان، افراد صبوری هستند. آنها در این شغل به درمان بیماریهایی که به درون ذهن و مغز افراد ارتباط دارند، میپردازند. در واقع میتوان گفت که روانشناسان، پزشک روح محسوب میشوند. آنها هر آنچه که دیده نمیشود را، با چشم عقل و بینش میبینند. یک روانشناس میتواند با حرفهای یک فرد، گرههای دهنی او را باز کند و همچنین آن را به سمت مسیر درست هدایت کند.
اینها تمامی ماجرا نیستند. روانشناسی نیز مانند شغل پزشکی، شاخههای مختلفی دارد. برخی از روانشناسان، فرشتههایی برای دنیای کودکان بهشمار میروند. آنها به کودکانی که دچار اختلالند کمک میکنند تا زندگیشان را شادتر، ادامه دهند. گروهی دیگر از آنها با نوجوانان و بزرگسالان سر و کار دارند.
در روانشناسی به مشکلات درونی و ذهنی افراد، اختلال میگویند. یک روانشناس باید این اختلالها را در فردی که مراجعهکننده نام دارد، شناسایی کند. سپس او را برای درست زیستن، راهنمایی نماید. این به معنای آفریدن یک معجزه نیست.
شغل روانشناسی مانند یک مسیر کوهنوردی است که روانشناس و مراجعهکننده باید آن را طی کنند. برای رسیدن به قله باید از تمامی سربالاییها و سنگهای پیش رو رد شد. با آن که مسیر دشوار است و هرکس قادر به پیمودن آن نیست، اما کسانی که به انتهای قله میرسند، پا به جهانی شاد میگذارند و میتوانند در آرامش، به زندگی خود برسند.
هر شغلی سختیهای خود را دارد. به نظر من، درمان روح شغلی دشوار است که افرادی خاص میتوانند به آن دست یابند.
مطلب مشابه: انشا درباره زنگ آخر؛ ۱۲ انشا برای مقاطع مختلف تحصیلی
انشا در مورد شغل آینده؛ پرستاری
زمانی که به شغل پرستاری میاندیشم، متوجه میشوم که پرستارها جزو قویترین انسانهای روی زمین هستند. به نظر شما اینگونه نیست؟
در بیمارستان، مسئولیت مراقبت از بیماران بر عهده پرستاران است. آنها علاوه بر این که باید از جسم افراد مراقبت کنند تا معالجه شوند، باید به روح آنها نیز توجه کنند. زمانی یک بیمار به بهبودی میرسد که روحیه خوبی داشته باشد. در صورتی که او شاد نباشد و در افسردگی و بیانگیزگی سپری کند، درمان او بسیار طولانی خواهد شد.
شغل پرستاری، دشواریهای بسیاری دارد. افرادی که به آن مشغول هستند، با همدلی کار را برای خود آسان میکنند. آنان به یکدیگر روحیه میدهند تا از مسیرهای سخت عبور کنند و شکوفه زدن سلامتی بیماران را مشاهده کنند.
روزی که تصمیم گرفتم شغل آینده خود را پرستاری انتخاب کنم، تمامی نزدیکانم تلاش میکردند تا من را منصرف کنند. آنها به من میگفتند که پرستار بودن مانند این است که بدون تجهیزات به کوهنوردی بپردازم؛ همانقدر سخت و غیر ممکن. من اما اینگونه نمیاندیشیدم. پرستاری برای من تنها یک شغل نبود. این که میتوانستم با افراد گوناگون آشنا شوم و اندکی از درد و رنجشان را کم کنم، برایم بهترین حس دنیا بود.
پرستارها مانند فرشتگانی هستند که در پوستین یک انسان زندگی میکنند. آنها صبور و مهرباناند. با آن که شغل پرزحمتی دارند، با شکیبایی به انسانهای دیگر خدمت میکنند و این کارشان بسیار ارزشمند است. آنها در شادی و غم بیماران شریک هستند؛ با لبخندشان میخندند و با دردهایشان گریه میکنند. این شغل، جزو سختترین مشاغل دنیاست. پرستارانی که از خواب شب میگذرند تا پا به پای ماه، تاریکی را به روشنایی تبدیل کنند، انسانهای شریفی در این جهان به شمار میروند.
شغل پرستاری میتواند دشوار باشد و مسیرهای سخت و پر از پستی و بلندی داشته باشد. آن چه در این راه مهم است، عشقیست که در دل این افراد جوانه میزند.
انشا شغل اینده فوتبالیست
مقدمه : قلم را در دست میگیرم و در مورد شغل فوتبالیست بودن انشا مینویسم .
میخواهم در آینده فوتبالیست شوم
من آرزو دارم در اینده فوتبالیست شوم البته میدانم خیلی از پسرها و دختر ها دوست دارند در آینده فوتبالیست شوند
چون فوتبالیست های بزرگ خیلی مشهور و پولدار و محبوب هستند .
همه فوتبالیست های خوب را دوست دارند وانها را تشویق میکنند و دوست دارند با آنها عکس بگیرند
حتی مادر ها وقتی فوتبالیست ها ی ایرانی دارند بازی میکنند برای آنها دعا میکنند
اما من فوتبال را به خاطر هیجان و لذتی که دارد دوست دارم . چون بهترین تفریحی که تا حالا تجربه کرده ام فوتبال است .
من هیچ وقت از فوتبال بازی کردن خسته نمیشوم و به نظر دوستان و مربی ام من خیلی در فوتبال با استعداد هستم .
البته استعداد در فوتبال کافی نیست و باید سعی و تلاش زیادی کرد و هیچ وقت خسته نشد
با تلاش زیاد و پشتکار میتوان فوتبالیست خوب و مطرحی شد و حتی به تیم ملی رفت.
من آرزوی میکنم روزی انقدر فوتبالیست قوی باشم که وارد تیم ملی شوم و با گل زنی برای کشورم افتخار کسب کنم
و همه مردم و پدر و مادرم را خوشحال کنم .
نتیجه گیری : انسان در هر کاری میتواند برای خانواده و کشور خود مفید باشد اما من دوست دارم تلاش کنم که فوتبالیست خوب و مطرحی در ایران باشم و به موفقیت های زیادی برسم و در تیم های خوب بازی کنم.
موضوع انشا من میخواهم در آینده خلبان شوم
مقدمه : قلم را در دست میگیرم و در مورد شغل خلبانی انشا مینویسم .
من عاشق پرواز هستم و فکر میکنم دوست دارم در اینده خلبان شوم تا بتوانم در آسمان پرواز کنم .
به نظرم پرواز کردن با هواپیما شغل بسیار هیجان انگیز و جالبی است و انسان هیچ وقت از این کار خسته نمیشود.
خلبان ها اگر جنگ شود باید با هواپیما های جنگی به کمک ارتش و سپاه با دشمنان بجنگند
مثل شهید بابایی و شهید دوران که خلبان بودند و در جنگ شهید شدند
من هم دوست دارم خلبان هواپیمای مسافر بری یا هواپیمای جنگی شوم و برای کشورم مفید تر باشم .
میخواهید در آینده چکاره شویم ؟ خلبان
یکی از چیزهایی که من در خلبانی دوست دارم این است که به کشور های مختلف سفر میکنم و با مردم کشور های مختلف آشنا میشوم و جاهای قشنگی که در کره زمین وجود دارد می بینم.
البته من میدانم خلبانی شغل خطرناکی است و ممکن است هواپیما سقوط کند بخصوص خلبان هواپیمای جنگی کار خطرناکی دارد . اما با وجود این من باز هم خلبانی را دوست دارم.
امیدوارم بتوانم خوب درس بخوانم و تلاش زیادی کنم تا موفق شوم یک خلبان خوب و شجاع برای کشورم باشم.
انشا با موضوع شغل آینده
در زندگی هر کدام از ما یافتن شغل قطعا تصمیم بسیار مهم و سختی است که اگر به درستی انجام نشود دچار مشکلات زیادی می شویم و قطعا مابقی زندگی مان و همین طور آینده را به صورت ویژه ای تحت تاثیر قرار می دهد، هر چه با دقت بیشتری این کار را انجام دهیم اوضاع به نفع ما و خانواده مان خواهد بود، تصمیم درست اتفاقی است مابین هوش و همین طور بررسی علاقه فردی یک شخص.
شما وقتی که سنتان بیشتر می شود و تحصیل را به پایان می رسانید باید خود را برای انتخاب شغل آماده کنید، تفاوتی ندارد که دختر هستید و یا پسر. اگر هدفمند پیش بروید می توانید پس از تحصیل کسب و کاری را راه اندازی کرده و از همیشه موفق تر شوید. از مهندسی، پزشکی، کفاشی، معماری، قنادی گرفته تا عکاسی، خیاطی و هنر، می توانند گزینه های مناسب بسته به سلیقه و انتخاب شخص باشند.
در صورتی که قصد شما تنها پولدار شدن است، انتخاب های محدوی دارید، البته اگر در هر رشته ای با عشق و علاقه به کار خودتان ادامه دهید قطعا موفق خواهید بود، اما مسئله اینجاست که سخت است در برخی از رشته ها و مشاغل به چیزی که می خواهیم در مدت کم رسیدن.
این همان تفاوت است، اما باید بررسی کنید که شما در بین دروس خود به چه موضوعی بیش از هر چیزی علاقه مند هستید، می تواند تاریخ باشد، شما می توانید یک پژوهشگر و محقق در زمینه تاریخ باشید و این قطعا گزینه عالی برای شما خواهد بود.
نتیجه گیری:
در زندگی هر انسانی قطعا تحصیل و انتخاب شغل می تواند بسیار مهم باشد، در واقع با توجه علاقه هر کس به شغلی خاص می تواند مسیر او را موفق تر کند و باعث شود که در زمینه های مختلف بتواند برای خود کسب درآمد کند. کسب درآمد قطعا از بخشی دیگر در زندگی شما اهمیت ویژه ای خواهد داشت، وقتی مستقل می شوید و زندگی تان از خانواده جدا خواهد شد، به خوبی اهمیت کسب درآمد را حس می کنید.
مطلب مشابه: انشا درباره شب {۱۰ انشا کوتاه و بلند در مورد شب پایه های مختلف}