انشا درباره زمان و وقت؛ ۷ انشا درباره ارزش وقت و زمان

انشا درباره زمان را در سایت تک متن قرار داده‌ایم. در ادامه با ما باشید و سعی کنید کمی این انشا ها را تغییر داده و سپس تحویل کلاس دهید. همچنین لازم به ذکر است که این انشاها مناسب تمامی پایه‌ها هستند و در قالب‌های مختلفی نوشته شده‌اند.

انشا درباره زمان و وقت؛ ۷ انشا درباره ارزش وقت و زمان

انسا درباره زمان، مکان و ساعت

دقیقا سال گذشته بود، تقریبا همین روزها که به همراه خانواده به سفر زیارتی مشهد رفتیم. در راه همه چشم انتظار بودند و دل ها بی قرار دیدن آن گنبد طلایی که از دور نیز قابل دیدن بود را داشتند. لمس آن حال و هوای عجیب ملکوتی که مانند آهن ربایی همه را به سمت خود می کشاند و همه مشتاق آن بودند که حتی نوک انگشتانشان به ضریح آقا امام رضا برسد. با وارد شدن به شهر مشهد مقدس، مشهد گویی آن هوا هوای همان آسمانی نیست که همیشه در آن نفس می کشیدیم انگار هوای آنجا عطری خاص داشت که مارا مست می کرد و بیشتر مشتاق آن ضریح. بلافاصله بعد از رسیدن شتابان به سمت مرقد حرکت کردیم با آنکه هوا خیلی سرد و رو به هوای بارانی بود اما توجه ایی به این موضوع نکردیم و گام هایمان را بلندتر برداشتم تا هر چه سریع تر بر روی زمین مرقد قدم بگذارم و با تمام پوست و گوشت و استخوانم آن فضا را لمس کنم. هر چه از آن فضای ملکوتی بگویم کم گفته ام. از عطر دلنشین یا از دستان به آسمان برده ی مردم یا از صدای صوت قرآن و یا از کبوترهای سفید نشسته بر زمینش، پرندگان نیز به بزرگی و عظمت این مرد ایمان دارند و همیشه به سمتش پرواز می کنند. باران نم نمکی که از آسمان آمد هیچکس را ناراحت و یا پرکنده نکرد، بلکه فضا را زیباتر از قبل کرد و این خود، خود برکت بود که از آسمان مشهد بر سر مردم آمد. ناگهان از گوشه ایی از حیاط بزرگ مرقد صدایی بلند شد صدای گریه ی پیرزنی که دست به سمت آسمان برده بود و با گریه شکر می گفت که باز هم امام رضا منجی او شده و خدا باز هم روی امام و بندگانش را زمین نزده است و مریض اش را در بیمارستان شفا داده و حاجت روا شده است.

ارزش زمان و وقت

ارزش زمان و وقت

فرصت‌ها چون ابر‌ها می‌گذرند؛ پس فرصت‌های خوب را غنیمت شمارید. (حضرت علی)

می‌گویند وقت طلاست. راست هم می‌گویند؛ زیرا هیچ چیزی به اندازه‌ی وقت ارزشمند نیست. اگر کاری را در گذشته اشتباه انجام داده باشی نمی‌توانی زمان را به عقب برگردانی و کار اشتباهت را اصلاح کنی. بی‌شک وقت و فرصت بزرگ‌ترین سرمایه‌ی گران‌بها و بی‌نظیر برای بشر است که می‌توان با استفاده از آن‌ها در تمام زمینه‌های زندگی موفق بود.

وقت یعنی فرصت‌ها، ساعت‌ها، روزها، ماه‌ها و سال‌ها و بلکه دقایق و ثانیه‌ها که بهره‌گیری از آن‌ها به انسان کمک می‌کند.

مثلاً کسی که می‌داند فردا امتحان علوم دارد می‌تواند در عرض 2 یا 3 ساعت امتحانش را بخواند و کارش را تمام کند یا تمام روز را به مطالعه‌ی ریاضی بپردازد که ولی در اصل حواسش به بازی فوتبال است و هیچ چیزی از درسش نمی‌فهمد، بلکه چیزهایی را هم که خوانده فراموش می‌کند.

یا این‌که تیم فوتبالی که در مدت‌زمان کمیبه لطف وقت اضافه‌ای که داور به او داده با استفاده‌ی خوب از همان مدت‌زمان کم نتیجه‌ی بازی را به‌کلی تغییر دهد.

وقت همان عمر انسان است و سرمایه‌ای که بالاتر از آن نیست ولی در عین حال می‌تواند «سرمایه» نیز باشد.

امام سجاد (ع) در دعایی با خداوند می‌فرمایند:

«هنگامی که عمرم در راه هدایت تو صرف شود به من عمر عطا کن و هر گاه عمرم چراگاه شیطان گردد، جانم را قبل از پیشی گرفتن عذابت بگیر.»

در جای دیگر می‌فرمایند:

«خدایا! مرا در وقت‌های غفلت و بی‌خبری برای یاد خودت هوشیار کن و در روزگار فرصت و فراغت، به عبادت و بندگی بگمار.»

انسان‌ها معمولاً وقت را فدایثروت و مالمی‌کنند در صورتی که باید هر کس، ثروت و مال خود را در اختیار وقت و زمان بگذارد. در این‌باره پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند:

«در مورد حفظ عمر خود بخیل‌تر از پول و ثروت خود باش.»

قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل ایام بریم (حافظ)

مطلب مشابه: انشا درباره حیوانات؛ انشا درباره حیوان وحشی و اهلی جدید

انشا درباره زمان و اهمیت آن

مقدمه: زمان با ارزش ترین سرمایه هر انسانی است که اگر به ارزش آن پی نبرد، ممکن است تمام زندگی تباه شود. این سرمایه بی مانند کم کم بی آنکه خود بخواهیم از دست رفته و پیمانه عمر پر می شود. زمان مانند طلا قیمتی است و مانند نقره برازنده، ولی آیا مانند طلا و نقره ای هر وقت اراده می کنیم، می خریم قابل تهیه و خرید است؟

بدنه: شاید روزها و ساعت ها را به هدر می دهیم و اصلا نگران نیستیم. شب روز می شود و روز هم شب، سال جدید می شود و هر بار هم فقط افسوس می خوریم بی آنکه کاری کنیم و به خود بیاییم. این قافله عمر است که هر بار با صدای جرسی نو خود را نشان می دهد تا من و تو به خود بیاییم و از ان به خوبی استفاده کنیم. انگار قطار عمر می دود و نمی توانیم نگاهش داریم. فقط به دنبالش می دویم و از دستش می دهیم.

غافل از اینکه همین لحظاتی که افسوس می خوریم هم از دست می رود. عمر و زمان مانند برف است که در معرض نور خورشید است و نم نم تبخیر می شود و به هوا می رود. تا وقت خوردن و استفاده بردن از یخ است، عمر تمام شده و فقط یک خاطره مانده و دلی پر از حسرت که فقط جوانی و فرصتش از دست رفت. بر لب جوی که می نشینی، چه قدر آب سریع می رود و توان نگه داشتنش را هم نداری، پس قدرش را بدان و برای استفاده درستش برنامه ریزی کن. از همین الان شروع کن و بدان که همه داشته‌ات همین عمر و نفس است که اگر به خوبی و خدمت و شادی خلق صرف نشود، خسرانی عظیم خواهد بود.

نتیجه گیری: عمر و زمان چون خوابی خوش می رود و تمام می شود. نه توان نگه داری داری و نه توان استفاده درست، کاش برای این فرصت بی بازگشت دست به کار شویم و کاری کنیم. قبل از آنکه دیر شود، اما خیلی از روزها خواهیم دید که چه زود و بی معطلی و به سرعت نور ثانیه ها از کنارمان گذشتند و کاری نکردیم.

انشا درباره زمان

انشا درباره زمان

مقدمه: مرتب امروز و فردا می کنیم. از شنبه های ما تمامی ندارد و مرتب کار امروز را به فردا موکول می کنیم. کاش کمی به خود تلنگر بزنیم و دردمان بیاید. کاش برسد روزی که خودم را بردارم و بروم و جایی به خودم که آمدم برگردم. بدانم که این ثانیه های طلایی تمام می شوند و در غروبی سرد رخت می بندیم و از این دنیای خاکی می رویم.

بدنه: تا نگاه می کنیم وقت رفتن است. تمام روزهای خوب و خوش جوانی گذشت و تمام شد. روزهایی که در کوچه پس کوچه های غفلت گذشت. روزهای خوبی که می توانست از ما موجودی موفق و بزرگ و شکوهمند بسازد و ما قدر ندانستیم. عمر و زمان را در کوچه پشتی بی‌برنامگی رها کردیم و هر جا که توجیهی نداشتیم گفتیم، وقت نداریم و سرمان شلوغ است و این شد قصه زندگی آنان که وقت را هدر دادند و نه عملی و نه تحصیلی و نه کاری، فقط در کوچه های بی هدفی پرسه زدیم و درد خود را درک نکردیم.

در سوره عصر خدای بزرگ به زمان قسم خورده و بیان فرموده که انسان نمی داند که همواره در خسر و زیان است. یعنی نمی داند که هر ثانیه که از دست می رود، باز نمی گردد چه قدر نادانیم. این در قیمتی را در پای خواسته های بی مورد خود تلف می کنیم و ادعا داریم که وقت زیاد است و حتما درست خواهد شد. کاش تا فرصت هست به خود بیاییم و برای انسان شدن و انسانیت کاری کنیم.

برای مظلومیت انسانها و دنیا و زندگی طرحی نو در اندازیم و زندگی را قدر بدانیم. افسار این اسب سرکش کشیده نمی شود، ولی می توانید جهت عمر خود را به سمت و سوی صحیح و مثبت حرکت دهید. درس بخوانید و مطالعه کنید، کتاب بخوانید، دست بنده ای را بگیرید و از دردهایش خبر دار شوید . هر روزتان بهتر از دیروز شود و به شکر مکرر مشغول شوید.

نتیجه گیری: روزها می آیند و می روند، بی آنکه برایشان برنامه ای داشته باشیم و در راه درست استفاده کنیم. کاش برای وقت خودمان هم حساس باشیم. به لباس و ناخن و فرم و ماشین مردم دقت می کنیم ولی عمر و ثانیه های خود را رها می کنیم و ….

مطلب مشابه: انشا درباره تکنولوژی؛ ۸ انشا جدید کوتاه و بلند درباره پیشرفت تکنولوژی

انشا درباره وقت طلاست

مقدمه: به طلا فروشی می رویم و هر مدل که دوست داشتیم می خریم. اما آیا جایی سراغ دارید که وقت را بفروشند، فکر نمی کنم چنین جایی پیدا شود و ما بتوانیم وقت را خریداری کنیم. همه چیز جایگزین و جانشین دارد به جز وقت، آری شاید ارزش وقت از طلا هزار برابر بیشتر باشد.

بدنه: همه چیز برایمان مهم است ولی وقتمان را قدر نمی دانیم. دنبال همه چیز و همه کس می چرخیم ولی وقتمان را ازیاد برده ایم. روزها به بطالت، شب ها خواب و هدر دادن عمر، همه روزهای عمر و ثانیه هایش صرف امور بیهوده شد و کاروان به آخر رسید. قطار عمر به ایستگاه آخر رسیده و نمی توانیم به عقب برگردیم.

وقتمان را حراج کردیم و یادمان رفت که مانند یخی است که دیگر دستمان را نمی گیرد و فقط از دست رفته است. وقت را با هیچ چیزی معاوضه و معامله نکنید که در هر حال بازنده اید. عمر را صرف دانایی، عبادت، مهر ورزی، عشق ورزیدن به دیگران و بندگی نمایید که برکتش زیاد شود و برایتان رحمتی به همراه آورد.

وقتتان را در یک کفه بگذارید و طلا را در کفه دیگر، طلا را می توان عوض کرد، از نو خرید، معامله کرد و دوباره خرید، اما وقت را نمی توانید تعویض، معامله و یا از نو بخرید. وقت مانند دانه های الماس است که کم کم و آرام آرام از دست می رود و کاری از دستمان بر نمی آید. ثانیه ها را بسیار قدر بدانید و برایشان برنامه ریزی دقیق کنید.

ساعت شنی عمر به سرعت در حال تخلیه است و کاری از دستمان بر نمی آید. بهتر است این نعمت بی بدیل را قدر بدانید و برایشان کاری کنید.

نتیجه گیری: دم غنیمت دان که عالم یک دم است. یعنی عمر ممکن است به مدت یک دم و بازدم هم نباشد و از دست برود.

انشا درباره زمان و گذر عمر

مقدمه: روزهای بسیار در حوالی عمران به تاراج خزان و نادانی رفت و فقط نظاره کردیم. هر روز و شب را با خوشی های زودگذر سپری کردیم و رسالت اصلی مان از یاد بردیم. هر انسانی که متولد می شود رسالتی عظیم بر عهده دارد که باید انجام دهد.

بدنه: عمرمان را در سر کوچه نادانی و بی تجربگی ارزان فروختیم و به جایش ندامت و پشیمانی خریدیم. خدایمان را از یاد بردیم و ندانستیم که این عمر گران چه قدر ارزشمند است؟ چه بسیار دانشمندان و بزرگانی که همه عمرشان صرف آموختن شد و حتی یک ثانیه از عمرشان را هدر ندادند.

چه مردان عزیزی که پای سجاده جان دادند و عمرشان را با بهترین چیز معامله کردند. ثانیه های الماس واری که فقط خدا ارزش معامله با آن را دارد. وقت طلاست آری اما ای کاش می توانستم مثل طلای قدیمی ببرم و جوانترش را بگیرم تا مدت زمان بیشتری فرصت داشته باشم.

کاروان بی بازگشت عمر در راه است و من در گوشه ای فقط نگاه می کنم و نمی دانم چه کنم. به جای پرسه زدن در کوچه های گذشته از امروز زندگی را بساز و دوباره آدم جدید باش. مطالعه کن، نماز بخوان، عبادت کن و برای همه روزهای هدر رفته جبران کن و بدان که حتی یک روز با هدف زندگی کردن بهتر از هزار روز بی عمل بودن است.

بهار زندگانی رفت و خزان و زمستان در راه است و اندک اندک زمان رخت بربستن می رسد. کاش روزهای پایانی پشیمان نباشیم و اشک از چشممان جاری نگردد. وقت را با خرمن خرمن طلا نمی توان خرید ولی اگر عمری باشد و فرصتی طلا را می توان جمع کرد.

کسانی که وقت را مانند طلا ارزشمند دانستند کاش می دانستند که چه بسیار انسان هایی که طلا داشتند ولی فرصت استفاده از آن را نیافتند. پس این نعمت بی مانند با هیچ چیز قابل مقایسه نبوده و باید مانند ضربان قلب از آن مراقبت نمود.

ای کاش لحظه ای خوب و دقیق فکر کنیم و بدانیم که عمر رفته مانند آب ریخته دیگر فرصت جمع کردنش نیست. مانند شکوفه های اردیبهشت دیگر زمانی برای دیدار نیست و با یک وزش باد همه چیز بر فنا می رود و ناقوس رفتن می نوازند و زمان رفتن است.

نتیجه گیری: وقت بسیار با ارزش و بی مانند است. قدر ثانیه ثانیه عمرمان را بدانیم و در راه درست زیستن به کار ببریم. هر روز فرصتی جدید است که باید ساخته شود و برای ما حامل بهترین نتایج مفید باشد.

مطلب مشابه: انشا درباره سفر خانوادگی (۱۰ انشا جدید کوتاه و بلند)

انشای ذهنی در مورد ساعت

انشای ذهنی در مورد ساعت

زمان و سپری شدن آن از جمله دغدغه هایی می باشد که همواره ذهن انسان های متفکر را درگیر کرده است. زیرا هنوز بر این باورند که گذشت زمان ارتباط معنا داری با ساعت ندارد. ساعت برای تعیین تحولات طبیعی قرار داده شده مثل تغییر روز و شب. اما زمان همچنان در هاله ای از ابهام است.

این موضوع باعث نشده تا انسان، از دغدغه های ذهنی اش دست بردارد. همچنان که می دانیم در مصر باستان برای تعیین گردش طبیعی روز و شب و نشانه گذاری، ابتدا ساعت سایه ای و بعد ساعت آبی را ساختند.

قبل ازآن هم برای تعیین حدود ها از ساعت آفتابی استفاده می شد، که هنوز هم به صورت سنتی می توان از تغییر گردش خورشید، زمان و نه ساعتِ قراردادی را تشخیص داد. با به وجود آمدن ساعت های مکانیکی و بعد ها، ساعت های آونگی، قرار دادی نوشته و نانوشته بین ملیت ها بسته شد.

اکنون دیگر عقربه ها بودند که برای گذر زمان تصمیم می گرفتند. قرار دادن دوازده عدد برای روز و به همان تعداد. برای شب، نشان دهنده ی مقدار گذشت زمان تلقی گردید. ثانیه ها و ثالثه ها هم بعد ها برای تخمین دقیقِ زمان مورد استفاده قرار گرفت.

توجه به زمان و ساعت نشان می دهد انسان از تکرارهایی که علامت نداشته باشند گریزان است. او از ابتدا متوجه بوده که اتفاقات پیرامون زندگی اش باید دارای علامت باشند. خلق ساعت، دقیقه و ثانیه ها او را به صورت ذهنی از دایره ی تکرار دور کرده است. این قرارداد همچنان بر پایه قوت باقی است و انسان مدرن امروزی نیزبا پیروی از قواعد تعیین شده برای گردش ایام به زندگی ادامه می دهد.

ساعت نقش بزرگی در زندگی انسان داشته است. آن چنان که اگر عقربه ها نبودند، انسان در فراموشی زمان گم می شد. امروزه حتی زمان را با اندازه ی دقیق تر ثانیه ها اندازه گیری می کنند؛ و این باعث رشد اختراعات و همچنین اندازه گیری های تاثیر بر تولیدات دارویی شده است. تصور کنید وقتی پزشک شما دارویی را تجویز می کند و زمان تاثیر آن را هشت ساعت اعلام می کند، اگرساعت نبود چه اتفاقی می افتاد.

ساعت به ما کمک هایی فراوانی می کند. با ساعت است که ارتباط ها شکل منظم به خود می گیرند. دستگاه های صنعتی، علمی و لابراتورهای دقیق، بر اساس قرار دادی که بین ساعت و زمان است به فعالیت خود ادامه می دهند. ساعت یعنی دقت برای ادامه ی درست زندگی.

مطلب مشابه: انشا درباره راستگویی و صداقت / ۱۰ انشا برای پایه های مختلف

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا