انشا درباره حیاط مدرسه پایه های مختلف (8 انشا جدید حیاط مدرسه)

در ادامه مجموعه ای از انشا درباره اولین روز در حیاط مدرسه، انشا درمورد حیاط مدرسه با زبان طنز، انشا از زبان حیاط مدرسه و خاطرات و انشا درباره حیاط مدرسه برای کلاس ششم و هفتم و … را برای شما عزیزان گردآوری کرده ایم با ما همراه باشید.

حیاط مدرسه یکی از فضاهای مهم و تاثیر گذار در زندگی دانش آموزان است. این فضا نه تنها محلی برای استراحت و بازی، بلکه محیطی برای یادگیری و تعامل اجتماعی به شمار می آید. حیاط مدرسه با درختان، گل ها و امکانات ورزشی، فضایی شاداب و انگیزشی ایجاد می کند که می تواند به رشد روحی و جسمی دانش آموزان کمک کند.

در این محیط، دانش آموزان می توانند در کنار هم به فعالیت های گروهی بپردازند، دوستی ها را شکل دهند و تجربه های جدیدی کسب کنند. حیاط مدرسه به عنوان پلی بین یادگیری درکلاس و زندگی اجتماعی خارج از آن، نقشی کلیدی در شکل گیری شخصیت و جامعه پذیری دانش آموزان دارد.

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا درباره اولین روز در حیاط مدرسه

مقدمه

خاطره اولین روز مدرسه ام را با تصویری از حیاط مدرسه به یاد می‌آورم. صبح زود بود و تازه وارد مدرسه شده بودم. مادرم من را در صف کلاس اولی ها گذاشت و خداحافظی کرد و رفت. روی دیوارهای حیاط نقاشی های رنگی کشیده بودند و چیزهایی نوشته بوند که هنوز نمی توانستم بخوانم. یک ایوان بزرگ هم انتهای حیاط بود که مدیر و ناظم و چند دانش آموز با بلندگو روی آن ایستاده بودند و برنامه خوشامدگویی اجرا می‌کردند.

بدنه

یک لحظه در آن حیاط بزرگ و شلوغ احساس تنهایی کردم. کمی باد می آمد و فرم مدرسه ام را که کاملا نو بود تکان می داد. محیط غریبه حیاط مدرسه، برایم رنگ باخته بود و خاکستری شده بود. دلم می خواست به خانه برگردم و کنار خانواده و چهره های آشنا و با محبت پدر و مادرم قرار بگیرم. به در خروجی حیاط نگاه کردم و به سرم زد که فرار کنم.

در همین فکرها بودم که زنگ شروع کلاس ها خورد و بچه ها به طرف سالن مدرسه رفتند. تنها ایستاده بودم و بغض کرده بودم. ناگهان یک دانش آموز هم قد و قواره خودم از گوشه حیاط به سمتم آمد و پرسید که آیا من هم کلاس اولی هستم؟ بعد گفت که او هم مثل من تازه وارد است و می ترسد کلاسش را پیدا نکند. با هم پیش ناظم رفتیم و کلاس مان را پیدا کردیم. دقیقا دو کلاس کنار هم. از هم خداحافظی کردیم تا زنگ تفریح دوباره همدیگر را ببینیم و به حیاط برویم. حالا حیاط برایم رنگ های شاد و خوشرنگی داشت که می توانستم در کنار دوست جدیدم در آن بازی کنم و احساس تنهایی نکنم.

نتیجه

حیاط مدرسه ما اولین اجتماع بزرگی بود که در آن قرار گرفتم. من یک نفر بودم میان آن جمعیت زیاد که توانستم خودم را پیدا کنم و نترسم. اجتماعی که با همراهی و همدلی دیگران و در کنار بقیه دانش آموزان برایم خاطرات زیادی را رقم زده و چیزهای زیادی به من آموخته است.

مطلب مشابه: انشا بازگشایی مدارس؛ 10 انشا باز شدن مدرسه و ماه مهر

انشا درباره حیاط مدرسه

وقتی وارد مدرسه شدم، جلوی درب مدرسه مردی با ریش و محاسن سفید نشسته بود و تسبیحی در دست داشت. پدر به او نزدیک شد و سلام کرد. من هم دوان دوان وارد حیاط مدرسه شدم.

کیفم روی دوشم سنگین بود و می دویدم. اولین کسی که دیدم دوستی بود که در دوکوچه پایین تر از ما خانه داشتند. خوشحال شدم و با صدای بلند صدایش کردم.

بدنه : درختان کنار دیوار حیاط، آب خوری مدرسه و دیوار پر از نقاشی ، به من کمی امید داد که اینجا هم سرسبزی و درخت هست، به سمت سالن دویدم و خوشحال و پر انرزی حرکت کردم. چه قدر گلهای سرخی در باغچه پشتی کاشته شده بود و چه درختان کاج زیبایی کنار هم خودنمایی می کردند.

حیاطی مرتب که هر زنگ تفریح روی خطوط راست و رو به راهش راه می رفتم و قدم هایم را می شمردم. گاهی هم زمین می خوردم، ولی سریع بر می خواستم و می دویدم. منتظر می ماندم تا بچه ها از کلاس بیرون بیایند و در حوالی درختان قدم قدم بازی کنیم.

سبد بسکتبال دارد و کلی لوازم ورزشی، دنبال هم می دویم و فریاد شادی سر میدهیم. زنگ ورزش با هم دنبال بازی کنیم و فریاد شوق و عشق سر می دهیم. وقتی به حیاط می رفتم انگار خاطره اولین روزش برام تازه می شد. مدیری و معلمی دلسوز و روزهای برفی و بارانی که حیاط را مرتب و تمیز و باران خورده برایم خاطره می نوشتند.

من آن روزهای خوب و خوش را خوب به یاد دارم و هر بار نامشان را با وضو می برم. روزهایی که حتی اسمم را نمی توانستم بنویسم و حال می توانم شعر بخوانم و عشق را در میان آنها بیابم.

نتیجه گیری: مدرسه و حیاط آن برای دانش آموزان بسیار جذاب است. بهتر است مسئولین مدرسه آن را خوب و جالب طراحی کنند و به شیوه ای که دانش آموزان تمایل به بازی و قدم زدن در ان را داشته باشند. حیاط مدرسه مانند یک دفتر نقاشی زیبا در ذهن جا می کند. پس بهتر است به بهترین شکل طراحی و نقاشی شود.

**

انشا در مورد حیاط مدرسه با زبان طنز

مقدمه

حیاط مدرسه ما جایی پر رمز و راز است که هر روز شاهد وقایع و اتفاقات عجیب و غریبی می‌باشد! گاهی این حیاط آنقدر زیبا و دل‌انگیز به نظر می‌رسد که انگار بهشت است. اما گاهی اوقات آنقدر چرک و خاک دارد که شبیه جهنم می‌شود! این حیاط از لحاظ ظاهری، زیبایی زیادی ندارد. چمن‌هایش طوری شده‌اند که انگار گله گوسفند روی آن‌ها چرا کرده! درخت‌هایش هم کمی خشک و خالی از برگ شده‌اند. حوض گوشه‌ی حیاط هم که سال‌هاست خشک است و تنها کاری که می‌کند این است که جای پرندگان باشد تا روی آن بنشینند! با این حال، برای ما دانش‌آموزان همچنان جایی بسیار دوست‌داشتنی است.

بخش میانی

زنگ تفریح در حیاط مدرسه ما لحظاتی حماسی، پرهیجان و البته کمی آشفته است! همه دانش‌آموزان با عجله و شتاب راهی حیاط می‌شوند تا در فعالیت‌ها و برنامه‌های متنوع و جذابی شرکت کنند. خوراکی‌هایشان را بخورند و به شکمشان برسند. البته بعضی‌ها آنقدر عجله دارند که پایشان پیچ می‌خورد و می‌افتند! اما بلافاصله بلند می‌شوند و مسیر خود را ادامه می‌دهند.

گروهی از پسرهای پرانرژی، بی صبرانه منتظرند تا تیم‌های فوتبال و والیبال تشکیل شود تا مسابقات حماسی را آغاز کنند. آن‌ها توپ‌ها را برمی‌دارند و با سرعت به سمت زمین بازی می‌دوند. البته گاهی‌اوقات در هیجان بازی، توپ را آنقدر محکم ضربه می‌زنند که به بیرون از حیاط پرتاب می‌شود و مجبورند مدتی منتظر بمانند تا توپ را پیدا کنند! گروهی از دخترها هم دست به دست هم می‌دهند و مشغول انواع بازی‌های جمعی از جمله هفت سنگ، قایم‌موشک و طناب‌کشی می‌شوند. آن‌ها با ذوق و شوق و با صدای بلند می‌خندند و از بازی‌ها لذت می‌برند.

دسته‌ای دیگر از دانش‌آموزان، دور هم جمع می‌شوند و شروع به بحث و گفتگو در مورد مسائل گوناگون می‌کنند. گاهی به قدری بحث را جدی می‌گیرند که انگار کشور را به دست این‌ها سپرده و رئیس جمهور هستند! البته این بحث‌ها گاهی آنقدر طولانی می‌شود که زنگ تفریح تمام می‌شود و آنها مجبورند بحث را نیمه‌کاره رها کنند! در کل حیاط مدرسه ما در زنگ تفریح شاهد صحنه‌های جالب و خنده‌داری است که نشان از پویایی و سرزندگی دانش‌آموزان دارد. این حیاط شاهد خاطرات جالبی از دوران تحصیل ماست

بخش پایانی

در پایان باید بگویم، با وجود کمبود امکانات، باز هم این حیاط برای ما خاطرات زیادی دارد و دوست‌داشتنی است. امیدواریم روزی بتوانیم در حیاطی مجهزتر بازی کنیم و لحظات شادتری را تجربه کنیم. تا آن روز، سعی می‌کنیم با همین امکانات محدود لذت ببریم!

مطلب مشابه: انشا درباره پدر / 12 انشا جدید درباره پدر پایه های مختلف تحصیلی

مطلب مشابه: انشا درباره مادر / 12 انشا جدید موضوع مادر پایه های مختلف

انشاء از زبان حیاط مدرسه و خاطرات

مقدمه : مدرسه و حیاطش برایم یاد آور کودکی و روزهای خوب بازی در گندمزار است که از باغ می رسیدم و به سوی مدرسه می شتافتم.

روزهایی که با بچه ها ی مدرسه هفت سنگ ولی لی و بازی های دیگر می کردیم و همیشه بساط نان و پنیرمان به راه بود.

چه قدر آن حیاط خاکی و ان درخت قدیمی را دوست داشتم .همیشه در حوالی آن درخت می نشستیم و ساعت ها حرف می زدیم و می خندیدیم.

بدنه : همیشه وقتی می گویند حیاط مدرسه همگی یاد مدارس شیک و پر از امکانات می افتند ولی من یاد آن حیاط خاکی می افتم که هر بار که باران می بارید بوی نم و خاک مرا مست می کرد. روزی که وارد آن مدرسه شدیم اولین گروهی بودیم که درس خواندن در ان شهر کوچک را تجربه می کردیم.

چه قدر خوشحال بودم و سرمست. با دوستم وارد حیاط می شدیم و فوری به دنبال توپ پلاستیکی می رفتیم وبازی را شروع می کردیم. انگار بازی جام جهانی بود، چنان دقیق و خوب قرعه می انداختیم.

چنان دنبال قرعه می دویدیم که گاهی زمین می خوردیم. روزی که بازی طناب کشی بود را هم خوب به یاد دارم. حیاطی که در آن خاطرات خوب و خوش را روی برگهای درخت قدیمی نوشتم و لای دفتر خشک کردم.

هنوز هم از کنار آن مدرسه قدیمی که می گذرم یاد ان معلم مهربان و آن تک شیر آب که چه قدر بچه ها را سیراب می کرد.

یاد روزهای برفی که راهی برای ورود نداشت و همه با هم راه را باز می کردیم. آری من از ان حیاط عبور کردم و به مدارج عالی رسیدم اما روزی ان حیاط کهنه را بازسازی خواهم کرد و مدرسه ای نو بنا خواهم کرد و حیاطی امروزی ترتیب خواهم داد .

نتیجه گیری: مدرسه بهترین و امن ترین مکان برای فرزندانمان است. بهتر است با آنان در این مکان مقدس هم صحبت و هم بازی شویم تا بتوانند با ان ارتباط برقرار نمایند. کاش بدانیم این حیاط مانند یک دفتر نقاشی است که باید به بهترین نحو نقاشی شود.

**

انشا درمورد حیاط مدرسه کوچک

مقدمه

حیاط کوچک اما بسیار زیبا و پرطراوت مدرسه ما پر از خاطرات شیرین و دل‌انگیز است. این حیاط نه چندان بزرگ اما بسیار زنده و پویا، شاهد بسیاری از بازی‌ها، شادی‌ها و خنده‌های ما دانش‌آموزان در طول سال‌های درس خواندنمان بوده‌است.

حیاط مدرسه ما اگرچه اندازه بزرگی ندارد اما طراحی زیبا و خلاقانه‌ای دارد که با استفاده از فضای سبز، درختان، مجسمه‌ها، نیمکت‌ها و … فضایی دل‌انگیز و دوست‌داشتنی را برای دانش‌آموزان به وجود آورده است. درخت کاج بلند قامتی که در گوشه حیاط کاشته شده‌ با شاخ و برگ‌های پرپشت و سایه‌های گسترده‌ش، حس خوبی را در دل هر بیننده‌ای ایجاد می‌کند. چمن‌های سبز و زیبا نیز فرشی زیبا برای پای ما دانش‌آموزان فراهم کرده‌اند.

بخش میانی:

زنگ تفریح در مدرسه ما، لحظاتی طلایی، پر انرژی و شادی‌بخش است. همه ما دانش‌آموزان با شنیدن زنگ تفریح، کوله‌پشتی‌هایمان را در کلاس می‌گذاریم و با عجله و شتاب، خود را به حیاط می‌رسانیم. در چهره‌ی همه دانش آموزان مدرسه ما شادابی و نشاط به چشم می‌خورد. دانش‌آموزان پایه‌ی اول و دوم بلافاصله دست به دست هم می‌دهند و مشغول بازی‌های گروهی و پر جنب‌‌وجوشی همچون قایم‌موشک، هفت سنگ و طناب‌کشی می‌شوند. آن‌ها با سر و صدای بلند مشغول دویدن و بازی کردن هستند. صدای خنده و شادی‌شان سراسر حیاط را پر کرده‌است. گروهی از آن‌ها هم دور هم جمع شده‌اند و مشغول گفت‌وگو و مطالعه‌ی کتاب‌های خود هستند.

دانش‌آموزان پایه‌ی سوم و چهارم نیز با هیجان به سمت زمین بازی می‌دوند و با تیم‌بندی، شروع به بازی فوتبال و والیبال می‌کنند. آن‌ها با حرارت و جدیت تمام، سعی در پیروزی تیم خودشان دارند و شعارهای گوناگونی سر می‌دهند. اشتیاق و علاقه‌ی آن‌ها به ورزش‌های گروهی کاملاً مشخص است.

دانش‌آموزان پایه‌ی پنجم و بالاتر نیز گروه‌ گروه در نقاط مختلف حیاط جمع شده‌اند. بعضی‌ها در کنار هم نشسته‌اند و درباره‌ی درس‌ها و مطالبی که امروز در کلاس آموخته‌اند، بحث و گفت‌وگو می‌کنند. گروهی دیگر مشغول بازی شطرنج هستند و ذهن خود را تقویت می‌کنند. عده‌ای هم به خواندن کتاب و مجله نشسته‌اند و از اوقات فراغت خود به بهترین نحو استفاده می‌کنند. بقیه‌ی بچه‌ها نیز دور هم جمع شده‌اند و با خنده و شوخی، استراحتی کوتاه اما خوشحال‌کننده دارند.

به‌طور کلی حیاط مدرسه در طول زنگ تفریح، مملو از سر و صدا، خنده، شادی و فعالیت است. هر دانش‌آموز به شیوه‌ای مشغول گذراندن اوقات فراغت و لذت بردن از بودن در کنار دوستان خود است. امیدوارم این لحظات شاد و بی‌دغدغه در حیاط مدرسه‌ی عزیزمان هیچگاه به پایان نرسد.

بخش پایانی

باید بگویم حیاط مدرسه ما با وجود اندازه کوچکش، یکی از زیباترین و پر انرژی‌ترین فضاهای مدرسه است که شاهد بسیاری از خاطرات شاد و به یادماندنی ما بوده‌است. حیاطی که هر روز شاهد شادی‌ها، بازی‌ها و فعالیت‌های ماست. حیاطی که در آن صدای خنده و پایکوبی بچه‌ها بلند است.

مطلب مشابه: انشا درباره تابستان { 10 انشا جدید تابستان برای پایه های مختلف }

انشا درباره حیاط مدرسه از زبان خودش

مقدمه

قبل از هر چیز باید بگویم که من شاهد خاطرات بی‌شمار و فراموش نشدنی دانش‌آموزان عزیزم بوده‌ام. سال‌هاست که روزهای مدرسه در من به پایان می‌رسد و دانش‌آموزان با چهره‌هایی خندان و پر از اشتیاق، برای حضور در کلاس‌ها وارد مدرسه می‌شوند. سپس ساعاتی پرتلاش را در کلاس‌های درس می‌گذرانند تا اینکه بالاخره زنگ مورد انتظارشان یعنی زنگ تفریح به صدا در می‌آید و آن‌ها با شوق و ذوق فراوان به سمت حیاط می‌آیند تا لحظاتی شاد را بگذرانند

بخش میانی

من در طول سالیان دراز، شاهد خاطرات بی‌شمار و بسیار شیرینی از دانش‌آموزان عزیزم در حیاطم بوده‌ام. هر روز وقتی زنگ تفریح به صدا درمی‌آید، انرژی و شور و شوق فوق‌العاده‌ای در میان دانش‌آموزان ایجاد می‌شود. آن‌ها با عجله و ذوق زیاد کیف و کتاب‌های‌شان را در کلاس رها می‌کنند و خود را با سرعت به حیاط می‌رسانند. لبخند از روی لب‌هایشان پاک نمی‌شود.

سپس بلافاصله به گروه‌های کوچک‌تری تقسیم می‌شوند تا هر گروه به فعالیت مورد علاقه‌شان بپردازند. گروهی توپ به دست می‌گیرند و با جدیت تمام بازی فوتبال یا والیبال را آغاز می‌کنند. با تمام قدرت بازی می‌کنند و شعارهای تیمی سر می‌دهند. گروهی دیگر دور هم حلقه می‌زنند و بازی‌های جمعی مثل قایم موشک یا طناب‌کشی بازی می‌کنند. صدای خنده و شادی‌شان سراسر حیاط را پر می‌کند. عده‌ای هم ساکت‌تر، کنار هم می‌نشینند و گفتگو می‌کنند یا کتاب می‌خوانند.

گاهی هم بچه‌ها برنامه‌های مختلفی مثل مسابقات ویژه یا جشن‌های سالگرد تاسیس مدرسه و جشن سالگرد انقلاب را در حیاط برگزار می‌کنند که برای من بسیار لذت‌بخش است. در ایام ملی و مذهبی، مراسم ویژه‌ای در حیاط برپا می‌شود. دانش‌آموزان شعر می‌خوانند، سخنرانی می‌کنند یا نمایش اجرا می‌کنند. علاوه بر این‌ها، هر روز صبح نیز شاهد برپایی مراسم صبحگاهی در حیاط مدرسه‌ام هستم. صبح‌ها وقتی زنگ آغاز به صدا درمی‌آید، دانش‌آموزان با نظم و انضباط کامل در صف‌هایی مرتب در حیاط جمع می‌شوند. پرچم مدرسه بالا برده می‌شود و سرود ملی نواخته می‌شود. سپس یکی از دانش‌آموزان که نوبت اوست، پشت میکروفن می‌ایستد و سخنرانی اخلاقی یا آموزشی اجرا می‌کند. بقیه دانش‌آموزان نیز با دقت گوش می‌دهند. گاهی اوقات نیز برنامه‌هایی مثل اجرای سرود گروهی یا نمایش‌های کوتاه توسط دانش‌آموزان اجرا می‌شود.

علاوه بر مراسم صبحگاهی روزانه، گاهی مراسم ویژه‌ای نیز در حیاط مدرسه برگزار می‌شود. مثلاً هر ترم، مراسمی برای تقدیر از دانش‌آموزان ممتاز و اهدای جوایز به آن‌ها در حیاط برپا می‌شود. دانش‌آموزانی که نمرات برتر کسب کرده‌اند دعوت می‌شوند و مدیر مدرسه با اهدای هدیه و تقدیرنامه، از تلاش آن‌ها قدردانی می‌کند. دیدن لبخند رضایت بر چهره دانش‌آموزانم همیشه برایم لذت‌بخش است.

یا مثلاً هر سال در روز معلم، مراسمی با حضور معلم‌ها در حیاط برپا می‌شود. دانش‌آموزان با اجرای برنامه‌هایی مثل سرود، نمایش و خواندن انشا درباره روز معلم از زحمات معلم‌ها قدردانی می‌کنند. گل و شیرینی نیز به عنوان هدیه تقدیم معلم‌ها می‌شود. من نیز از داشتن چنین معلم‌های فداکاری احساس غرور می‌کنم.

بخش پایانی

واقعاً دیدن این همه شادی و نشاط و صدای خنده دانش‌آموزانم، احساس خوبی به من می‌دهد. من هرگز خاطراتی که با دانش‌آموزان دارم را فراموش نمی‌کنم و تابستان واقعا دلم برای آن‌ها تنگ می‌شود. امیدوارم همیشه بتوانم شاهد لحظات شاد و با نشاط آن‌ها در حیاطم باشم و خاطرات زیادی را برایشان رقم بزنم.

**

انشا درباره حیاط مدرسه برای کلاس ششم

حیاط مدرسه فضایی است که دانش آموزان در دوران تحصیل خود بارها در آن به بازی و ورزش می پردازند و در زنگ های تفریح خستگی خود را روی نیمکت هایش و زیر سایه درختان در می کنند.

این محیط زیبا و سر سبز معمولا با دیوارهایی که با رنگ های شاد و جملات آموزنده تزیین شده اند احاطه شده است و روزی چند بار صدای زنگ مدرسه در آن به صدا در می آید که هر بار، فریاد شادی بچه ها را نیز به دنبال دارد.

در برخی مدارس یک سرایدار نیز در حیاط مدرسه حضور دارد و مدام به آن رسیدگی می کند، درختانش را آبیاری می کند، زمینش را پاکیزه نگه می دارد و گاهی خوراکی می فروشد تا بچه ها طی چند ساعتی که در مدرسه به سر می برند شاد و خوشحال باشند.

به نظر من حیاط مدرسه یک فضای مرده و بی روح نیست بلکه جان دارد و از دیدن جنب و جوش بچه ها و هیاهوی آن ها به وجد می آید. با سن و سالی که حیاط مدرسه ما دارد بدون تردید تا به حال پذیرای دانش آموزان زیادی بوده و صحنه های شاد و غمگین زیادی را نیز تماشا کرده است.

این حیاط متعلق به همه کودکانی است که از گذشته تا آینده در مدرسه تحصیل می کنند. به همین دلیل من و همه دوستانم باید دقت کنیم زمانی که در حیاط مدرسه هستیم در حفظ پاکیزگی آن کوشا باشیم و هرگز آشغال خوراکی های خود را روی آن نریزیم.

مطلب مشابه: انشا درباره باران جدید / 10 انشای خواندنی بارش باران پایه های مختلف

انشای روان درمورد حیاط مدرسه برای کلاس هفتم

در حال قدم زدن در حیاط مدرسه هستم، تنها و غرق در این فکر که این حیاط چه خاطراتی را در دل خودش جا داده است.

بی شک طی این سال هایی که بر حیاط مدرسه گذشته دانش آموزان زیادی مثل من روی آن قدم زده اند، بازی کرده اند، با هم درباره اتفاقات مدرسه گفته اند و حیاط مدرسه همه آن ها را دیده و شنیده است.

حیاط مدرسه شاهد زنگ های تفریح، زنگ های ورزش، در صف ایستادن های بچه ها و شادی و ناراحتی های بعد از امتحان کودکان و نوجوانان زیادی بوده و بدون آن که بتواند کلمه ای به زبان بیاورد، فقط دیده و دیده و دیده است.

گاهی با خودم می گویم اگر حیاط مدرسه زبانی برای حرف زدن داشت چه چیزهایی که برای ما نمی گفت. شاید از روزهای بهاری می گفت که بچه ها بعد از عید نوروز با چه شور و اشتیاقی درباره تعطیلات خود با هم صحبت می کرده اند، یا از روزهای پاییزی که چه کودکانی مسیر بین درب مدرسه تا داخل آموزشگاه را دویده اند تا خیس باران نشوند یا شاید از هزاران آدم برفی می گفت که در روزهای زمستانی طی همه این سال ها دیده است.

چه کودکانی که برای اولین بار در این حیاط قدم گذاشته و با گریه پدر و مادر خود را می خواسته اند، چه دانش آموزان سال آخری که آخرین نگاه خود را روانه حیاط مدرسه کرده و از آن خارج شده اند. چه والدینی که دقایق زیادی منتظر خارج شدن فرزندان خود از کلاس ها بوده اند و چه باباهای مدرسه ای که در و دیوار این حیاط را پاکیزه نگه داشته اند.

بین خودمان باشد در این قدم زدن پر از تنهایی من، حیاط مدرسه از همه خاطراتش برایم گفت و من بدون کلمه ای حرف فقط به حرف هایش گوش سپردم. چقدر حرف برای گفتن داشت و با وجود این همه شلوغی و هیاهو، چقدر تنها بود!

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا