انشا درباره جلسه امتحان (۹ انشا زیبا درباره آزمون دادن)

در این بخش از سایت ادبی و هنری تک متن چندین انشا درباره جلسه امتحان را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. این انشاهای زیبا و ادبی مناسب پایه‌های مختلف است و می‌توانید با الهام گرفتن از آن‌ها، یک انشای جدید را تحویل کلاس دهید. با ما باشید.

انشا درباره جلسه امتحان (۹ انشا زیبا درباره آزمون دادن)

انشا درباره جلسه امتحان در قالب خاطره

واژه های امتحان و جلسه امتحان برای من همیشه واژه های استرس زا بوده است، حتی اگر درس ها را خیلی خوب بلد باشم باز هم استرس امتحان را دارم.

شاید گاهی اوقات علت این استرس به نتیجه مطلوب نرسد، مثلاً با تمام آمادگی هایی که برای امتحان دارم، اما وقتی سؤالات برگه امتحان را می بینم نمی توانم آن طور که باید به سوالات آن پاسخ دهم، یا حتی زمان هایی بوده که همین استرس باعث شده جواب بعضی از سوال ها را فراموش کنم.

گاهی اوقات تنبلی دلیل استرس من می شود، وقتی که در درس خواندن تنبلی می کنم و درس هایی را که باید در طول هفته برای امتحانات بخوانم را برای شب امتحان می گذارم، استرس کاملاً غیر قابل کنترلی را احساس می کنم. درست همان زمان است به خودم قول می‌دهم دفعه بعد این اتفاق نیفتد، اما خوب می دانم بعضی اوقات باز هم همین اتفاق پیش می آید و درس های من همگی برای شب امتحان روی هم تلنبار می شوند.

برخلاف من که جلسه امتحان برای من یک رویداد مهم محسوب می شود. برخی از دانش آموزان از این جلسه لذت می برند، زیرا درس نمی خوانند و با تقلب های حرفه ای شناخته شده امتحان می دهند و متاسفانه گاهی نمره خوبی می گیرند. اما بعضی اوقات نیز لو می روند و معلم ها بعد از آن که تقلب آن ها را دیدند، آنها از جلسه ی امتحان بیرون شان می کنند.

با این حال من جرات تقلب را نداشتم و فکر نمی کنم این راه درستی برای گرفتن نمره باشد. حال هر چقدر هم جلسه ی امتحان برایم سخت باشد، سعی می کنم تا براساس دانشی که دارم آن را به خوبی پشت سر گذاشته و از روش های نادرست مانند تقلب کردن استفاده نکنم.

انشا در مورد جلسه امتحان

انشا در مورد جلسه امتحان

سکوتی سنگین و مرگبار تمام مدرسه را مثل دادگاه در برگرفت!!! دادگاهی که در شرف اجراست، معلوم بود که همه غرق در دلهره و ترس هستند. ولی آن دادگاه نبود، بلکه اولین جلسه امتحان بود. زمان پخش شدن برگه های امتحانی رسید و پس از گرفتن برگه امتحانی خودم، دلم هری ریخت. اجازه پشت و رو کردن آن را نداشتیم، یعنی باید ورقه همانطوری که تحویل داده بودند می‌ماند.

ناگهان صدای بلندی شنیدیم. بله!! زمان شروع امتحان بود، بعد از نوشتن نام، نام خانوادگی، تاریخ و … نوبت به اولین سوال رسید، سوالی که هرچه در کتاب می‌خواندم چیزی در ذهنم باقی نمی‌ماند. شاید هم از عمد آن را نخوانده بودم، چون فقط یک بار کتاب درس سخت عربی را مرور کرده بودم.

تنها درس و کتابی که چندان علاقه ای به خواندن و یاد گرفتنش ندارم. شاید یاد گرفتن آن در خواندن و درک کردن معانی قرآن تاثیر بیشتری داشته باشد، ولی الان تعداد بیشتری از کتاب های قرآن همراه با معانی آیات می باشند.

سوال اول واقعا برام نامفهوم بود و نمیدونستم چطوری جوابش را بنویسم تا بیست بشم. ولی متاسفانه چیزی به ذهنم نمی‌رسید، جز اینکه نیم نگاهی به برگه امتحانی بغل دستیم بیندازم. اما چیزی نفهمیدم. چون فاصله به حدی بود که نمی‌توانستم خط اش را بخوانم.

اما باز هم تلاش خودم را کردم و این دفعه موفق شدم و مقداری از پاسخ سوال اول را با زیرکی تقلب کنم و باقی سوال ها را هم نسبتا پاسخ دهم و خلاصه این جلسه امتحان پر از دلهره و استرس به پایان رسید.

مطلب مشابه: انشا درباره راستگویی و صداقت / ۱۰ انشا برای پایه های مختلف

مطلب مشابه: انشا در مورد ماه (۱۰ انشا کوتاه و بلند درباره ماه زیبا)

انشا ادبی درباره جلسه امتحان

مقدمه

من که نمی‌دانم چرا اینقدرجلسه امتحان از نظر بعضی آدم‌ها ترسناک است. یعنی این حجم از استرس را درک نمی‌کنم. بدترین حالت ممکن، قبول نشدن در امتحان است؛ اما برخی افراد انگار با دهان اژدها مواجهند! مثل آن روز که دوست همکلاسی من بخاطر استرس در جلسه امتحان، کلاس را بهم ریخت! 

بدنه

امتحان داشت شروع می‌شد و من می‌دیدم که دوستم هر لحظه پریشان‌تر می‌شود. گویا اتفاق مهمی در زندگی‌اش در حال رخ دادن بود. تعجب من از این بود که او دانش آموز تنبلی هم نبود و درس هایش نسبتا خوب بود. اما این استرس حتی وقتی معلم از او سوالی می‌پرسید هم به سراغش می‌آمد و باعث می‌شد نتواند درست جواب بدهد. برگه های آزمون را پخش کردند و من مشغول شدم. یک نگاه کلی به سوال ها کردم و متوجه شدم که پاسخ بیشتر سوال ها را می‌دانم. چند تا سوال هم برایم کمی گیج کننده و ناآشنا آمد که تصمیم گرفتم فکر کردن و پاسخ دادن به آن‌ها را برای آخر کار بگذارم.

پس سریع شروع کردم پاسخ دادن به سوال هایی که از پاسخشان مطمئن بودم. غرق در برگه آزمونم بودم که صدایی توجهم را جلب کرد. دوستم داشت به کنار دستی‌اش اشاره می‌کرد تا از او تقلب بگیرد و او هم توجهی نمی‌کرد. در همین لحظه معلم متوجه این موضوع شد و رفت همان نزدیک ایستاد تا جلوی تقلب آن‌ها را بگیرد. با نزدیک تر شدن معلم، استرس دوستم چند برابر شد تا اینکه با حالتی بغض آلود از معلم خواست به او کمک کند!

معلم از او پرسید که مشکلش چیست و کدام سوال برایش مشکل است؟در این لحظه وقتی بقیه بچه ها دیدند که حواس معلم پرت شده، کلاس بهم ریخت و چند نفر دیگر شروع به تقلب گرفتن و تقلب دادن شدند. متاسفانه آن روز به خاطر همین موضوع، دوست من از کلاس اخراج شد و نه تنها امتحان را قبول نشد، بلکه به دفتر مدیریت هم خوانده شد تا به جرم بهم ریختن جلسه امتحان پاسخگو باشد. بعدها وقتی از او پرسیدم که کدام سوالات امتحان را بلد نبود فهمیدم او هم مثل من پاسخ اکثر سوال ها را می‌دانست و درباره بعضی دیگر شک داشت، اما استرس باعث شده بود رفتار نادرستی از خودش بروز بدهد و آن بلا را سر خودش بیاورد.

نتیجه

امتحان دادن یکی از کارهای معمولی بعد از درس خواندن است که وقتی به اندازه کافی درس را یاد گرفته و به آن مسلط باشیم، جایی برای نگرانی ندارد. در واقع استرس برای افرادی است که خودشان هم نمی‌دانند چرا به مدرسه می‌روند و درس می‌خوانند. فهمیدن خیلی مهم تر از آزمون دادن است و اگر قرار است از چیزی خوشمان نیاید، آن چیز، تلاش برای فهمیدن است. بی شک هیچ کس حاضر نیست بگوید من از فهمیدن می‌ترسم!

انشا درباره جلسه امتحان پایه نهم

انشا درباره جلسه امتحان پایه نهم

به نظر من جلسه ی امتحان جایی است که هر دانش آموزی حتی زرنگ ترین آن ها را هم شاید دچار استرس کند، استرسی که ناشی از خراب کردن امتحان و اشتباه پاسخ دادن به سوالات می باشد.

میزان استرس جلسه ی امتحان ارتباط مستیم با تلاش خود مان دارد، اگر قبل از امتحان از فرصتی که در اختیار داشتیم استفاده کرده و خوب درس خوانده باشیم می توانیم با خیالی آسوده تر و دور از اضطراب سوالات را پاسخ دهیم.

اما امان از وقتی که درس نخوانده باشیم در این صورت به هر سوالی که نگاه کنیم به نظر مان گنگ و مبهم خواهد آمد و حتی گاهی اوقات فکر می کنیم مگر چنین سوال یا مطلبی هم در کتابی درسی داشتیم؟!

بیش تر ما خود را برای روز های امتحان آماده می کنیم اما بعضی از دانش آموزان هم هستند که اراده ی درس خواندن ندارند و زمانی که سر جلسه ی امتحان می نشینند دائم سر شان را این طرف و آن طرف می چرخانند تا شاید بتوانند از روی برگه ی بچه های دیگر تقلب کنند، این دانش آموزن بیش تر اوقات نه تنها موفق نمی شوند بلکه مراقب ها هم متوجه تقلب آن ها می شوند و از جلسه ی امتحان بیرون شان می کنند.

تقلب کردن هم روش های مختلفی دارد که بعضی از بچه ها تمام وقت خود را صرف آموختن آن ها می کنند اما به این موضوع فکر نمی کنند که اگر فرصتی که دارند را صرف درس خواندن کنند علاوه بر این که موفق تر خواهند بود، دیگر استرس این که لو بروند را هم نخواهند داشت.

در سال هایی که مشغول درس خواندن هستم امتحاناتی بوده که بعد از آن بسیار خوشحال بوده ام چون به خوبی سوالات را پاسخ داده ام و هم چنین امتحاناتی نیز بوده که گیج و مبهوت مانده ام که با این سوالات چه کنم، بار ها پس از هر امتحان به خود گفته ام دفعه ی بعد حتما آن قدر تلاش خواهم کرد که دیگر در چنین موقعیتی قرار نگیرم.

زمانی که درس نخوانده ام و تلاشم کافی نبوده است بعد از امتحان بچه های دیگر را می بینم که از معلم سوال های مختلفی درباره ی پاسخ ها می پرسند و من فکر می کنم که هیچ چیز از آن سوالات و موضوعات نمی فهمم، انگار که هیچ وقت سر آن درس ها در کلاس حاضر نبوده ام، بعد از اولین تجربه ی این موقعیت دوست ندارم که دوباره آن لحظه ها تکرار شوند.

امتحانات به من یاد دادند که موفقیت و عدم موفقیت در زندگی به تلاش انسان بستگی دارد همان طور که برای یک جلسه ی امتحان آمادگی های لازم را کسب کرده و بی وقفه تلاش می کنیم برای به دست آوردن موفقیت های بزرگ در زندگی نیز باید تلاش کرده و آمادگی رویارویی با مشکلات را داشته باشیم.

مطلب مشابه: انشا با موضوع حضرت فاطمه (س) / چندین انشا درباره فاطمه زهرا برای تمامی پایه‌ها

انشا درمورد جلسه آزمون

سر کلاس بودم .ناظم ورق هایی آورد.در لحظه ی اول فکر کردم رضایت نامه ی اردویی خوب است ولی وقتی ورق به دستم رسید خیلی ناراحت شدم ،چون … چون این ورق ها نه تنها مربوط به اردو نیست بلکه برنامه ی امتحان ماهانه است.از ته دل نه بلندی گفتم ،طوری که ناظم از در بیرون نرفته برگشت وتذکری جدی به من داد.چند ساعت بعد به خانه رسیدم وبرنامه را نگاه کردم تاببینم اولین امتحان چه امتحانی است؟

محکم بر سر خود زدم اولین امتحان فردا بود آن هم چه امتحانی !؟تاریخ ومدنی!

[فکر نکنم سپهر از هیچ درسی به این اندازه بدش بیاید.]

با خود می گویم:” زود بجنب زمان بر خلاف توست.”رفتم پشت میز نشستم وسعی کردم تکلیف شبم را با تمام سرعت بنویسم.بدبختانه آن روز تکالیف زیاد بود ودوساعت تمام را پای تکالیف گذراندم.بعد رفتم که چند تا سوال تستی را جواب دهم چهل تا را در سی دقیقه زدم.ساعت پنج بعد از ظهر بود وتازه رفتم که تاریخ ومدنی را بخوانم .بعد از سه ساعت درس خواندن از خانه بیرون رفتم تا قدمی بزنم ،ساعت هشت بود ،به پارک نزدیک خانه مان رفتم.باد طوری می وزید که انگار می گفت:” بچه برو خانه ودرست رابخوان ! فردا امتحان داری “و صدای بلند کلاغ ها با صدای باد همراهی می کردو اضطراب من را چندین برابر می کرد .در راه برگشتن به خانه سوال ها و پاسخ ها را مرور می کردم.وقتی به خانه رسیدم ساعت نه بود .شام سبکی خوردم وبا خودم گفتم که این قدر اضطراب نداشته باش وخوابیدم.صبح روز بعد…

انشا درمورد جلسه امتحان پایه نهم

اسم امتحان که میاد ناخوداگاه به یاد تقلب می افتم ، البته فقط من اینطوری نیستم ، خیلی ها مثل من هستند و به محض اینکه اسم امتحان میاد به فکر تقلب می افتند. من وقتی سر جلسه امتحان هستم و چیزی هم بلد نیستم که بنویسم ، استرس همه وجودمو فرا میگیره و با خودم میگم نکنه مراقب امتحان مچ منو بگیره و ابروم بره . البته در این مواقع ابرو خیلی مهم نیست و اون چیزی که مهمه یه صفر کله گندس. البته یک چیز هست که از صفر کله گنده هم بدتره ، و اون چیزی نیست جز اینکه بعد از امتحان همه میگن خاک تو سرت که عرضه یه تقلب هم نداشتی. به خاطر همین وقتی سر جلسه امتحان تقلب میکنم خیلی حواسمو جمع میکنم که مراقب مچ منو نگیره. من خیلی تقلب میکنم و اکثر مواقع موفق میشم که یک نمره قابل قبول بگیرم حتی یک دفعه از روی دوستم تقلب کردم و نمره من از دوستم بیشتر شد. فقط یک بار کتابو زیر میز گذاشته بودم و با ترس خیلی زیاد داشتم کتابو باز میکردم که مراقب از چهره ام متوجه شد ، اومد بالای سرم و کتابو ازم گرفت و با کمال خونسردی برگمو پاره کرد ، اونجا بود که طعم صفر کله گنده رو چشیدم.

از این انشا نتیجه میگیریم که تقلب و امتحان از هم جدا نمیشوند و فقط باید با خونسردی تقلب کرد تا پله های ترقی را یکی یکی طی بکشیم.

انشا درمورد جلسه امتحان پایه هشتم

انشا درمورد جلسه امتحان پایه هشتم

در دوران مدرسه معلم ها از دانش آموزان امتحان می گیرند برای این که مطمعن شوند دانش آموزان مطالب درس هفته های قبل داده شده را آموخته اند یا نه .

جلسه امتحان فضای استرس زایی دارد که در هر صورت که دانش اموزان درس خوانده باشند یا خیر استرس خاص خود را دارد . گاهی این استرس موجب شب بیداری یا غش و ضعف و یا افت فشار خون در وسط جلسه امتحان می شود .سر جلسه امتحان مراقب هایی برای جلوگیری از تقلب و ایجاد فضایی ساکت و عادلانه برای برگزاری امتحان گذاشته می شود تا با خیال راحت و آرامش دانش آموزان امتحان خود را به خوبی پشت سر هم بگذارند.

در ایام امتحانات سال پیش یکی از هم کلاسی های بازیگوش در حال تقلب بود که یکی از مراقب ها تقلب او را دید و به شدت عصبانی شد و برگه ی امتحانی او را گرفت و به او نمره صفر داد و گفت که با تقلب حق دیگران را که وقت گذاشتن و در خواندن و تلاش کردن رو پایمال میکنی و در آینده در زندگی خود نیز دنبال تقلب هستی تا اینکه از روش های درست زندگی به مشکل خود را بر طرف کنی بنا بر این این نمره تو صفر می شود تا درس عبرتی برایت شود تا هرگز چه در امتحان درسی و یا در امتحان زندگی تقلب نکنی.

انشا محاوره‌ای جلسه امتحان

جلسه امتحان جایگاهیه واسه.دانش آموزان که شاید بدترین و درعین حال دشوارترین مکان دنیاست .

فصل امتحانات که شروع میشه دردسر،ما دانش آموزان هم شروع میشه ، هیچ تفریح و یا کاری،برایمان پیش نمی یاد ولی همینکه این فصل شروع میشه همه این برنامه ها بدونه هماهنگی و جالبتر از همیشه جلو راهمون قرار میگیره . بعضی وقتا خودمو به بی خیالی میزنم و به خاطره استرسی که سر جلسه امتحان بهم دست میده میشینم و فقط تمرکزم رو میدم به خوندن درس ، ولی خب بعضی اوقات نمیشه وسوسه میشم و وای به روز امتحان که وقتی میخام وارد جلسه امتحان شم همه استرسم اینه که ایا میتونم این درس رو قبول شم یا نه

خدا خیرشون بده این مراقبا رو اخه.کسی نیست بگه عزیزان به اندازه کافی اینجا نگرانی و استرس موج میزنه اخه نمیشه شما با رفت و امدتون اونو بیشترش نکنین و یه جایی یه گوشه اروم بشینید .

جالب تر اینکه که وقتی سر جلسه هستی فقط به فکره یه امداد غیبی یا یه چیزی هستی که بهت کمک کنه ،و همش زیر چشمی به اطراف نگاهی میندازی و حسرت اونایی رو میخوری که سرشون پایینه و دارن مینویسن و با نگاهت بهشون میفهمونی که کمکت کنند یعنی تقلب برسونند

بعضی وقتا هم وقتی مراقب از کنارت میگذره یا نگاهت میکنه با چشمان و قیافه ای مظلوم نگاهی بهش میندازی تا شاید دلش به رحم بیاد و یه اشاره ای یا کمکی بهت بکنه ، یا لحظه ای که دبیر اون درس میاد میگه مشکلی ندارید و دانش اموزان ازش سوالایی می پرسن ویا میخان راهنمایی کنند که اصلا سردر نمیاری واسه کدوم سواله ،ویا وقتی تا میبینی که داره نگاهت میکنه سریع خودتو مشغول میکنی که مثلا دارم می نویسم .

اینجور وقتا که هیچی بلد نیستم یا چیزی به ذهنم نمیرسه فقط دوست دارم زمان امتحان تموم شه و بگن برگه ها بالا اخه خجالت میکشم زودتر برگه رو تحویل بدم اخه ازینکه برگه خالیمو مراقب نگاه بندازه خجالت می کشم ، یکی نیست بگه خب اخه ادم خجالتی بشین بخون که نه دیگه استرس روز و جلسه امتحان رو نداشته باشی و نه دیگه واسه اینکه کسی برگه رو نبینه مجبور شی تمام ساعت امتحان بشینی

و وقتت رو تلف کنی ، البته اتفاق افتاده بعضی وقتا هم که سوالا رو بلدم و مشغوله نوشتنم یهو وقت کم میارم

ولی خب تصمیم گرفتم دیگه اجازه ندم این استرس و ترس جلسه امتحان به سراغم بیاد و با خوندن و پشتکارم باهاش یه دوست خوب شم تا یه خاطره خب برام بمونه .

مطلب مشابه: انشا درباره حیاط مدرسه پایه های مختلف (8 انشا جدید حیاط مدرسه)

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا