انشا با موضوع سفر تخیلی به آینده (۱۰ انشا جدید و جالب)
تخیل پایههای هر نوشتن و نبوغی است. معلمین عزیز نیز همیشه سعی میکنند با درخواست چنین انشاهایی، تخیل و نبوغ دانش آموزان را تحریک کنند. ما نیز در این بخش از سایت ادبی تک متن چندین انشا با موضوع سفر تخیلی به آینده قرار دادهایم. با ما باشید.
فهرست انشاها
انشا در مورد سفری به آینده
سال 2023 بود و من یک دانشآموز دبیرستانی بودم. همیشه به آینده و آنچه در انتظار ماست، علاقه داشتم. یک روز، در حالی که در حال تماشای تلویزیون بودم، برنامهای را دیدم که در مورد یک دستگاه جدید سفر در زمان بود. این دستگاه هنوز در مراحل اولیه توسعه بود، اما دانشمندان امیدوار بودند که روزی بتواند مردم را به آینده ببرد.
من بلافاصله مجذوب این دستگاه شدم و شروع به تحقیق در مورد آن کردم. هرچه بیشتر در مورد آن یاد میگرفتم، بیشتر میخواستم آن را امتحان کنم. بالاخره، تصمیم گرفتم که باید این فرصت را داشته باشم که به آینده سفر کنم.
با کمک والدینم، توانستم با دانشمندانی که روی این دستگاه کار میکردند، تماس بگیرم. آنها موافقت کردند که من را در آزمایش دستگاه خود قرار روز آزمایش فرا رسید و من با هیجان به آزمایشگاه رفتم. دانشمندان مرا به داخل یک اتاق کوچک راهنمایی کردند که در مرکز آن یک دستگاه کروی بزرگ قرار داشت.
من روی یک صندلی در کنار دستگاه نشستم و دانشمندان شروع به تنظیم دستگاه کردند. پس از چند دقیقه، دستگاه روشن شد و یک نور آبی روشن اتاق را پر کرد.
من احساس کردم که در حال حرکت هستم. همه چیز سریعتر و سریعتر میشد. در نهایت، نور آبی محو شد و من چشمانم را باز کردم.
من در یک مکان جدید بودم. ساختمانها و ماشینها بسیار متفاوت از آنچه در گذشته دیده بودم بودند. مردم نیز متفاوت به نظر میرسیدند. لباسهای آنها عجیب و غریب بود و دستگاههای عجیبی در دست داشتند.
من سعی کردم با کسی ارتباط برقرار کنم، اما هیچ کس زبان من را نمیفهمید. من وحشت کردم. نمیدانستم چه کار کنم.
ناگهان، یک مرد جوان به سمت من آمد. او زبان من را میفهمید و شروع به صحبت با من کرد. او به من گفت که در سال 2070 هستم.
من از شنیدن این موضوع شوکه شدم. 47 سال در آینده بودم!
مرد جوان به من گفت که دنیای آینده بسیار متفاوت از دنیای امروز است. انرژی پاک جایگزین انرژیهای فسیلی شده است. جنگ و فقر از بین رفتهاند. و انسانها با فناوریهای پیشرفتهای زندگی میکنند.
من از شنیدن این همه چیز شگفتزده شدم. من آرزو میکردم که بتوانم بیشتر در مورد این دنیای جدید یاد بگیرم.
اما زمان من در آینده محدود بود. دانشمندان گفتند که باید برگردم به زمان خود.
من با مرد جوان خداحافظی کردم و سوار دستگاه سفر در زمان شدم.
پس از چند دقیقه، نور آبی دوباره ظاهر شد و من به زمان خود بازگشتم.
من از سفرم به آینده بسیار هیجانزده بودم. من چیزهای زیادی در مورد دنیای آینده یاد گرفتم و میدانستم که این سفر زندگی من را برای همیشه تغییر خواهد داد.
من تصمیم گرفتم که از این تجربه برای کمک به دیگران استفاده کنم. من شروع به تحقیق در مورد راههایی برای ساختن دنیای امروزی بهتر کردم. من میخواستم که دنیای آیندهای که دیدم، واقعیت شود.
مطلب مشابه: انشا درباره چهار فصل؛ ۱۲ انشا درباره بهار، تابستان، پاییز و زمستان
انشا قشنگ سفر به آینده
سال 2042 است. من در صندلی یک ماشین زمان نشسته ام و منتظرم که به آینده سفر کنم. من همیشه کنجکاو بودم که ببینم جهان در آینده چگونه خواهد بود.
بالاخره ماشین زمان شروع به کار می کند و من با سرعتی باورنکردنی به جلو می روم. لحظاتی بعد، چشمانم را باز می کنم و می بینم که در خیابانی در یک شهر بزرگ هستم.
شهر بسیار متفاوت از آن چیزی است که من به یاد دارم. آسمان خراش ها بسیار بلندتر و مدرن تر شده اند. ماشین ها خودران هستند و مردم از وسایل نقلیه هوایی برای رفت و آمد استفاده می کنند.
من به سمت یک ایستگاه قطار می روم و سوار قطار می شوم. قطار به سرعت به حرکت در می آید و من از پنجره به بیرون نگاه می کنم. مناظر بسیار زیبا هستند.
قطار به یک ایستگاه در خارج از شهر می رسد. من از قطار پیاده می شوم و به سمت یک جنگل می روم. جنگل بسیار سبز و سرسبز است. من به سمت یک درخت بزرگ می روم و زیر آن می نشینم.
کمی استراحت می کنم و بعد دوباره به راه می افتم. من به یک روستا می رسم. روستا بسیار زیبا و آرام است. مردم با هم مهربان و محترم هستند.
من در یک خانه روستایی اقامت می کنم. صاحب خانه یک زن مهربان و مهمان نواز است. او به من درباره زندگی در روستا می گوید.
من می آموزم که مردم روستا از منابع طبیعی خود به طور پایدار استفاده می کنند. آنها از انرژی خورشیدی و باد برای تولید برق استفاده می کنند و از محصولات ارگانیک برای غذا خوردن استفاده می کنند.
من چند روز در روستا می مانم و از آن لذت می برم. من یاد می گیرم که آینده می تواند مکانی بهتر از حال حاضر باشد.
وقتی زمان رفتن فرا می رسد، من از روستا خداحافظی می کنم. من از سفرم به آینده لذت بردم و امیدوارم که بتوانم به کمک دیگران به ساختن آینده ای بهتر کمک کنم.
در راه بازگشت به ماشین زمان، به این فکر می کنم که آینده چه چیزی برای ما در نظر دارد. من معتقدم که آینده می تواند مکانی بهتر از حال حاضر باشد، اما به این بستگی دارد که ما چه کاری انجام دهیم.
ما باید برای یک آینده پایدار تلاش کنیم و از منابع طبیعی خود به طور مسئولانه استفاده کنیم. ما باید به یکدیگر مهربان و محترم باشیم و برای ساختن جهان بهتری تلاش کنیم.
انشا ادبی و علمی با موضوع سفری به آینده بنویسید
در یک روز زمستانی سرد، در حالی که برف بر زمین می بارید و هوا مه آلود بود، در اتاقم نشسته بودم و به آینده فکر می کردم. همیشه کنجکاو بودم که بدانم در آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد. آیا بشریت به اختراع سفر در زمان دست خواهد یافت؟ آیا بیماری ها درمان خواهند شد؟ آیا دنیا به مکانی بهتر تبدیل خواهد شد؟
ناگهان، صدایی در ذهنم شنیدم که می گفت: «می توانی به آینده سفر کنی.»
با تعجب به اطراف نگاه کردم، اما کسی را ندیدم. دوباره صدایی شنیدم که گفت: «به چشمانت نگاه کن.»
وقتی به چشمانم نگاه کردم، دیدم که یک حلقه نورانی در آنها ظاهر شده است. حلقه نورانی بزرگتر و بزرگتر شد و سپس من را در بر گرفت.
وقتی حلقه نورانی از بین رفت، دیدم که در مکانی جدید هستم. آسمان آبی و آفتابی بود و هوا گرم و مطبوع بود. مردمی با لباس های عجیب و غریب در حال راه رفتن بودند. ماشین های پرنده در آسمان پرواز می کردند.
با کنجکاوی به اطراف نگاه می کردم. نمی توانستم باور کنم که در آینده هستم.
ناگهان، صدایی از پشت سرم شنیدم که گفت: «سلام.»
به عقب برگشتم و دیدم که یک مرد جوان با لباس سفید در حال ایستادن پشت سرم است.
مرد جوان گفت: «من از آینده هستم. آمده ام تا به شما خوش آمد بگویم.»
از دیدن مرد جوان تعجب کردم. از او پرسیدم: «چرا به اینجا آمده ای؟»
مرد جوان گفت: «آمده ام تا به شما نشان دهم که آینده چه شکلی است.»
مرد جوان مرا به یک شهر بزرگ برد. شهر بسیار پیشرفته بود. ساختمان ها بلند و مدرن بودند. وسایل نقلیه بدون سرنشین در خیابان ها حرکت می کردند.
مرد جوان به من گفت: «در آینده، بشریت به اختراع سفر در زمان دست یافته است. بیماری ها درمان شده اند. دنیا به مکانی بهتر تبدیل شده است.»
از شنیدن این حرف ها خوشحال شدم. از مرد جوان پرسیدم: «آیا می توانم در آینده بمانم؟»
مرد جوان گفت: «نه. شما باید به زمان خود بازگردید.»
ناگهان، حلقه نورانی دوباره ظاهر شد و من را در بر گرفت.
وقتی حلقه نورانی از بین رفت، دیدم که دوباره در اتاقم هستم. برف هنوز بر زمین می بارید و هوا مه آلود بود.
با لبخند به آینده فکر کردم. می دانستم که آینده مکانی بهتر خواهد بود.
مطلب مشابه: انشا با موضوع خانه؛ ۱۲ انشا جدید در مورد منزل برای مقاطع مختلف
انشا در مورد سفر جالب به آینده
مقدمه:
سفر به آینده، یکی از آرزوهای دیرینه بشر است. انسان همیشه به دنبال کشف دنیای ناشناخته بوده و سفر به آینده یکی از راههای رسیدن به این هدف است.
بدنه:
سفر به آینده میتواند برای اهداف مختلفی انجام شود. برخی افراد میخواهند از آینده خود مطلع شوند و بدانند که در آینده چه اتفاقی برایشان میافتد. برخی دیگر میخواهند از آینده دنیا مطلع شوند و بدانند که دنیا در آینده چگونه خواهد بود. و برخی دیگر میخواهند به آینده بروند و در آنجا تغییراتی ایجاد کنند.
سفر به آینده با چالشهای زیادی همراه است. یکی از چالشهای اصلی، این است که آیا سفر به آینده واقعاً امکانپذیر است یا خیر؟ نظریههای مختلفی در مورد امکانپذیر بودن سفر به آینده وجود دارد، اما هنوز هیچ مدرکی وجود ندارد که به طور قطع نشان دهد که سفر به آینده امکانپذیر است یا خیر.
چالش دیگر سفر به آینده، این است که اگر سفر به آینده امکانپذیر باشد، چگونه میتوان به آینده رفت؟ برخی از دانشمندان معتقدند که میتوان با استفاده از سیاهچالهها به آینده سفر کرد. سیاهچالهها مناطقی از فضا-زمان هستند که گرانش بسیار زیادی دارند. برخی از دانشمندان معتقدند که اگر بتوان از سیاهچالهها عبور کرد، میتوان به آینده سفر کرد.
چالش دیگر سفر به آینده، این است که اگر به آینده رفتیم، چگونه میتوانیم به گذشته برگردیم؟ برخی از دانشمندان معتقدند که اگر بتوان به آینده سفر کرد، میتوان به گذشته نیز برگشت. اما برخی دیگر معتقدند که سفر به گذشته ممکن نیست.
سفر به آینده میتواند بسیار هیجانانگیز باشد، اما در عین حال میتواند خطرناک نیز باشد. اگر سفر به آینده امکانپذیر باشد، باید مراقب باشیم که از آن به درستی استفاده کنیم. نباید از سفر به آینده برای ایجاد تغییراتی استفاده کنیم که میتواند به آینده بشر آسیب برساند.
سفر به آینده موضوعی محبوب در ادبیات و سینما است. بسیاری از کتابها، فیلمها و سریالهای تلویزیونی درباره سفر به آینده ساخته شدهاند.
یکی از مشهورترین داستانهای سفر به آینده، داستان “ماشین زمان” نوشته هربرت جورج ولز است. این داستان درباره مردی به نام هیوگو است که با استفاده از ماشین زمان به آینده سفر میکند. او در آینده با دنیای جدیدی مواجه میشود که در آن انسانها به دو طبقه تقسیم شدهاند: طبقه پایین که زندگی سختی دارد و طبقه بالا که زندگی مرفهی دارد.
نتیجه:
سفر به آینده میتواند موضوعی جذاب و هیجانانگیز باشد. اگر سفر به آینده امکانپذیر باشد، میتواند فرصتهای جدیدی را برای بشر فراهم کند. اما در عین حال، باید مراقب باشیم که از سفر به آینده به درستی استفاده کنیم.
انشا طنز چنین روزی در چند ۱۰۰سال آینده
در خیابان راه می روی هیچ کچلی را نمی بینی. همه گیسو کمند! با پوست های صاف و درخشان همچون آب زلال! سنشان را که می پرسی می گویند ۳۶۵ سالَم است اما گویا ترانه ۱۵ ساله اند! اصلا اینجا کسی موهایش سفید نیست. همه جوان اند حتی صد ساله هایشان.
راستی کسی دیگر سرطان نمی گیرد؛ اگر هم بگیرد با یک ورق قرص درمان می شود. شادابی و سلامتی در چهره ها موج می زند.
حمل و نقل چقدر آسان شده است. می خواهی بروی خانه ی عمه ات که آن سر دنیاست؛ سوار اتاقکی مثل آسانسور می شوی و در یک چشم به هم زدنی جلوی در خانه شان سبز می شوی.
چه قدر خوب، که نه هواپیمایی لازم است تا ساقط شوی، نه قطاری که چندین ساعت را تا رسیدن به مقصدت در آن حبس شوی و خسته و کوفته پیاده شوی و نه اتوبوس قراضه ای سوار شوی که از همان ابتدا کیسه ای جلوی دهانت بگیری و بالا بیاوری. این یعنی سفر در ثانیه! از مترو شلوغ و پر سر و صدا هم خبری نیست.
دیگر مغازه و فروشگاهی در شهر نیست. هر چه را که دلت بخواهد توی صفحه گوشی ات می بینی. حتی می توانی به جنس پارچه هم دست بزنی یا یک قاشق از ترشی گل کلم بچشی و اگر خوشت آمد، با یک کلیک می آید جلوی در خانه ات.
زمین چه پیشرفتی کرده! آب دهان را که تف میکنی، به زمین نرسیده بر می گرداند روی صورت خودت :/ اینگونه است که جرئت نمی کنی آشغال بریزی؛ فکرکن بطری آبت را روی زمین رها کنی و یکدفعه با سرعت بخورد روی دماغ خودت.
هرچه از خوش اندامی آدم ها بگویم، کم گفتم! باورتان نمی شود اصلا کسی شکم ندارد! همه از دَم سیکس پک! غذاها طوری شدند هر چه بخوری چاق نمی شوی، نه خبری از چربی و فشار خون است نه مرض قند. تا دلت بخواهد می خوری.
این را یادم رفت بگویم؛ دیگر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی وجود ندارند تا بخواهی ساعت ها وقتت را در آن بگذرانی و آخر سر با فحش و کتک بکشانندت سر سفره و یک لقمه غذا بخوری مبادا جان بدهی! دیگر فضای مجازی به فضای حقیقی آمده! یعنی همانطور که با خانواده مشغول غذا خوردن هستی، انگشتت را وسط اتاق میچرخانی و آخرین خبر داغ و تازه از تنور در آمده را می خوانی.
خبری از دزدی و اختلاس نیست! دستگاهی به بعضی افراد وصل است که اگر پا کج بگذارند چنان بوقی می زند که نه تنها داخل کشور بلکه چند کشور همسایه هم صدایش را می شنوند و برایش اف می فرستند!
خلاصه اینکه همه چیز پیشرفت کرده حتی نوزادی که تازه به دنیا می آید با دستگاه میکروفون مانندی که به دهانش وصل می کنند تمام خنده ها و گریه هایش تفسیر می شود. مثلا وقتی که از ته دل می خندد دستگاه از زبان او می گوید: عمو جون جوک هایت مثل خودت بی نمک است، از بی نمکی اش خنده ام قطع نمی شود، ها ها ها …
یا وقتی گریه و زاری می کند دستگاه از زبانش می گوید: من هم بستنی می خوام کوفت بخورید.
خلاصه که چنین دنیای پیشرفته ای مرا آرزوست!
مطلب مشابه: انشا درباره زنگ آخر؛ ۱۲ انشا برای مقاطع مختلف تحصیلی
انشا درباره ده سال آینده
مقدمه:
چشمهایتان را ببندید و ده سال به آینده سفر کنید. سال 1414 شمسی فرا رسیده است. چه چیزهایی در این دنیای جدید منتظر ماست؟
بدنه:
دیگر خبری از کتابهای سنگین و کولههای پر نیست. با عینکهای مخصوص، میتوانیم هر کتابی را که بخواهیم، به صورت سهبعدی و مجازی ببینیم و در دنیای داستانها و علم غرق شویم. معلمها هم رباتهای مهربانی هستند که با هوش مصنوعی خود، به هر دانشآموزی به طور جداگانه کمک میکنند.
خانههای آینده، هوشمند و دوستدار محیط زیست هستند. دیوارها با استفاده از نور خورشید، برق تولید میکنند و سقفها از گیاهان پوشیده شدهاند که هوای تازه را به داخل خانه میآورند. رباتهای کوچک خانگی، کارهای نظافت و آشپزی را انجام میدهند و زندگی را برای ما آسانتر میکنند.
در شهرهای آینده، خبری از ماشینهای دودزا و ترافیک سنگین نیست. خودروهای پرنده در آسمان پرواز میکنند و رباتها کارهای حمل و نقل عمومی را انجام میدهند. خیابانها پر از درخت و گل هستند و مردم با دوچرخه یا اسکوترهای برقی به راحتی در شهر رفت و آمد میکنند.
سفر به فضا دیگر یک رویا نیست! با سفینههای فضایی فوقمدرن، میتوانیم در عرض چند ساعت به سیارات دیگر سفر کنیم و با موجودات فضایی دوست شویم.
در ده سال آینده، دیگر خبری از بیماریهای سخت و طاقتفرسا نیست. با کمک رباتهای پزشک و داروهای پیشرفته، میتوانیم به راحتی بیماریها را درمان کنیم و تا 120 سالگی عمر کنیم.
نتیجه گیری:
ده سال آینده، دنیایی پر از شگفتی و نوآوری خواهد بود. دنیایی که در آن انسانها با صلح در کنار رباتها و هوش مصنوعی زندگی میکنند و از کره زمین به بهترین نحو محافظت میکنند.
اما به یاد داشته باشیم که رسیدن به این دنیای زیبا، به تلاش و خلاقیت ما بستگی دارد.
انشا در مورد آینده نگری
جوانی و نوجوانی که از ارزش فوق العاده جوانی آگاه است، هرگز آینده خود را فراموش نمی کند بی وقفه و به شدت می کوشد تا از رهگذر جوانی، توشه های گران بهایی برای باروری و بالندگی آینده اش برگیرد.
دوران جوانی و نوجوانی فصل کوشش و اندوختن برای آینده است . و از آنجا که این دوره، بلکه عمر محدود است و خواهد گذشت، باید با رعایت الویت های برای آینده برنامه ریزی کرد. و وقت های زندگی را باید متناسب با ویژگی های هر زمان به برنامه ای اختصاص داد. در این میان، باید دقت کرد امور غیر ضروری، فرصت پرداختن به امور ضروری را از ما نگیرند.
آینده نگری یعنی: شناخت خود، شناخت خدا و شناخت نیکی ها و فضیلت ها، تعیین هدف ها، برنامه ریزی، تقویت عقل و اندیشه، افزایش دانش و مهارت ها، تلاش و کوشش و صبر و پشتکار.
بدون داشتن هدف درست و محکم نمی توان برنامه اصولی و ویژه ای برای آینده داشت . جوانان و نوجوان باید با نگاه دقیق به آینده، توجه به زمان حال، بهره گیری از درس های گذشته و با احترام به دانش و تجربه دیگران، هدف های دست یافتنی زندگی خود را با دوراندیشی و آگاهی انتخاب کنندو با همت بلند و عزم راسخ و انگیزه سالم به سوی آنها پیش روند. آینده را با تصمیم، اراده و ایمان به هدف، می توان ساخت، نه با تردید و دو دلی .
تا زمانی که خود و ارزش خود را نشناسی، تا زمانی که به استعداد، توان مندی و ویژگی های خود پی نبری، برای آینده خود برنامه ای جامع نخواهی داشت. هر جوان باید با توجه به علاقه و توانایی و استعدادهای خود دنیای آینده اش را ترسیم وبر اساس آن حرکت کند، نه بنا بر تقلید و رقابت های خیالی با همسالان و خویشان .
تحمل سختی ها و پافشاری و استقامت برای رسیدن، به هدف های بلند در آینده باید به یک عادت تبدیل شود. پیروز مندان آینده کسانی هستند که هم اکنون روحیه ای پر تلاش دارند و شکست های گذشته، امید به آینده را از ایشان نمی گیرد. برای به دست آوردن یک آینده خوب، باید حتی مشکلات را به پله هایی برای عروج و تعالی تبدیل کرد. گرفتاری ها و دشواری ها درهای بسته ای هستند که بر روی آنها نوشته است: «ورود برای راحت طلبان ممنوع!» کلید این درهای بسته نیز استقامت و پایداری است.
همه فرصت ها مانند ابرها در حال حرکتند و فرصت جوانی و نوجوانی از این قاعده بیرون نیست . آن که از دوره جوانی از هر فرصتی برای حرکتی توشه ای بردارد، به خوبی می تواند آینده خود را بسازد. چه بسا جوانی که هنوز برای آینده قدم های محکمی برنداشته یا هنوز به طور جدی در اندیشه آینده نبوده است که جوانی اش از دست رفته، و زمانی به خود آمده، که پیری از راه رسیده است. از هم اکنون تصمیم بگیرید آینده شما در مقایسه با گذشته تان رشد کیفی داشته باشد . فردا دیر است. همین امروز، همین الان.
برای رسیدن به آینده ای روشن، باید از اقدام ها و تصمیم های نادرست مانند خواندن کتاب های بی ارزش، معتاد شدن، به تماشای بدون گزینش برنامه های گوناگون رادیو و تلویزیون چشم بپوشید و ذهن خود را از آنها فارغ سازید. برای داشتن آینده ای درخشان، باید راه های نادرستی را که دیگران رفته اند و کارهای اشتباهی را که آنها انجام داده اند، رها کنیم.
مردان بزرگ، کسانی هستند که با کوشش های خود تاریخ را دگرگون می سازند نه آنها که با تکرار اشتباه های دیگران، بخش های تاریک تاریخ را تکرار می کنند.وضعیتی که اکنون در آن قرار دارید، نتیجه و دستاورد رفتار شما در گذشته است و آینده شما ثمره رفتار امروز شماست . اگر خواهان آینده ای عالی، درخشان و پربار هستید، بکوشید حال خود را بیهوده نگذرانید.
اگر تصمیم گرفته اید همچون مردان بزرگ آینده ای آرام و درخشان داشته باشید، بدانید خو گرفتن و توقف در زندگی گذشته، بزرگ ترین مانع برای پیشبرد هدف های شماست . عادت های بیهوده گذشته را ریشه کن کنید تا بتوانید اراده خود را هر چه بهتر به کار گیرید.
نتیجه گیری : برای ساختن آینده روشن فردا تنها راه تلاش و تلاش و تلاش امروز است ، آینده نگری یعنی تفکر ، برنامه ریزی ، تلاش و در نهایت توکل برای ساختن فردا . اما نباید فراموش کرد در کنار عزم و اراده و تلاش برای رسیدن به آینده ای درخشان از نقش اثرگذار «امدادهای الهی» در این راه، نباید غافل شد . به تعبیر زیبای حافظ:
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسد
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
مطلب مشابه: انشا درباره شب {۱۰ انشا کوتاه و بلند در مورد شب پایه های مختلف}
سفر به آینده ، سفر خیالی به ۲۰ سال بعد
بعضی وقت ها فکر میکنم زندگی مانند یک فیلم است یکدفعه روی صفحه ی نمایش آن سیاه میشود ،
و یک متن کوتاه نمایان میشود: “بیست سال بعد”
شاید فکر کنید در سفر به آینده بیشتر افراد زندگی خوش و خرمی خواهند داشت
ولی تصور کنید که ممکن است اینگونه نباشد ،
ممکن است بعد از گذشت ۲۰ سال با اسراف و مصرف نادرست منابع انرژی و آب حالا در ۲۰ سال آینده زندگی به مراتب سخت شده باشد ،
مردم به خاطر کمبود های آب ، برق ، نفت زندگی سختی داشته باشند.
و از همه بدتر مردم مسئولیت کارهایی را که کرده اند را نمیپذیرند،
از جمله کار هایی چون ، نداشتن آب ،تمام شدن انرژی و نعمت های خدا دادی ،خسارت های شهری…
بیشتر که فکر میکنم کمی میترسم . اما اگر راستش را بخواهید همه مقصریم،
تک تک مردم دنیا فرقی نمیکند سفید باشیم یا سیاه عرب باشیم یا عجم همه مقصریم
من ، تو ، هر چقدرم انکار کنیم همه مقصریم .
و تازه این اخر ماجرا نیست ، سخت ترین قسمت ماجرا در آینده این است که کودکانمان از ما خواهند پرسید :
چرا زمین اینگونه است؟
آیازمانی آب فراوان بوده است؟
یعنی ما ایرانیان انرژی هایی طبیعی چون معادن ، آبشارها،چاه های نفت خیز،شهر هایی آباد و زیبا داشته ایم
که مردم جهان به داشتن انها غبطه می خوردند؟
پس چرا شما درست استفاده و مصرف نکرده اید؟
اما بیایید کمی مثبت تر فکر کنیم و با اینبار با امید بیشتری به آینده سفر کنیم .
دوستان عزیز لطفا چشمتان را با سه شماره من ببندید. ….
اینبار هم به بیست سال بعد امده ایم. اینجا از همه رنگ و نقش و طرح میتوان دید .
مردمان مهربان و خوش زبان هستند.
آب فراوان و نعمت هایمان ده برابر شده است.
انشا با موضوع سفر به اینده
مصرف انرژی ها نوین مثل انرژی آفتابی جایگزین مصرف نفت و گاز و بنزین شده .
کودکانمان بخاطر امانت داری از ما تشکر میکند .
و زندگی با کار و تلاش و پیشرفت علمی که نتیجه سعی گذشتگان بوده است بسیار بهتر و راحت تر و زیبا تر شده است .
اری دوستان من سرنوشت در دستان شماست.
همان دستانی که به آنها خیره شده اید.با همین دستان میتوانید اینده را از این رو به آن رو کنید.
ولی واقعا بیست سال دگر چگونه است؟
نتیجه گیری : آینده میتواند مثل سفر خیالی اول سخت و ترسناک باشد یا مثل سفر خیالی دوم زیبا و رویایی این موضوع بستگی به به همه ما دارد ، ما و شما که که چه مسیری را برای امروز مان انتخاب میکنیم .