اشعار مناسبتی روز جوان؛ ۴۰ شعر زیبای ویژه ولادت حضرت علی اکبر

اشعار مناسبتی روز جوان را در تک متن قرار داده‌ایم. روز جوان روزی است که در تقویم کشورهای مختلف برای جوانان نام‌گذاری شده‌است.در کشور عزیزمان ایران ۱۱ شعبان ،روز میلاد حضرت علی‌اکبر فرزند امام حسین (ع) ، بعنوان روز جوان و در کشورهای دیگر روز ۲۱ آگوست توسط سازمان ملل بعنوان روز جوان در نظر گرفته شده‌است.

اشعار مناسبتی روز جوان

شعرهای مناسبتی روز جوان

ای جوانی

رفتی ز دستم، در خون نشستم

جوانی، کجایی؟

چرا رفتی که من با تو عهدی نبستم

غم پیری، نبود دیری، که در هم شکستم

جوانی را ز کف داده‌ام رایگانی

کنون حسرت برم روز و شب بر جوانی

نه هوشیار و نه مستم

ندانم که چه هستم

جوانی چو رفتی تو ز دستم

ندیدم سود از جوانی در زندگانی

چه حاصل از زندگانی دور از جوانی

جفا کن که بودم دردا که دیدم از مهربانان، نامهربانی

غمت را نهفتم در سینه اما با کس نگفتم راز نهانی

ندیدم سود از جوانی در زندگانی

چه حاصل از زندگانی دور از جوانی

چو این دل به نشا دادم

که چون جویم از رهابم

امیدم کجایی، کجایی؟

اگر در برم نیایی، بسازم با سوز هجر و داغ جدایی

بسازم با سوز هجر و داغ جدایی

روز جوان مبارک

تو بادبادک بازیگوشی بودی

که با دنباله ی عطرش

هر روز از خیابان نوجوانی‌ام می گذشت !

و من کودکی که می دوید

می دوید… می دوید… و نمی رسید

روز جوان مبارک

شعرهای مناسبتی روز جوان

عکس نوشته روز جوان

هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری

هم اینکه درعشیره شماازهمه سری

گفتااگرکه ختم رسالت نمیرسید

حتما تو اخرین نبی هستی پیمبری

وقتی تورا بدست پدر داد مادرت

بوسیدروی ماهت و گفتا که محشری

بایدبرای رزم تو لشکربیاورند

الحق عرب ندیده شبیه ت دلاوری

وقتی لجام اسب کشیدی سوی نبرد

دشمن ندید اکبری یا این که حیدری

دشمن چشیده مزه شمشیر تیز تو

وقتی چو شیر بر صف او حمله میبری

اقا شما کرامتتان هم محمدیست 

حالا شما به کرببلایم نمیبری

صدبار گفته اند و مانیز گفته ایم

اقا غلام دربدرت را نمیخری

 مهدی مومنی

باز هم آسمان این خانه

‌ شب پر رفت و آمدی دارد

باز هم کوچه‌ی بنی هاشم

بوی عطر محمدی دارد

در شبستان زلف تو ترسا

 خال بر گونه‌ی تو هندوکش

طاق زیبای ابرویت محراب

 وه که لیلا چه معبدی دارد

کار چشم تو مبتلا کردن

 خاک را با نظر طلا کردن

این زلیخای نفس ما یوسف

 عاشق توست هر بدی دارد

خَلق تو خُلق تو تعالی الله!

 چه شکوهی ست در تو  یا الله

این علی تا که می‌رسد به خدا

صلوات محمدی دارد

قاسم صرافان

من که گرد و غبار بوده ام

کوچه گرد ستاره ها شده ام

امشب از لطف چشمهای شما

مومنی پاک و با خدا شده ام

تا سحر پای نافله ماندم

در نمازم چه بی ریا شده ام

من که اینجا غریبه ای بودم

با حریم دل آشنا شده ام

آسمانها، تمامی ذرات

می فرستند بر شما صلوات

بار دیگر قیامتی بر پاست

دل اهل حرم پر از غوغاست

از فراسوی عرش آمده است

علی دوم همین دنیاست

شب عاشق شدن شب مجنون

شب شادی حضرت لیلاست

همگی از جمال او دیدند

جلوه های محمدی پیداست

پدرش چشم بر نمی دارد

ازدو چشمی که واقعا زیباست

رد پیشانیش شبیه شهاب

قلب او هم به وسعت دریاست

می درخشد ستاره و مهتاب

چون که حالا پدر شده ارباب

عکس نوشته روز جوان

شعر درباره روز جوان و میلاد حضرت علی اکبر

عاشق آن است که پر می گیرد

فقط از عشق خبر می گیرد

از جگر آتش اگر می گیرد

عشق را مدّ نظر می گیرد

منطق منطقه ی ما عشق است

مذهب مطلقه ی ما عشق است

بی دل آن است که دل داده به تو

کار و بارش فقط افتاده به تو

سجده کرده خود سجاده به تو

می رسد آخر این جاده به تو

راهی جاده ی مجنون شدنیم

بس که آماده ی مجنون شدنیم

ما همه در به در لیلاییم

بیش تر دور و بر لیلاییم

سائل پشت درِ لیلاییم

زیرِ دینِ پسرِ لیلاییم

تو علی اکبر لیلا هستی

نوه ی اول زهرا هستی

کیستی محشر در گهواره؟

فاتح خیبر در گهواره

یا که پیغمبر در گهواره

خنده ات اکبر در گهواره

همه را یاد نبی می انداخـت

یاد میلاد نبی می انداخت

صابر خراسانی

باز هم آسمان این خانه

‌ شب پر رفت و آمدی دارد

باز هم کوچه‌ی بنی هاشم

بوی عطر محمدی دارد

در شبستان زلف تو ترسا

 خال بر گونه‌ی تو هندوکش

طاق زیبای ابرویت محراب

 وه که لیلا چه معبدی دارد

کار چشم تو مبتلا کردن

 خاک را با نظر طلا کردن

این زلیخای نفس ما یوسف

 عاشق توست هر بدی دارد

خَلق تو خُلق تو تعالی الله!

 چه شکوهی ست در تو  یا الله

این علی تا که می‌رسد به خدا

صلوات محمدی دارد

هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری

هم اینکه درعشیره شماازهمه سری

گفتااگرکه ختم رسالت نمیرسید

حتما تو اخرین نبی هستی پیمبری

وقتی تورا بدست پدر داد مادرت

بوسیدروی ماهت و گفتا که محشری

بایدبرای رزم تو لشکربیاورند

الحق عرب ندیده شبیه ت دلاوری

وقتی لجام اسب کشیدی سوی نبرد

دشمن ندید اکبری یا این که حیدری

دشمن چشیده مزه شمشیر تیز تو

وقتی چو شیر بر صف او حمله میبری

اقا شما کرامتتان هم محمدیست 

حالا شما به کرببلایم نمیبری

صدبار گفته اند و مانیز گفته ایم

اقا غلام دربدرت را نمیخری

شعر درباره روز جوان و میلاد حضرت علی اکبر

وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود

شیطان دوباره دست به نیرنگ می شود

نقشه کشیده است مرا دشمنت کند

با لشکر گناه هماهنگ می شود

دارد حنای توبه و شرمی که داشتم

پیشت عزیز فاطمه بی رنگ می شود

با هر گناه فاصله می گیرم از شما

کم کم وجب وجب دو سه فرسنگ می شود

اشکم چه شد به جان تو باور نداشتم

روزی دلم ز غرق حسد سنگ می شود

آقا ببخش بس که سرم گرم زندگیست

کمتر دلم برای شما تنگ می شود

اشعار مولودی حضرت علی اکبر

امروز او می آید،

ای کاش قبل از اینکه ماه نیمه شود،

تو هم بیایی…

میلاد حضرت علی اکبر و روز جوان مبارک

جوانی را ز کف دادم ز بس با غصه خو کردم

چــو پیری را بـخود دیدم جوانـی آرزوکـردم ندانستم که بازی دارد این دهر دنی با من

دریـغـا آن زمـان بگذشت ودیـرش یاداو کـردم

به امیدی که بازآرم دگر باره جوانی را

گرفتم فانوسی دستم شبابم جستجو کردم

روز جوان مبارک

زندگی یک سراب یک سراب

پایان کار من و تو خراب خراب

آرزوها همه نقش برآب برآب

گذشته ها مثل یه خواب یه خواب

فانوس دل ما یه شهاب یه شهاب

بروی چهره ها یه نقاب یه نقاب

ذهن خسته ما پی جواب جواب

جوانی یک سراب یک سراب

روز جوان مبارک

زیر رگبار مصیبت

روی شنزار صداقت

با کوله باری از محبت

میدویدم پی حقیقت

خیس و خسته

پاهایی به گل نشسته

کوله باری ته کشیده

گمشده به بیراهه رسیده

همچنان به فکر فردا

مات از این کار دنیا

بعد از این همه دویدن باز تنها

چه کنم گمشده ام نشد پیدا

آخر و عاقبت این طلبیدن

زخم آلود به گوشه ای تکیدن

نه توان باز گشتن

نه مجال رسیدن

نه توان باز گشتن

نه مجال رسیدن

روز جوان مبارک

اشعار مولودی حضرت علی اکبر

سوار بر قطار زمان

چرخیم به گرد خود در این مکان

ز ایستگاه کودک

به ایستگاه نوجوان و جوان

تا رسیم به ایستگاهی

که شویم پیر و ناتوان

گویند: بی شک

همانجاست پایان

غافل از وجود آن جهان

روز جوان مبارک

عمر از کف رایگانی می رود

کودکی رفت و جوانی می رود

این فروغ نازنین بامداد

در شبانی جاودانی می رود

روز جوان مبارک

مطالب مشابه

دکمه بازگشت به بالا